جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 266
تفسیر هایدگر از فرونسیس با نگاهی به آراء ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:مریم صمدیه؛ استاد راهنما:مجید ملایوسفی؛ استاد مشاور :محمدصادق زاهدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هایدگر در دو کتاب سوفیست افلاطون و هستی و زمان، مبحث فرونسیس را مورد توجه قرار داده است. وی در کتاب سوفیست افلاطون به تفسیر اخلاق نیکوماخوس ارسطو و به ویژه مبحث فرونسیس می‌پردازد. علاوه بر این در کتاب هستی و زمان نیز در مباحث مربوط به دازاین، مناسبات دازاین با دازاین‌های دیگر و نحوه-های وجودی دازاین به فرونسیس توجه کرده است. از نظر هایدگر فرونسیس، نحوه‌ای از کشف و گشودگی و یا به تعبیر دقیق‌تر نحوه‌ای از وجود دازاین است که مرتبط با پراکسیس یا عمل است و دازاین را جهت-دهی می‌کند تا به نحوه‌ی وجود اصیل یا اگزیستانسیال دست یابد. در واقع فرونسیس بر اساس چنین تعریفی با آگاثون یا ایده خیر نیز ارتباط پیدا می‌کند و آلثیا به معنای کشف و گشودگی مقوله‌ای است که این ارتباط را امکان‌پذیر می‌سازد. از سوی دیگر ملاصدرا از جمله فیلسوفان مسلمانی است که به فرونسیس یا حکمت عملی توجه کرده است. وی مباحث خویش در حوزه حکمت عملی را ذیل مبحث علم النفس و به ویژه کمال و سعادت نفس انسان بیان نموده است؛ چرا که از دیدگاه ملاصدرا، حکمت عملی لازمه رسیدن انسان به سعادت یعنی وجود اصیل است. علاوه بر این ملاصدرا حکمت عملی را بخشی از شریعت می‌داند از آن جهت که مرتبط با اعمال و رفتار انسان اعم از فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی است و شاید از این روست که کتاب مستقلی نیز در این حوزه ارائه نداده؛ چرا که شریعت را غنی از مبانی حکمت عملی می‌دانسته است. نوشتار حاضر در تلاش است تا به تفسیر هایدگر از فرونسیس و مقایسه آن را با آراء و اندیشه‌های ملاصدرا بپردازد. شایان ذکر است که آراء و اندیشه‌های دو فیلسوف از دو وجه جایگاه هستی شناسی و ماهیت فرونسیس قابل مقایسه است. هایدگر از لحاظ جایگاه هستی ‌‌شناسی قائل به برتری فرونسیس بر تمامی انحاء کشف و گشودگی دازاین همچون اپیستمه، تخنه و سوفیاست. ملاصدرا دو تئوری متفاوت در این حوزه ارائه داده است. وی به اعتبار موضوع و متعلقات، قائل به برتری حکمت نظری بر حکمت عملی و به اعتبار جایگاه این دو در رساندن انسان به سعادت، به وحدت حکمت نظری و عملی قائل شده است. علاوه بر این، آراء دو فیلسوف در حوزه موضوع، فاعل، غایت و ماهیت فرونسیس نیز قابل مقایسه است. ملاصدرا به تأسی از ارسطو موضوع حکمت عملی را نفس انسانی و کمال آن دانسته است؛ این در حالی است که هایدگر موضوع آن را، وجود دازاین می‌داند. این نحوه تفکر درباره موضوع؛ فاعل، غایت و حتی ماهیت فرونسیس را تحت الشعاع قرار می‌دهد؛ بطوری که هایدگر فرونسیس را نحوه‌‌ای از وجود دازاین و ملاصدرا نحوه‌ای از معرفت می‌داند. طبیعی است تلقی دو فیلسوف از ماهیت فرونسیس متفاوت باشد؛ چراکه تفکر هایدگر در فضایی کاملاً متفاوت با فضای فکری ملاصدرا به عنوان فیلسوفی مسلمان شکل گرفته است. در واقع ماهیت حکمت عملی در دیدگاه ملاصدرا در پرتو مبانی فلسفی همچون اصالت وجود، تشکیک در مراتب وجود، حرکت جوهری و اعتقاد به مبدأ و معاد امکان‌پذیر است؛ این در حالی است که در تبیین ماهیت فرونسیس در دیدگاه هایدگر مبدأ و معاد جایگاهی ندارند. از این رو مفهوم فرونسیس در هر یک از دو فیلسوف بزرگ با توجه به مبانی فلسفی خاصی که اتخاذ کرده‌اند، قابل تبیین است.
