جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 276
تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی در فلسفه‌ی کانت و نقد هگل و هیدگر بر آن
نویسنده:
علی اصغر مروت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهاگر فرض کنیم که اعتبار مباحث هستی شناسانه در گرو مباحث شناخت شناسانه است آنگاه در فلسفه، ابتدا باید به شناخت شناسی پرداخت و اگر نتیجه ی تحقیق شناخت شناسانه به ما اجازه ی ورود به مباحث هستی شناسانه را داد آنگاه می توان به مباحث هستی شناختی وارد شد. کانت به تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی قائل بود و بدون شناخت شناسی (که او آن را فلسفه ی انتقادی می نامید) پرداختن به هستی شناسی را بی اعتبار می دانست و ادعا می کرد که در فلسفه اش، جز به مباحث شناخت شناسانه نپرداخته و ابدا به هستی شناسی (که او آن را مابعدالطبیعه ی متعالی می نامید) وارد نشده است. هگل اگر چه خود، به نوعی شناخت شناسی قائل بود اما با شناخت شناسی کانتی مخالفت می کرد و بهتقدم شناخت شناسی کانتی بر دیگر مباحث فلسفی قائل نبود. هیدگر هم مثل هگل مخالف با تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی بود ولی ادعا می کرد که کانت در فلسفه ی خود از شناخت شناسی آغاز نکرده و بدون این که خود متفطن باشد به هستی شناسی پرداخته است. پژوهش حاضر در واقع پژوهشی در باب تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی در فلسفه ی کانت و بررسی نقد هگل و هیدگر بر آن است و در صدد است در قالب طرح آراء این سه فیلسوف در مساله ی مورد بحث، و فلسفه ورزی در باب آنها، به بررسی مساله ی اعتبار یا بی اعتباری مباحث هستی شناسانه به تنهائی (بدون این که این مباحث مسبوق به مباحث شناخت شناسانه باشد) در فلسفه بپردازد و به این پرسش پاسخ بدهد که آیا هستی شناسی به خودی خود معتبر است یا اعتبار آن در گرو شناخت شناسی است. واژگان کلیدی: فلسفه ی انتقادی، مابعدالطبیعه ی متعالی، شناخت شناسی، هستی شناسی، تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی
بررسی تفاوت‌های اخلاق عقلی و نقلی در اسلام
نویسنده:
رضاعلی خلفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دربین مسلمانان چند مکتب ومشرب اخلاقی از زمانهای قدیم رایج بوده وهست ،از جمله از این مکتبها، مکتب اخلاق عقلی ونقلی است.این پژوهش به بررسی تفاوتهای دو مکتب اخلاقی عقلی ونقلی می پردازد .رویکرد عقلی ونقلی به اخلاق، بیش تر در آثار نمایندگان اصلی این دو مسلک اخلاقی یعنی مسکویه،خواجه نصیر،...فیض کاشانی،علامه مجلسی وغزالی ..نمود دارد.بابررسی این منابع به تفاوتهای مبنایی این رویکردها ازجمله تفاوت «هستی‏شناسی»، «انسان‏شناسی»، «ارزش‏شناسی» و «معرفت‏شناسی» پی می بریمدرمقوله انسان شناسی،فلاسفه به بعدعقلانی انسان توجه دارند،وتمام همتشان براین است که عقل انسان را فعال وشکوفا کنند،درمقابل اخلاق نقلی به دل وقلب انسان وپاک سازی وصیقل دهی آن عنایت دارند.فلاسفه اخلاقی در ارائه جایگاه علم اخلاق دربین سائر علوم با مولفان نقلی نگاه یکسانی ندارند.حکما سعی می کنند ،سعادت آدمی را به مدد عقل او ترسیم کنند ،اما علمای اخلاق نقلی ،سعادت را در پیروی از آموزهای شرعی می دانند.اخلاق نویسان وعلمای اخلاق عقلی ونقلی درنفس شناسی انسان وتعدد قوای آن وهمچنین نقش قوا در اعتدال اخلاقی او تفاوت نظر دارند.از تفاوت دیدگاه های آنان در ساختار دهی ونظم بخشی به مطالب وسرفصل های اخلاقی واهمیت دادن به هر یک از مفاهیم آن می باشد.همچنین آنهادرهدف گذاری ومقصد وغایت اخلاق ، ایده یکسانی ندارند.از دیگر اختلاف های دو مشرب اخلاقی ،زبان متن منابع آنها ونحوه ادبیات مباحث هر یک از آنهاست.به طوری که هر یک از آنها یک شبکه معنایی وبه عبارتی حوزه معنایی خاصی از مفاهیم کلیدی اخلاق ارائه می کنند. همچنین این دو مسلک اخلاقی در دوجهانبینی وفرهنگ خاص ،مفاهیم وگزاره های اخلاقی را تبیین وتحلیل می کنند. روش تبیین وتحلیل آنها نیز متفاوت از هم می باشند.
