جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1813
مصدر بودن عقل در استنباط احکام شرعی با تأکید بر آرای امام خمینی (ره)
نویسنده:
حسین خستو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش که با عنوان « مصدر بودن عقل در استنباط احکام شرعی با تاکید بر آرای امام خمینی (ره) » فراهم آمده است، ما به بررسی جایگاه عقل در بین منابع چهارگانه اصول استنباط احکام شرعی پرداخته ایم. ابتدا کوشش شده است که جایگاه عقل در قرآن و روایات تحلیل شود و اینکه عقل تا چه اندازه قدرت فهم و درک مسائل مختلف و امورات گوناگون زندگی انسان را دارد و اینکه شارع مقدس به چه میزان به یافته های عقلی بها می دهد. در ادامه به نحوهه ادراک عقل در دو حوزه عقل نظری و عملی پرداخته ایم و توضیح داده ایم که قضایای عقلی در حوزه فقه و احکام اسلامی به دو طریق مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه به نتیجه می رسند. نحوه دستیابی عقل به این قضایای استدلالی منطقی از طریق حسن و قبح ذاتی افعال و امور است که این حسن و قبح توسط عقل قابل ادراک می باشد. هر حکم شرعی نیز در درون خودش ضامن مصالح لازم الاستیفا و مفاسد واجب الاحترازی است که هدف شارع مقدس در صدور حکم شرعی رسیدن به آن مصالح و یا دوری از آن مفاسد می باشد. بنابراین عقل انسان که فطرتا خالی از هر گونه آلودگی وساوس شیطانی و هواهای نفسانی می باشد، می تواند با درک حسن و قبح و مصالح و مفاسد افعال، فتوا صادر نماید که این فتوا بنا بر اتفاق فقهای بزرگ شیعه حجیت شرعی دارد و حکم عقل را ملازم حکم شرع می دانند که به قاعده ملازمه معروف است: کل ما حکم به العقل حکم به الشرع.در پایان آرا و نظرات حضرت امام خمینی (ره) را در باب نقش عقل در استنباط احکام شرعی به طور مستقل، بیان کرده و گفته ایم که حضرت امام خمینی (ره) با استناد به مصلحت، عدالت، ضرورت عقلی و در نظر گرفتن مصالح و مفاسدی که در امور گوناگون نهفته است، با توجه به مقتضیاتی که در اماکن و ازمنه مختلف وجود دارد و باید لزوما مد نظر قرار گیرد که تنها راه درک این مسائل استفاده از استدلال و دلیل عقل می باشد، فتاوی گوناگونی از جمله در باب حکومت اسلامی، ولایت فقیه، فروش سلاح به کفار، بیمه، خرید و فروش خون و ... صادر نموده اند.
نقش عقل در بینش اسلامی از نگاه مرحوم محمدامین استرآبادی
نویسنده:
مهدی قربانی سینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بحث عقل و ارزش مدرکات آن یکی از مسائلی است که در طول تاریخ اسلام علماء و دانشمندان به آن پرداخته اند و گروهی آن را انکار و برخی آن را اثبات نموده اند. در طول تاریخ اسلام در برخورد با عقلدو گروه وجود داشته است: 1- عقل گرایان ؛ 2- نص گرایان یا اخباریون ؛ عقل گرایی نظام یا مکتب فکری است که در برابر معارف وحیانی بر نقش قوه عقل نیز در کسب معرفت تأکید دارد و علاوه بر ارج و حرمتی که برای عقل قائل است ، آن را ابزار و وسیله ای برای کسب شناخت و معرفت می داند و در صدد است تا گزاره های کلامی را با استدلال عقلانی تبین نماید .اما نص گرایان یا اخباریون ، مکتب فکری استکه بر نصوص دینی تأ کید ورزیده و اندیشۀ بشری را از دستیابی به توجیه و تبین عقلانی بسیاری از معارف دینی ناتوان می پندارند ، این نظام فکری تنهامرجع دستیابی به معارف دینی راظواهر کتاب ، نصوص و سنت می داند . این نحلۀ فکری در قرن یازدهم هجری توسط ملا محمد امین إسترآبادی بازسازی و رشد ونمو نمود . ایشان با تدوین کتاب فوائد المدنیه حملۀ کوبندۀ خود را به مجتهدین و اصولیون آغاز نمود . إسترآبادی برای عقل و مدرکات عقلی به خاطر وجود خطا در آن ارزش و اعتباری قائل نمی باشد وتنها مدرک ومنبع دین را کلمات ائمۀ اطهار علیهم السلام معرفی می کند .