تفسیر از آن خویش کنندۀ اخلاق نیکوماخوس به مثابۀ راهبر پدیدارشناسی هرمنوتیک هایدگر جوان
نویسنده:
جمال سامع، محمد جواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارسطو از فلاسفه تأثیرگذار بر روی تفکر هایدگر جوان است. هدف مقاله حاضر روشن کردن بخشی از این تأثیرگذاری است. هایدگر در خلال سال‌های ۱۹۲۲-1926 عمیقا به فلسفه ارسطو می‌اندیشد. اخلاق نیکوماخوس اثری از ارسطو است که بیش از سایر آثار، مورد توجه هایدگر قرار گرفته است. برای درک مواجهه هایدگر در این سالها با تفکر ارسطو بر روی سه اثر مهم این دوره « پدیدارشناسی در ارتباط با ارسطو» به سال ۱۹۲۲، «مفاهیم بنیادین ارسطو » به سال ۱۹۲۴ و « افلاطون: محاوره سوفسیت» متمرکز می‌شویم. استدلال مقاله این است که تفسیر هایدگر از ارسطو در این سالها در زمرۀ اولین تلاش‌ها و تمرین‌های روش‌شناسی خاص وی، پدیدارشناسی هرمنوتیک است. به طوری‌که می‌توان بالیدن پدیدارشناسی هرمنوتیک و بسیاری از مفاهیم بنیادین اندیشه هایدگر در هستی و زمان مانند تخریب پدیدارشناسی، پروا، وجدان را حاصل تأمل هایدگر بر روی اندیشه های ارسطو در خلال این سال‌ها دانست. سه گام اصلی این مقاله برای روشن کردن تفسیر از آن خویش کننده اخلاق نیکوماخوس عبارتند از پرداختن به حقیقت، بررسی مواجهه پدیدارشناسانه هایدگر با اخلاق نیکوماخوس و بررسی تخنه به مثابه افق آشکارگی تکنولوژی. در هر یک از این سه گام سعی می‌کنیم تأثیر تفکر ارسطو بر هایدگر را بررسی کنیم.
صفحات :
از صفحه 7 تا 31
تحول هرمنوتیکی پدیدارشناسی: هایدگر و ریکور
نویسنده:
میثم دادخواه، علی نقی باقرشاهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هستی­شناسی و هرمنوتیک در قرن بیستم تعاملاتی جدی با هم داشته­ اند؛ تعاملی که البته از طریق پدیدارشناسی ممکن شد و اوج این ارتباط را در آثار سه فیلسوف مطرح این قرن یعنی هایدگر، گادامر و ریکور می‏توان مشاهده کرد. در این مقاله مروری بر ویژگی های برجسته خط سیر فلسفی ریکور ارائه می­شود؛ مسیری که او با گرفتن سرنخ از متفکران هرمنوتیک آلمان از جمله دیلتای، هایدگر و گادامر سعی در تلفیقی منطقی از دو شق عمده هرمنوتیک، یعنی هرمنوتیک رمانتیک و پدیدارشناختی دارد؛ تلفیقی که به دنبال آن است تا حق هر دو نگاه هرمنوتیکی را ادا نموده، در عین حال نقاط ضعف آنان را نیز تا حدودی پوشش ­دهد. درحقیقت ریکور در روند فلسفی خویش به جای اینکه همانند هایدگر مستقیماً به مسئله هستی ­شناسی بپردازد، با گذار از سطح معناشناسی و تلفیق آن با فلسفه تأملی درنهایت هستی ­شناسی را نیز مورد توجه خویش قرارمی­دهد؛ ازاین­رو برای ریکور نیز هستی ­شناسی مسئله بنیادین بود؛ اما او مسیری طولانی­تر را برای رسیدن به این هدف برگزید؛ مسیری که در آن لازم بود پدیدار­شناسی نیز در ساختاری جدید و به شکلی متفاوت از هوسرل و هایدگر مطرح شود. تلاش این نوشتار بررسی این مسیر طولانی­تر در مقایسه با نگاه مستقیم هایدگر به مسئله هستی­ شناسی و بیان این ادعاست که برگزیدن این راه با وفادارماندن به هستی­ شناسی هم ممکن و هم لازم بوده است؛ از سوی دیگر بررسی و ایضاح نقش هایدگر و ریکور در تحول پدیدارشناسی هوسرل از طریق تزریق هرمنوتیک به آن، بخش دیگری از این نوشتار را تشکیل می­دهد؛ همچنین این موضوع را نقد و ارزیابی خواهیم کرد که ریکور تا چه میزان توانسته است تاریخی‏بودن فهم انسان را در کنار جنبه عینی ­گرایانه معرفت­ شناسی حفظ کند و رویکرد او در تلفیق میان تبیین و فهم با چه چالش­هایی روبروست.