بررسی تطبیقی ظرفیت های انسان صدرایی و سوژه دکارتی برای تحقق مدرنیته
نویسنده:
مریم ملکوتی خواه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهمقایسه انسان صدرایی و سوژه دکارتی از حیث نسبتشان با عالم مدرن، برای جامعه ایرانی که امروز هم‌چون بیشتر مردم جهان در عالم مدرن زیست می‌کند اهمیت زیادی دارد. در واقع، تأمل در نحوه فهم سوژه دکارتی از هستی و تدبر در کیفیت ظهور عالم مدرن براثر چنین فهمی، میزان نزدیکی انسان صدرایی به عالم مدرن را برملا می‌سازد؛ کشف نسبت انسان صدرایی و عالم مدرن برای ما از آن‌رو اهمیت دارد که در پرتو آشکار شدن چنین نسبتی، عالَم متناسب با این انسان نیز رخ می‌نماید. به‌طور‌کلی، انجام چنین تطبیقی می‌تواند مطلق‌پنداشتن نحوه نگرش و مواجهه انسان مدرن به هستی را به چالش کشیده و میراث فلسفی و فرهنگی انسانی که از عالم ایرانی‌ـ اسلامی رانده و از عالم مدرن هم مانده است را به او یادآوری کند. در این پژوهش، پس از بیان عوامل تاریخی‌ای که به تغییر فهم انسان از هستی انجامید، نقش دکارت در فراهم ساختن مابعدالطبیعه‌ای منطبق بر این نگرش را بررسی کرده و چگونگی تولد سوژه مدرن از بطن این هستی‌شناسی را شرح می‌دهیم و در نهایت، جهانی که برساخته از نحوه مواجهه این سوژه با هستی است را توصیف خواهیم نمود؛ از‌سوی‌دیگر نیز نحوه نگرش انسان صدرایی به هستی را مورد توجه قرار داده و نشان می‌دهیم که این نحوه نگرش، مواجهه‌ای مخصوص به خود با هستی را طلب می‌کند و به‌تبع، عالم متفاوتی را بنا می‌کند. در واقع، مقایسه هستی‌شناسی انسان صدرایی در نسبت با فهم سوژه دکارتی از هستی، روشن می‌کند که دیدگاهی که مرتبه مادی هستی را در پناه مراتب برتر مشاهده می‌کند اساساً با دیدگاهی که هستی را به مرتبه مادی آن تقلیل می‌دهد تفاوت دارد و از‌همین‌رو، مناسبات انسان با هستی نیز در این دو دیدگاه اختلاف ماهوی دارند.کلمات کلیدی:انسان صدرایی ـ سوژه دکارتی ـ هستی-شناسی ـ مدرنیته
بررسی مقایسه‌ای مثل از دیدگاه افلاطون وشیخ اشراق
نویسنده:
یاسین گودرزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله مثل از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ و تأثیرگذار مورد کنکاش و بررسی قرار گرفته است. افلاطون چون در زمانی زندگی می‌کرد که سوفسطائیان نفوذ علمی زیادی داشتند و از طریق مغالطات خود افکار عمومی و به خصوص افکار متفکران را تخدیر