بسترهای پیدایش بهائیت در ایران
نویسنده:
رحمان زارع
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بسترهای پیدایشبهائیت همان عللی است کهموجبات بروز و ظهور جریان بهائیت را ایجاد کرده است، این عوامل، بسترهای دینی همچون درک نادرست از آموزه مهدویت، انتظار منجی و ظهور فرقه شیخیه و بسترهای فرهنگی و اجتماعی نظیر فقر ، جهل، بی‌سوادی و خرافه پرستی، و بسترهای سیاسی که از سوییضعف حکومت و تسلط همه‌جانبه اجانب بر دربار و منابع ملیو از سوی دگر، حمایت بیگانگان از هر حرکت ساختار شکن در راستای تضعیف اقتدار حکومت و علما، را در بر می‌گیرد. جهت‌گیری نوشتار حاضر بازشناسی علل و عواملی است که در شکل‌گیری، پیدایش و گسترش بهائیت به عنوان فرقه نوظهور تأثیر داشته است. این پژوهش فراتر از آثاری که تا کنون به تحلیل بسترهای پیدایشبهائیت همت گماشته‌اند به بررسی پرداخته است و کوشیده است همه عوامل و زمینه‌های عینی و ذهنی پیدایش این فرقه را بازیابی کند و نشان دهد که بهائیت نه یک فرقه دینی یا جنبش اجتماعی است، بلکه جریانی است سیاسی که برآمده از نابسامانی‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در ایران است.پژوهش و موشکافی حوادث و تشخیص بسترهای پیدایش بهائیت از آن رو حائز اهمیت است که می‌تواند راه را بر فرقه سازان دشوار کرده و زمینه انحراف از دین مبین اسلام را ریشه‌یابی و در نتیجه ریشه‌کن سازد. این نوشتار در پی تبیین ماهیت حقیقی فرقه بهائیت و اثبات عاری بودن آن از هر گونه پیام وحیانی است.
وحی از دیدگاه شهید مطهری و نصر حامد ابوزید
نویسنده:
مجید ابراهیمی سه گنبد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
درباره‌‌ی ماهیت وحی دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: 1- دیدگاه گزاره‌ای که براساس آن وحی مجموعه‌ای از حقایق است که در احکام یا قضایا بیان گردیده است. 2- دیدگاه تجربه‌ی دینی که براساس آن، وحی آموزه‌ای الهی نیست، بلکه تفسیر تجلّی باطنی و ترجمان تجربه‌ی دینی پیامبر است. این دیدگاه بر مواجهه‌ی پیامبر با خدا تأکید می‌کند و سرشت وحی را همین مواجهه می‌داند. شهید مطهری معتقد است پیامبر(ص) در فرایند وحی دارای صعود و نزول می‌باشد. پیامبر در حالت صعود روح، حقایق و پیام‌هایی را از جانب خدا دریافت می‌کند، آنگاه این حقایق در مراتب وجود پیامبر تنزّل کرده و به شکل امری حسی درمی‌آیند و معنای نزول وحی همین است. وی الفاظ و معانی قرآن را الهی و وحیانی می‌داند. در مقابل ابوزید وحی را فاقد سرشت زبانی می‌داند، پیامبر معنا را از جبرئیل دریافت کرده، به آن صورت زبانی می‌بخشد. وی می‌گوید کلام‌الله به پیامبر وحی شده است؛ اما آنکه از کلام‌الله تعبیر می‌کند و به آن ساخت عربی می‌دهد پیامبر است. در این نوشتار سعی گردیده دیدگاه‌های شهید مطهری و نصرحامد ابوزید در مسائلی مانند ماهیت وحی، نقش پیامبر در فرایند وحی، رابطه‌ی وحی با واقعیت و فرهنگ زمانه، و شباهت‌ها و تفاوت‌های دیدگاه‌های ایشان، مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد.