صفحات :
از صفحه 109 تا 138
م‍ت‍ا ف‍ی‍زی‍ک‌ چ‍ی‍س‍ت‌؟: به همراه بررسی اجمالی اندیشه‌های بنیادین هایدگر
نویسنده:
م‍ارت‍ی‍ن‌ ه‍ای‍دگ‍ر؛ ت‍رج‍م‍ه‌ س‍ی‍اوش‌ ج‍م‍ادی‌.
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‏‫ت‍ه‍ران‌‬‏‫: ق‍ق‍ن‍وس‌‬‏‫,
کلیدواژه‌های اصلی :
حضور و عالمداری در ملاصدرا و هایدگر
نویسنده:
فاطمه قوانلو ، حامد ناجی اصفهانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علم حضوری انسان به خودش، بنیان حضور وی نزد خود و شهود مستقیم هستی است. ملاصدرا با تکیه بر نفس به­ عنوان هستی که عین شناسایی و قلمرو تلاقی وجود و علم است، آدمی را از ورطه‌ تقابل غیرقابل رفع ذهن و عین نجات می ­دهد. آدمی با حضور نزد خود، هستی خویش را متصل به عالم خارج می‌یابد. یافتن خود در میان موجودات و داشتن نسبت خاصی با هستی، به­ معنای داشتن «عالم» است. هایدگر نیز با تکیه بر نسبت خاص انسان با هستی و توانایی انسان بر تفسیر و ارزیابی هستی و فرارفتن از هستی، مسئله‌ حضور و عالمداری را مطرح می‌کند. بنابراین می‌توان گفت حضور آدمی نزد خود، بنیان عالمداری اوست و از این لحاظ، ملاصدرا و هایدگر مشابهت بسیاری به یکدیگر دارند.
صفحات :
از صفحه 129 تا 153
في الروح - هايدغر والسؤال
نویسنده:
جاك دريدا؛ ترجمه: عماد نبیل
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دارالفارابی,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
«درباره روح» در ابتدا سخنرانی‌ای بود که دریدا در ۱۴ مارس ۱۹۸۷ در کنفرانسی در کالج بین‌المللی فلسفه در پاریس ارائه کرد و بعداً در اکتبر همان‌ سال چاپ شد. کتاب از آثار دوران پختگی دریداست؛ زمانی که او ۵۷ سال داشت (دریدا ۷۴ سال عمر کرد). در این کتاب دریدا می‌کوشد تا کاربرد لفظ «روح» را در آثار هایدگر و از آن بالاتر «پرهیز» او را از کاربرد این لفظ مد‌نظر قرار دهد. این همان حاشیه به ظاهر کم‌اهمیتی است که دریدا از آن‌جا به هایدگر حمله می‌کند تا نهایتاً پای سابقه سیاسی او را نیز به میان کشد. هایدگر در سال ۱۹۲۷ در کتاب «هستی و زمان» هشدار داده بود که باید از لفظ «روح» پرهیز کرد و سعی کرده بود که این مفهوم را به شیوه خود «از هم برگیرد» و تکه‌تکه کند. اما هنگامی که در ۱۹۳۳ به نازیسم گرایش یافت با «روح آلمانی» از در آشتی درآمد و این کلمه را به کرات به کار برد تا آن‌که در سال ۱۹۵۳ به هنگام نوشتن درباره تراکل دوباره مخالفت خود را با این لفظ ابراز داشت. دریدا در کنار این موضوع، پای چهار درون‌مایه دیگر که کانون توجه هایدگر را تشکیل می‌داد به میان می‌کشد: تفاوت انسان و حیوان، تکنولوژی، پرسشگری به مثابه جوهره فلسفه و غایات انسان. «درباره روح» یکی از اولین آثار دریداست که در آن به رابطه میان فلسفه و ملی‌گرایی می‌پردازد. ایرج قانونی کتاب «درباره روح: هایدگر و این مسئله» را در ۲۱۴ صفحه به فارسی برگردانده و توسط نشر ثالث درسال 1388ش. به چاپ رسیده است.
