جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 636
رویکرد روانشناختی فروم درباره دین
نویسنده:
فاطمه نیکرو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده : در این پایان‌نامه رویکرد روان‌شناختی اریک فروم در باب دین مورد بررسی قرار می‌گیرد. فروم دین را از نگاه روان شناسي اجتماعي، یک کانون اجتماعی می‌داند که به افراد نگرش مشترک می‌دهد. به سخن دیگر او دین را یک مقوله اجتماعی برمی‌شمرد و از تأثیر اجتماعی دین دفاع می‌کند و از این منظر، به تبیین روان شناختی دین می‌پردازد. از این رو دین از نظر فروم عبارت استاز « هرگونه نظام فکری و عملی که گروهی در آن سهیم باشند و نوعی چهارچوب جهت گیری و منبع دلبستگی برای فرد فراهم کند ». در نظر فروم دین تسکین آلام و رنج های زندگی افراد است و از همین روست که دین یک نظام اجتماعی است که برای اعضایش اطمینان و آرامش می‌آورد. فروم معتقد است که خودآگاه معرف انسان اجتماعی است و ناخودآگاه، کل انسان است منهای آن بخشی از او که با جامعه سازگاری دارد. خدا تصور ذهنی است که بازگو کننده تجربه‌ای درونی و شکل گرفته در متن تاریخ است. او سمبول را زبان اسطوره و رؤیا می‌داند و شعایر را اعمال دینی تلقی می‌کند که بیان کننده افکار و احساسات انسانهای دیندار است و از نظر او اسطوره‌ها در صورتی با ارزش‌اند که در خدمت دین باشند. رؤیاها از فکر خود ما سرچشمه می‌گیرند که یا دینی‌اند یا منشأ روانی دارند. فروم معتقد است که دین باید در خدمت انسان باشد و نظامی و دینی قابل ستایش است که بتواند استعدادهای و انگیزه‌های انسان را شکوفا کند و او را در مسیر حقیقی راهنمایی کند. در واقع منش‌هایی که دارای خصوصیات خلاق، عشق و خرد باشند مایه رشد رهبران شایسته‌ای خواهند بود که در میان آنها رهبران ادیان جهان را می‌یابیم که توانستند اکثریت انسانها را هدایت کنند. اخلاق سازنده و ایمان یقینی از دستوراتی و احکامی سرچشمه می‌گیرد که انسان را به درستی شناخته و به کمالات و استعدادها او آگاه بوده است. فروم یک اومانیست است که برای انسان ارزش والایی قائل است. از دیدگاه او بشر درگذشته از احکام و دستوراتی پیروی می‌کرد که کمکی به رشد روح و روان او نمی‌کرد و امروزه نیز ماشین و تحولات زندگی ماشینی معیار ارزشی او واقع شده است. معیاری که انسانها را به جنون کشانده است و آنها را دچار آشفتگی و بیماریهای روحیو روانی کرده است. کلمات کلیدی: فروم، دین، روان، اجتماع، انسان، سمبول، ایمان، اخلاق
رهیافت فلسفی چالش شرور در معنا داری زندگی انسان
نویسنده:
معصومه اکبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهزندگی انسان همواره در معرض پرسش های مختلفی به وسیله فیلسوفان قرار داشته است. از جمله سوالات و دغدغههای فلسفی پیرامون زندگی انسان، مساله معناداری، هدفمندی و غایت در زندگی انسان است. از زمان یونان باستان که تاریخفلسفه از آن زمان به دست ما رسیده است یکی از مفاهیم عمده و مهم در فلسفه، بحث از غایت، هدف و معنا بوده است. ازنظر ارسطو پی بردن به ریشه و علل امور منوط به کشف علل چهارگانه اشیاء است. که یکی از آن علل چهارگانه، علت غاییاست. مادامی که غایت و هدف یک موجود آشکار نگردد در واقع هنوز علم ما به آن موجود کامل نشده است. حال در موردانسان همواره این یک دغدغه و پرسش مهمی بود که