بررسی اصل علیت از دیدگاه ملاصدرا و مکتب تفکیک
نویسنده:
بهناز طبیبیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوشتار حاضر به بررسی اصل علیت از دیدگاه ملاصدرا و مکتب تفکیک می پردازد. سوال ازچرایی حوادث از آغاز زندگی بشر تا کنون ،همواره با او بوده است و کنجکاوی وی را بر می انگیخته است. مفهوم چرا همان سوال و استفهامی است که ذهن از علت اشیاء می کند و اگر ذهن ادراک کلی از قانون علیت نداشت یعنی این قانون را نپذیرفته بود که هر حادثه علتی دارد مفهوم چرا در ذهن وجود پیدا نمی کرد.اصل علیت یکی از اصول مسلم فلسفه ی اسلامی است و در مکتب صدرا نیز جایگاه خویش را تثبیت کرده است اما اصحاب تفکیک اصل علیت را نمی پذیرند و از منظر آنان پذیرفتناین اصل موجب سنخیت میان علت و معلول،ربط حادث به قدیم،منع قدرت حق تعالی بر ماسوای نظام موجود و... می شود بنابراین آن را انکار می نمایند و با جایگزین کردن عاده الله در صدد توجیه ادعاهای خویش بر می آیند.هدف از این تحقیق بررسی اصل علیت از دیدگاه این دو مکتب و بیان نقاط اختلاف و اشتراک آنهاست. از همان بدو ورود برجسته ترین اختلاف این دو مکتب در خط مشی و روش آنهاست. مکتب ملاصدرا،مکتب جامعی است که در بردارنده ی همه ی مبانی و روش ها از جمله عقل و نقل و عرفان و قرآن است؛ اما مکتب تفکیک اعتقاد به جدایی معارف فلسفی و عرفانی از معارف دینی به لحاظ محتوا و منبع دارد. در این مکتب با تأکید بر آموزه های قرآنی و احادیث معصومین بر بسیاری از اصول فلسفی ایراد وارد می کنند و آن را در تعارض با این آموزه ها می دانند.اگر چه دسترسی به کتب مکتب تفکیک،با توجه به محدود بودن منابع اصلی موجود آن، بسیار مشکل است؛ اما با بررسی کتب در دسترس پی بردیم که اصحاب تفکیک تحقیق و بررسی پیرامون وجود را سیر در ضلالت و گمراهی می دانند و معتقدند وجود نه تصور می شود نه قابل تعقل است نه به وهم می آید و وجودی که ظهور بذاته دارد با مفهوم داشتن تناقض دارد و در این مکتب بر مفهوم داشتن وجود خط بطلان کشیده شده است. آنان هم چنین اشتراک معنوی وجود را نمی پذیرند چون لازمه ی آنرا سنخیت میان خالق و مخلوق می دانند که در این دیدگاه مردود است. تفکیکیان معتقدند زمانی که وجود را بر اشیاء حمل می کنیم تنها برای خارج کردن آنها از حدنفی و بطلان است و این امر مستلزم سنخیت نیست. دیدگاه تفکیک بر مدار اصالت ماهیت می چرخد و یکی از نقاط اختلاف آنها با ملاصدرا در همین جاست زیرا مکتب صدرایی بر محور اصالت وجود است.تفکیکیان در مورد اصل علیت بر این باورند که واژه علت را در مورد خداوند نمی توان به کار برد و از او به فاعل تام تعبیر میکنند. آنها با واژه سازی هایی نظیر مالک و مملوک،فعل و انفعال و ... در صدد جبران این امر برآمده اند. آنها خداوند را جاعل بالرأی و المشیه می دانند که همه چیز به رأی و مشیت او صادر می شود و مجعول بالذات را ماهیت می دانند.در نقطه ی مقابل ،ملاصدرا قرار دارد که معتقد است وجود امری است دارای مراتب که بر همه ی موجودات به نحو اشتراک معنوی حمل می شود و مفهوم داشتن وجود در مکتب ملاصدرا امری بدیهی است.ملاصدرا در بحث سنخیت میان علت و معلول با استفاده از قاعده ی ?بسیطه الحقیقه کل الأشیاء و لیس بشیء منها? و ?فاقد شی معطی شیء نیست? اصل سنخیت را اثبات کرده است و سنخیت میان علت و معلول را امری مسلم می داند در حالیکه در مکتب تفکیک پذیرفتنی نیست. در بحث علت و معلول او خداوند را علت تامه ی تمام موجودات می داند و مجعول بالذات از نظر او وجود است زیرا ماهیت را امری اعتباری می داتد که صلاحیت و شایستگی برای معلول شدن را ندارد.تنها نقطه ی اشتراک این دو دیدگاه این است که هردو ملاک نیازمعلول به علت را را فقر ذاتی می دانند.این بیانات شرح مختصری است از آنچه در این رساله بیان شده است. توضیح و تفصیل بیشتر این مطالب به صورت تطبیقی از دیدگاه ملاصدرا و مکتب تفکیک بیان شده است.