زمان‌مندی در اندیشه متقدم هایدگر
نویسنده:
احسان نظری، مسعود سیف، محمدحسن حیدری، علی نقی باقرشاهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هایدگر متقدّم، در راستای تأسیس اُنتولوژی بنیادی، تا حدودی از بررسی فهم عامیانه‌ زمان چشم‌پوشی می‌کند و به تحلیل زمان‌مندی می‌پردازد. او معتقد است که فهم عامیانه زمان، تنزّل زمان جهانی و خود زمان جهانی، تنزّل زمان‌مندی است. هایدگر در هستی و زمان، زمان‌مندی را به «معنای اُنتولوژیک پروا» تعبیر میکند. در این‌جا، برای تحلیل زمان‌مندی در اندیشه‌ هایدگر، بر همین عبارت سه جزئی تکیه می‌شود. اُنتولوژیک در تقابل با اُنتیک قرار می‌گیرد. پژوهش اُنتیک، پژوهشی است که هستومند را چونان چیزی فرادست و متعیّن در نظر می‌گیرد، امّا در مقابل پژوهش اُنتولوژیک، معطوف است به چطور‌ـ‌هستن هستومندی که با افکندن خود بر امکان‌هایش، دائماً از خودش پیشی می‌جوید. معنا، آنی نیست که در انتهای کنش فهمیدن، آشکار گردد؛ بلکه آنی است که فهم‌پذیری هر چیز خودش را در آن حفظ می‌کند؛ یعنی شرط امکان فهم‌پذیری یک چیز است. پروا، دلالت می‌کند بر چیزی که به جنبه‌های ساختاری دازاین، کلیّت و وحدت می‌بخشد. پروا که معنای هستن دازاین است، ازطریق سه مؤلفه‌ اگزیستانس، واقع‌بودگی و سقوط‌کردگی تقویم می‌شود. زمان‌مندی، معنای اُنتولوژیک پروا است؛ یعنی شرط امکان فهم‌پذیری آن. هایدگر برای توضیح این سخن، دست به تحلیل اگزیستانس اصیل می‌زند. ساختار اُنتولوژیک اگزیستانس اصیل، «مصمّمیّت پیشی‌جوینده به ‌سوی مرگ» است. اگزیستانس مصمّمی که بر مرگ پیشی می‌جوید، خودش را در سه برون‌خویشی آینده‌سویی، بودگی، و حاضرساختن عیان می‌کند. هر یک از این سه برون‌خویشی، به ترتیب، بنیان و معنای یکی از مؤلفه‌های پروا است. درنتیجه، زمان‌مندی در وحدت‌اش، بنیان و معنای اُنتولوژیک کلّ پروا است.
صفحات :
از صفحه 375 تا 397
بررسي تطبيقي عدم از ديدگاه صدرالمتألهين و هايدگر
نویسنده:
سميه عظيمي، عزيزالله افشار كرماني
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فلسفه با اينکه عهده‌دار بررسي احکام کلي وجود است، اما بررسي احکام عدم نيز به‌تبع وجود در فلسفه سامان مي‌پذيرد. صدرالمتألهين و مارتين هايدگر، هر دو اهتمام ويژه‌اي به بررسي احکام عدم داشته‌اند که نوشتار حاضر به بررسي تطبيقي اين مسئله از منظر اين دو فيلسوف بزرگ پرداخته است. از رهگذر اين جستار مشخص مي‌شود که در انديشه صدرالمتألهين، «عدم» در عين وحدت مفهومي، دو کاربرد دارد: 1. نقيض وجود؛ 2. فقدان کمال؛ اما هايدگر چهار معنا براي عدم در نظر مي‌گيرد: 1. عدم به‌مثابه نفي کامل کليت موجودات؛ 2. عدم به‌مثابه هستي نامتعين؛ 3. عدم به‌مثابه فقر تام و تمام موجودات؛ 4. عدم به‌مثابه نيستي يا ناهستي.