کرده بودند و نگاه ابزاری بعلم را در سرلوحه کارهای خود قرارداده و جامعه را به طرف پرتگاه نسبیت‌گرایی علمی و اخلاقی سوق داده بودند نظریه مثل را مطرح کرد و با این اقدام فیلسوفانه خود خدمت بزرگی به علم و اخلاق کرد. او مثل را متعلق اصلی علم می‌دانست و قائل بود که جهان مادی نمی‌تواند ثابت و در نتیجه متعلق علم باشد و از این طریق راه را بر سوفسطائیان بست و این مسأله، نظریه مثل افلاطون را تحت شعاع خود قرار داد و چون طبق نظریه ایشان مثل حقائقی عینی می‌باشند تصمیم گرفت که جایگاه مثل رااز حیث هستی‌شناسی روشن و تبیین کند. وی جایگاه مثل را مادون مثال خیر یعنی خداوند و مافوق عالم ماده می‌دانست و در واقع واسطه فیض حضرت حق به عالم ماده می‌داند با این بیان که هر مثالی مادون خود را در عالم ماده ایجاد و تدبیر می‌کند و چون خداوند تمام مثل را ایجاد می‌کند لذا هیچ نحوه علیتی بین مثل قائل نیست هر چند که بعضی نسبت به بعض دیگر افضلیت و برتری دارد. اما سهروردی نگاهش به مثل نگاهی هستی‌شناسانه است به همین دلیل برای هر نوع مستقلی در عالم ماده، مثال و عقلی مناسب قائل است و در نظر وی این طور نیست که برای هر مفهومی مثالی وجود داشته باشد. ایشان چون نظام فلسفی‌اش را بر اساس نور و ظلمت طراحی کرده لذا عالم عقول را عالم انوار قاهره و مافوق عقول را نورالانوار قرار داده است وی عالم نور را به صورت هرمی ‌ترسیم می‌کند که در رأس آن نورالانوار و در قاعده آن ارباب انواع و در بدنه آن عقول طولیه می‌باشد. ارباب انواع حلقه واسطه بین انوار قاهره طولیه (عقول طولی) و عالم ظلمت است به این معنا که عقول طولیه، عقول عرضیه را ایجاد و عقول عرضیه هم مادون فلک هشتم یعنی افلاک هفت‌گانه و عالم عناصر و موالید ثلاث را ایجاد و تدبیر می‌کنند. سهروردی ارباب انواع را در عرض هم می‌داند و بین آنها علیتی قائل نیست به این معنا که هیچ رب النوعی نسبت به رب النوع دیگر علیت ندارد اگر چه بعضی نسبت به بعضی از شدت نوری بیشتری برخوردارند پس در عین عدم علیت بین آنها، تشکیک وجود دارد.ایشان اگرچه به صراحت می‌گوید که این مطالب را از راه شهود بدست آورده است ولی اولاً آنها را مستدل کرده و ثانیاً از فرشته شناسی حکمت فارسی و دیگر حکمای باستاننیز ‌بهره برده است.سهروردی با طرح مثل در فلسفه‌اش هم کثرت عالم ماده را حل می‌کند و هم توجیه و تحلیلی عقلانی از بعضی از روایات ارائه می‌دهد.