عوامل و مولفه‌های تعیین کننده معنا در چهارچوب نظریه کاربردی
نویسنده:
هومن محمد قربانیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تئوری های معناداری را می توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد: نخست تئوری های سمانتیکی معناداری که در صدد روشن کردن ماهیت معنا هستند و دوم، تئوری های زیربنایی معناداری که مسئله اصلی آنها این است که «چرا عبارات زبانی دارای معنایی هستند که اکنون دارند». تئوری ارائه شده در این رساله، تئوری است که در زمره تئوری های زیربنایی قرار می گیرد و در این تحقیق، به دنبال آراء پل هورویچ، برای پاسخگویی به مسئله چرایی معناداری کلمات پیشنهاد می شود. این تئوری فرایندی را پیشنهاد می-کند که بر اساس آن، کلمات در مواجهه عامل انسانی با حقایق عینی واجد معنا می شوند. گرایش عامل انسانی به استفاده از یک واژه به طریقی خاص، مانند تابع (یا نظم و قاعده ای) می باشد که ورودی آن عوامل تاثیرگذار ذهنی و عینی در معنایابی عبارات زبانی و خروجی آن قاعده ای است که بر کاربرد های صحیح یک کلمه حاکم است. این تمایل و گرایش بستر تبدیل جملات تعیین کننده معنی، به معیاری برای سنجش کاربردهای صحیح است.جملات تعیین کننده معنی که معنای یک کلمه از آنها تولید می شود دارای ویژگی خاصی به نام مقبولیت هستند. این جملات سبب تولید ویژگی ها و خصوصیات بنیادی معناداری کلمه شده و باعث می شوند آن کلمه معنای خاصی را داشته باشد که اکنون دارد. به تعبیر دیگر، الگوی کلی حاکم بر کاربرد یک کلمه، با چند واسطه، از ویژگی مقبولیت آن ناشی می شود. ویژگی مقبولیت سبب می شود برخی جملات حاوی کلمه نقشی برجسته پیدا کرده و تعیین می کند چه شرایطی باید مهیا باشد تا به عنوان مثال بتوان به شکلی قابل قبول یک کلمه را به برخی از اشیا نسبت داد. همچنین با کمک نظریه های زبانشناسی شناختی که توسط لیکاف و لانگاکر توسعه یافته است و مدل شعاعی و نظریه سرنمون، می-تواند چنین توضیح داد که سرنمونها، کاربردهای برجسته شده یک کلمه بوده و هر چه کاربردی از جمله تعیین کننده معنی دورتر و متفاوت تر باشد، معنی کلمه نیز از معنای اصلی آن دورتر خواهد بود.