صفحات :
از صفحه 71 تا 87
بررسی معنای هستی- خداشناسی در اندیشه هایدگر متاخر
نویسنده:
هانی اشرفی، امیر مازیار
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مارتین هایدگر در آثار متأخر خود تشریح می‌کند که متافیزیک به مثابه هستی‌ـ‌خداشناسی چگونه با توجه صرف به هستندگان آنها را از یک سو به جهت چیستی یا ذات مورد بررسی قرار می‌دهد و از سوی دیگر به جهت بودگی و قرار گرفتن در زنجیرۀ علّی ذیل برترین هستنده یا همان خداوند. وی با نگاه نقادانه به ساختار هستی‌ـ‌خداشناسی متافیزیک، بر آن است تا تبیین کند که رویکرد هستی‌ـ‌خداشناسانه هم سبب از دست رفتن فهم هستی شده و هم در نتیجۀ آن الوهیت را از جایگاه اصلی خود خارج کرده است. در این مقاله بر آنیم تا معنای هستی‌ـ‌خداشناسی را در تفکر هایدگر متأخر بررسی کنیم و بدین منظور در پی آن هستیم که چگونه متافیزیک نزد هایدگر از نگاه همدلانۀ هستی‌شناسی بنیادین به رویکرد انتقادی هستی‌ـ‌خداشناسی تغییر جایگاه پیدا کرد و آثار دورۀ گذار و دورۀ متأخر وی را بدین منظور مورد تأمل قرار می‏دهیم. در این مقاله با تبیین ساختار هستی‌ـ‌خداشناسانۀ متافیزیک از منظر هایدگر نشان خواهیم داد که چگونه هستی مغفول واقع شده سبب تولد الهیات متافیزیکی شده است.
صفحات :
از صفحه 17 تا 36
بدن‌مندی سوژه در میانۀ هستی‌شناسی و اخلاق: واکاوی پدیدارشناسانه بَدن در اندیشۀ هایدگر و لویناس
نویسنده:
محمدرضا ریخته گران، علیرضا صیادمنصور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هایدگر در هستی و زمان به بحث از بدن‌مندی «دازاین» نپرداخته است و آن‌‌ را به مجالی دیگر موکول کرده است، یعنی در درس‌‌گفتارهای زولیکون (1969۔1959م) - که برای پزشکان و روان‌شناسان سوئیسی ارائه شده‌‌اند. او این واقعیت بنیادین که بدن‌‌مندیِ دازاین گشایشی به روی جهان است، اگزیستانس او فرای بدن فیزیکی اوست و می‌‌تواند جهان را در افق بدن‌‌مندی‌‌اش تفسیر نماید را با عنوان «بدن‌‌بخشی پیش‌‌رونده» معرفی می‌‌کند. در طرف مقابل، لویناس با رویکرد اخلاقی خاص خود به نقدِ دازاین هایدگری می‌‌پردازد: دازاین هایدگری آن‌‌جوری که باید انضمامی و «از گوشت و خون» دیگر آدمیان نیست! لویناس بر این عقیده پافشاری می‌‌کند که مواجهۀ چهره به چهره سوژه با دیگری - در مقام شرط امکان اخلاق - ذیل واقعیتِ بدن‌‌مندانه می‌‌گنجد. حکمت نوین بدن در بستر برقراری رابطۀ اخلاقی من با دیگری و گشودگی من دربرابر طلب و نیازهای او شکل می‌‌گیرد. در این مقاله، ضمن واکاوی پدیده بدن‌‌مندی سوژه در پدیدارشناسی‌‌های متفاوت این دو فیلسوف به مداقّه درباب نقد لویناس، یعنی «از گوشت و خون» نبودن دازاین هایدگری پرداخته خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 71 تا 96
  • تعداد رکورد ها : 266