بررسی ارزش معرفت‌شناختی کشف و شهود از منظر ابن‌عربی
نویسنده:
حسن غروی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابن عربی به عنوان موسس عرفان نظری منسجم و مدّون، دارای آراء بکر و مهمی پیرامون معرفت شناسی عرفانی و ارائه سنجه و میزان برای حجیت آن است. براستی مکاشفه از منظر ابن عربی دارای چه ارزش معرفت شناختی است و چگونه ارزیابی می‌شود؟ فرضیه این نوشته که بر اساس روش تحلیلی توصیفی و بر پایه حکمت متعالیه صورت می‌گیرد آن است که وجود منبع عرفانی مستقل مورد تائید بوده، مکاشفه حداقل در برخی از مصادیق خود دارای حجیت ذاتی است، هر چند نتوان قاعده ای عام برای آن در نظر گرفت یا تمام اقسام آن را حجت دانست. به نظر می‌رسد که مکاشفات در سه سطح مورد ارزیابی واقع می‌شوند. در سطح اول مکاشفاتی است که دارای حجیت ذاتی بوده، نیازمند اعتبار خارجی و میزان سنجی نیستند. سطح دوم مکاشفات اموری هستند که غیر قابل قبول بوده، و از منظر معرفتی ارزش ندارند. سطح سوم که حجیت آن به نحو مشروط و غیری بوده،طیف گسترده مکاشفات را در بر گرفته، برای اعتبار سنجی تحت موازین مطروحه قرار می‌گیرند. مکاشفه مشروط، نیازمند بررسی موارد بروز آسیب است که می‌توان آنها را به شیوه ای مختلف تقسیم نمود که تقسیم مورد استفاده در این نوشته نسبتا جامع بوده، بر حسب بروز آسیب از ناحیه «مکاشِف، مخاطب، منشا،معارف، ابزار» صورت گرفته است.
تحلیل انتقادی نظریه عقول در حکت متعالیه (چیستی، چرایی، نقش وجود شناختی و نقش معرفت شناختی)
نویسنده:
مریم سالم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عقول در حکمت متعالیه در دو سلسله طولى و عرضى قرار دارند و همگی جواهرى ممکن، بسیط، واحد مجرد از ماده، مستقل، ازلى، ابدى، عاقل و کلى مى باشند. اگرچه تعداد این جواهر مجرد در حکمت متعالیه به اثبات نرسیده است و مبادی تصورى آنها جاى بحث دارد اما، نقش وجود شناختى مهمى در نظام فلسفى حکمت متعالیه دارند و بدون وجود آنها، وجود عالم و ربط آن به ذات واحد و بسیط حق تعالى نا ممکن خواهد بود. در این بین نقش عقول عرضیه که هر یک از آنها، کار تدبیر یکى از انواع مادی را بر عهده دارند، بسیار پراهمیت مى باشند. در حکمت متعالیه علاوه بر نقش وجود شناختى، نقش معرفت شناختى عقول عرضیه نیز بسیار مهم است. عقل فعال در نقش رب‌النوع انسان، علت معده در پیدایش ادراکات عقلى مى باشد و بدون وجود آن، نه تنها حصول ادراکات عقلى، بلکه حصول هرگونه ادراکى منتفى خواهدبود. با وجود تلاش بسیارصدرالمتالهین و تابعینش درتبیین بهتر مبادى تصورى، تصدیقى، نقش وجودشناختى و معرفت شناختى عقول، نظریه عقول با انتقادهاى فراوانی روبرو شده است و بخصوص در باب نقش معرفت شناختى عقول، ابهامات موجود در حکمت متعالیه به اندازه اى است که کار دفاع از این نظریه را مشکل مى سازد.