رابطه بداهت و صدق در حکمت اسلامی معاصر
نویسنده:
امیرحسین زادیوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهاگر P اولی باشد آنگاه P صادق است. آیا شرطی فوق برقرار است؟ مسئله ای که در این تحقیق مورد بررسی قرار خواهیم داد این است که چگونه می توان از اولی بودن قضیه ای صدق آن را نتیجه گرفت. در این پژوهش به بررسی دو نظریه در میان فلاسفه اسلامی معاصر راجع به مسئله فوق می پردازیم. یکی نظریه «مبتنی بر علم حضوری» که مبدع آن محمدتقی مصباح یزدی است و دیگری نظریه «مبتنی بر حکایت ذاتی» که مبدع آن غلامرضا فیاضی است. محمدتقی مصباح یزدی سعی دارد با استفاده از «علم حضوری» به مسئله فوق پاسخ دهد و غلامرضا فیاضی بر این است که با استفاده از «حکایت ذاتی» این کار را انجام دهد. در این پژوهش ابتدا نظریه محمدتقی مصباح یزدی را تشریح می کنیم. وی قائل است صدق قضایای اولی، مبتنی بر علم حضوری است از این‌رو در این قضایا خطا راه ندارد. سپس به نقدهای وارده بر این تئوری می پردازیم و در نهایت برای برخی از نقدها راه حل هایی را پیشنهاد می کنیم. در مورد نظریه «مبتنی بر علم حضوری» نتیجه این خواهد شد که این نظریه در بهترین شرایط تنها قادر است برای صدق برخی از قضایای اولی راه حل قابل قبولی باشد. پس از بررسی نظریه نخست به نظریه غلامرضا فیاضی خواهیم پرداخت. وی قائل است صدق قضایای اولی مبتنی بر حکایت ذاتی است و از آنجا که در حکایت ذاتی خطا راه ندارد صدق قضایای اولی تضمین شده است. این نظریه را نیز ابتدا تبیین نموده و سپس به نقدهای وارد بر آن می پردازیم و برای برخی از نقدها راه حل هایی پیشنهاد می کنیم. در مورد نظریه «مبتنی بر حکایت ذاتی» نتیجه این خواهد شد که این تئوری را نمی توان راه حل قابل قبولی برای مسئله صدق در اولیات دانست.واژه های کلیدی
جایگاه اخلاقی مخاطب در رسانه
نویسنده:
محمد اصغرزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
توجه به حدود و ثغور جایگاه اخلاقی مخاطب، واجب ترین مقدمه برای هر گونه پیام رسانی و تولیدگریدر عرصه ی تولیدات رسانه ای می باشدکه این امر خود معلول علل و عواملی چند است.از جمله: الف.کسب اعتماد مخاطب به عنوان اساسی‌ترین عنصر ارتباط. ب.شناخت صحیح نیاز‌های مخاطب به صورتی‌که رسانه پاسخ‌گوی نیازهای فطری و حقیقی مردم جامعه باشد. ج. توجه به محتواو همبستگی آن با اندیشه ها و تفکرات جامعه‌ی بشری ، به نحوی که تمایلات عرفی هر جامعه به نحو مطلوبی براورده شود. اما اهمیت موضوع پیش رو در هنجارهای مخاطبین این رسانه ها نمود می یابد چراکه بی شک می توان گفت: فرایند تعامل هر جامعه ای منبعث از رفتار رسانه های آن جامعه است از این‌رو ایننوشتار بایسته های مخاطب شناسی و آفات احتمالی آن را در عرصه های مختلف فرهنگ، جرم و جنایت، و ... بر می شمرده و در صدد این است که ریشه های عنایت به مخاطب را به عنوان الگویی ناب در فرهنگ اسلامی به ما نشان دهد.
بررسی جایگاه «حدس» نزد ابن‌سینا
نویسنده:
بهناز عقیلی دهکردی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نزد ابن سینا کسب علم از عقل فعال به دو روش است: یکی فکر و دیگری حدس. نفس از جنبه ی تجردش علوم را با حدس درمی یابد. حدس استعدادی است در انسان که بدون نیاز به فکر کردن شخص را به مجهولات تصوری و تصدیقی می رساند. فکر حرکتی نفس در بین معلومات برای یافتن مجهولات است. اما در حدس حرکت نیست. همین طور حدس در زمان هم روی نمی دهد. حدس در تصدیقات حد وسط استدلال را برای ما فراهم می کند. حدس در مرحله ای از قوای عقل نظری که عقل بالملکه نام دارد اتفاق می افتد. برترین قوه ی حدس نزد شخص را قوه قدسیه ی نامند. شخصی که صاحب این قوه است همه ی علومش را از طریق حدس حاصل می کند. پیامبران از قوه ی قدسیه برخوردارند و به وسیله ی این قوه از وحی خبر می دهند. گزاره هایی که از طریق حدس برای شخص حاصل می شوند را، حدسیات گویند که در گروه بدیهیات هستند. علاوه بر قیاس حملی، حدس را می توان در قیاس شرطی نیز به کار برد.
اصول اخلاق پزشکی در اسلام
نویسنده:
محمود متوسل آرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اخلاق پزشکی از موضوعات مهم حوزه بهداشت و سلامت در امر آموزش، پژوهش و درمان است. تقویت فضایل اخلاقی پزشکان از دیرباز مورد توجه حکیمان بوده و همواره در نگاشته های طبی و فلسفی خود، بخشی را به آن اختصاص می داده اند. رشد و گسترش فناوری در حوزه های زیستی و درمانی، مسایلی فراتر از رابطه پزشک و بیمار را پیش روی جامعه پزشکی قرار داده، که حل مطلوب آنها بدون درک درست از رویکردهای فلسفی و دینی در حوزه اخلاق، امکان‌پذیر نیست. در این میان، رویکرد اصول‌گرایی، چهار اصل اتونومی، سودمندی، عدم ضرر رسانی و عدالت را برای حل مسایل اخلاق پزشکی پیشنهاد می‌کند. این رویکرد، از مبانی فلسفی سکولار برآمده و در درون خود از جامعیت و انسجام لازم برخوردار نبوده و در تعارضات اخلاقی نیز کارآمد نیست. در بررسی این اصول با مبانی اسلامی، نقاط ضعف و قوت هر یک روشن و دیدگاه اسلام درباره هر کدام، با استناد به آیات و روایات تبیین شده است. اتونومی، با نگاه وظیفه‌گرایانه، جلب رضایت بیمار را وظیفه پزشک می‌داند و آن را اصل خدشه‌ناپذیر اخلاق پزشکی می‌شمرد. اما در فرهنگ دینی، در صورت تعارض میان خواست بیمار و حکم خدا، عمل به حکم خدا برای تحصیل خشنودی او مقدم است . سودمندی که از نگاه پیامدگرایی برآمده است، سودمند بودن عمل برای بیمار را کافی می داند؛ با آنکه در اخلاق اسلامی، حُسن فعلی بدون داشتن حُسن فاعلی ارزش اخلاقی ندارد، گرچه برای بیمار سودمند است. عدم ضرر رسانی، سومین اصل از اصول اخلاق پزشکی نوین است که البته در تعارض با اصل اتونومی، کارایی خود را از دست می‌دهد و لذا اتانازی و سقط جنین، که مباشرت یا مشارکت در گرفتن جان بیمار یا نوزاد است، به استناد اتونومی مجاز می شود. اما در فرهنگ اسلامی، قواعد نفی ضرر، نفی حرج و اضطرار بر همه احکام حاکم است و حتی وظایف دینی در صورت ضرری بودن، با تخفیف یا تعطیل روبرو می‌شوند. عدالت در توزیع منابع، امکانات و خدمات بهداشتی درمانی، مورد تأکید اخلاق پزشکی نوین است. اما آموزه-های دین، عدالت به معنایی فراتر و گسترده‌تر را مورد توجه قرار داده، همه انسانها را در برخورداری از حق حیات و سلامت برابر شمرده و رعایت مساوات در حقوق اجتماعی را وظیفه حاکمان در برابر مردم دانسته است. پس از نقد و بررسی اصول چهارگانه از منظر اسلام، سه فضیلت تقوا، احسان و امانتداری، از مجموع فضایل اخلاق اسلامی استخراج و استنباط گردید که هدف و مقصود نهایی از تدوین این پایان نامه نیز همین امر بوده است. تقوا، جامع‌ترین فضیلت اخلاق اسلامی است که در واژگان قرآن بیش‌ترین فراوانی را دارد و ملاک کرامت و شرافت انسان، نزد خداوند شمرده می‌شود. برخورداری از این فضیلت، عامل پیشگیری از برخی مشکلات و راهگشای بسیاری از معضلات اخلاقی در حوزه درمان است. احسان، کاربردی‌ترین فضیلت اخلاقی است که منشأ خدمت، خیرخواهی و خیر رسانی با انگیره الهی می‌شود و در ارائه خدمات درمانی، بسیار کارآمدتر از اصل سودمندی است. احسان شمردن حرفه پزشکی، آن را مشمول قاعده‌ای می سازد که در روابط پزشک و بیمار نقش تعیین کننده‌ای دارد.امانت‌داری، عام‌ترین فضیلت اخلاقی است که گستره آن در حوزه درمان، رعایت صرفه و صلاح در اموال عمومی، عدالت در توزیع امکانات و منابع انسانی، مسئولیت‌پذیری حرفه‌ای، حفظ محیط زیست، مراقبت از جسم و ناموس بیمار، رازداری و حقیقت‌گویی را در بر می‌گیرد. امانت‌دار بودن، پزشک را بهره‌مند از قاعده استیمان می‌سازد که در منابع فقهی مطرح گردیده است.
  • تعداد رکورد ها : 1813