عشق از دو منظر عرفان و فلسفه
نویسنده:
محمد غبدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از شگفتیها و زیباییهای عالم آفرینش پدیده ناشناخته ی عشق است که همچون وجود مفهومش در غایت ظهور و کنهش در غایت خفاست.عشق در فلسفه و بخصوص در عرفان آنقدر از اهمیت ویژه ای برخوردار است که تقریبا تمام عرفا و فلاسفهی بزرگ بابی را تحت همین نام برای آن قرار داده اند.در عرفان، عشق از مهمترین مباحث عرفان نظری و عملی است.در واقع تجلّی عشق است که تمام مراتب خلقت را ایجاد می کند و به ظهور می رساند ؛در مسیر کمالیه موجودات به سوی حق نیز همین عشق است که ایجاد حرکت وکمال می کند.در فلسفه نیز فلاسفه بزرگی همچون ابن سینا.سهروردی وملاصدرا با توجه به مبانی مکاتب خویش از عشق سخن گفته اند.فلاسفه و عرفا مباحث متعددی در باب تعریف و ماهیت عشق، منشاء عشق.،رابطه بین عشق الهی و انسان،عشق و هستی و همچنین کارکردهای عشق رادر اندیشه های عملی و نظری خود گنجانده اند.در باب تعریف عشق تقریبا تمام عرفا و اکثر فلاسفه براین عقیده اند که عشق را نمی توان تعریف کرد و کشف حقیقت آن تنها از راه شهود امکان پذیر است.آنها درباره ی رابطه ی عشق وهستی معتقدند که عشق در تمام هستی جریان دارد وهر موجودی از عشق حتی به میزان کم بهره مند است.عرفا و فلاسفه منشاء اصلی و واقعی عشق را عشق الهی می دانند و همه عشق ها را مظهری از این عشق به حساب می آورند.در اندیشه عارفان وفلاسفه مهمترین ثمره ی عشق وحدت و یگانگی عاشق و معشوق محسوب میشود.
قدرت خداوند از دیدگاه متکلمان و فیلسوفان و بررسی شبهات جدید
نویسنده:
عباس باقری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحث مهم در علم کلام و فلسفه بحث از صفات الهی و چگونگی آنها، و از مباحث با اهمیّت و دقیق صفات الهی، بحثهای معناشناسانه، هستی‌شناسانه و کلامی در بارة صفت قدرت خداوند و دایرة شمول و عمومیّت آن است،که در موارد زیادی، مورد اختلاف فیلسوفان و متکلمان قرار گرفته است. به دلیل وجود برخی پیچیدگی‌ها در این مسأله که سبب بروز شبهاتی شده است، در این رساله به این بحث پرداختیم. در طول تاریخ بین متکلمان و فیلسوفان در چگونگی تفسیر قدرت در خداوند تعالی اختلاف نظر وجود داشته است. حتی در مورد ادلۀ اثبات این صفت برای خداوند و نیز دایرۀ شمول و عمومیت آن، به خاطر وجود مبانی متفاوت در مسائل مختلف بین آنها نزاع وجود داشته است. به طوری که حتی برخی متکلمان بر آن شده‌اند که فلاسفه را منکر قادریّت خداوند بدانند. امّا به نظر می‌رسد که فلاسفه با مبانی مستحکم‌تر و دقیق‌تر توانسته‌اند هم در باب تعریف و تبیین چگونگی قدرت خداوند و هم در باب اثبات آن برای خداوند و دایرۀ شمول آن نسبت به متکلمین موفق‌تر عمل نمایند. آنچه وجه اشتراک هر دو گروه از متفکران می‌باشد، این است که هر دو گروه در پی اثبات کمالی از کمالات برای خداوند بوده‌‌اند، حتّی برخی از متکلمان با وجود اینکه در نهایت دچار اشکالات اساسی شده‌اند، به طور مثال در تعریف قدرت و دایرۀ شمول آن، بازهم می‌توان گفت که هدف آنها اثبات کمالی از کمالات برای خداوند و تنزّه او از عجز و ناتوانی بوده است. در این بحث آنچه بیشتر مورد انکار و القای شبهه قرار گرفته است بحث از عمومیت و شمول قدرت خداوند است، به طوری که می‌توان گفت همۀ کسانی که اصل وجود خداوند را پذیرفته‌اند،اتصاف او به صفت قدرت را نیز پذیرفته‌اند، امّا آنچه نزد بسیاری از خداباوران نیز مورد شبهه واقع شده است پذیرش نامحدود بودن این صفت برای خداوند است، تا جایی که گروهی از متفکّران اهل سنّت نیز برای حفظ صفت عدل الهی عدم احاطۀ قدرت خداوند بر افعال اختیاری انسان را پذیرفته‌اند. البته با وجود ادلۀ محکم متکلمین و فلاسفه این شبهات قابل حل و نقد است.
  • تعداد رکورد ها : 276