زندگی اش دارای چه هدف و معنایی است. در این زمینه متفکراننظرات متفاوتی دارند. که عده ای قائل به معناداری زندگی انسان شدند و در توجیه این قول از خودشناسی، اعتقاد دینی وایمان به خدا کمک گرفتند. در مقابل عده ای از فیلسوفان و متفکران با ذکر چالش هایی در زندگی انسان و ارائه دلایلی معناداری زندگی انسان را رد کردند. از جمله چالش های مهم در مقابل مدافعان معنا داری زندگی انسان مساله شر است. اساسابحث شرور و معنا داری زندگی انسان یکی از جنجالی ترین و مهمترین مباحثی است که طی قرون و اعصار متمادی موردتحلیل و بررسی متفکران دینی و غیردینی واقع شده و در جریان پر تلاطم تاریخ بشر تبدیل به شبهات و چالش های بسیاریشده است که ذهن آدمی را درگیر و او را نسبت به وجود آفریننده ی هستی همچنین ارزشمندی و غایتمندی زندگی اینجهانی بسیار دغدغه مند ساخته است. در این پژوهش سعی شده است با مراجعه و مطالعه منابع اصلی به جا مانده از اینموضوع و کتب شارحان و مفسران آنها و هم چنین مطالعه مقالات نوشته شده در ارتباط با موضوع پژوهش به تحلیل وبررسیمسأله معناداری زندگی انسان و چالش شرور بپردازد. هدف در این پژوهش که در پنج فصل گردآوری شده است ،پرداختن بهمسأله مذکور وجایگاه آن در فلسفه وهم چنین پیامد کلامی آن درمورد معرفت خداوند از نظر فلاسفه ودانشمندان اسلاموغرب است.این پژوهش شامل بررسی ، شرح و بسط مسأله ی معنا داری زندگی انسان و همچنین مسأله ی چالش برانگیزشرور که اذهان متفکرین و فلاسفه را درگیر خود ساخته می باشد . این که آنها چگونه و با چه دلایلی مسأله ی معناداری راثابت کرده اند و تأثیر چالش شرور بر آنرا چگونه تشریح کرده اند و به آن چه پاسخ هایی داده اند. . در این پژوهش سعی بر آناست به این پرسش که : آیا ناظم و آفریننده ی جهان همان خدای ادیان توحیدی است ؟ و آیا زندگی همراه و سرشار از رنج وآلام در این جهان ، ارزش و غایتی را دنبال می کند و دارای معناست یا خیر ، پاسخ دهیم؛ و به این نتیجه برسیم که با نقشیکه دین در معنا داری زندگی ایفا می کند شرور نمی توانند چالشی علیه آن محسوب شوند.واژه های کلیدی: شر – معنا– زندگی– خدا– انسان– دین
مقایسه ی دیدگاه استاد مطهری و مایکل پترسون درباره ی مسئله شر
نویسنده:
زکیه احمدی فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
«مسأله‌ی شر» که می‌توان آن را یکی از مسائل بسیار مهم و بحث‌انگیز در مباحث کلام جدید و فلسفه دین معاصر دانست، از آنجایی‌که به بنیادی‌ترین اصول ادیان توحیدی – اعم از وجود خداوند و صفات مطلق او مانند قدرت، علم، خیریت و عدالت- حمله می‌برد، متألّهان خداباور را درصدد ارائه‌ی پاسخ برمی‌انگیزد. پژوهش حاضر به تقریر و مقایسه‌ی دیدگاه مایکل پیترسون و شهید مطهری درباره‌ی مسئله‌ی شر اختصاص یافته است. مهم‌ترین پاسخ پیترسون برای رفع مسئله‌ی شر، دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر است؛ وی تنها آن دسته از دادباوری‌هایی را که «امکان شر» را برای دستیابی به خیرهای برتر ضروری می‌دانند، قابل پذیرش می‌داند. مهم‌ترین استدلال مطهری، دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر می‌باشد؛ وی با تأکید بر اینکه وجود شرور در تحقق خیرهای برتر در جهان مادی ضروری هستند، اذعان می‌نماید که شرور، نقش‌های مثبت زیادی در جهت رشد و تعالی انسان ایجاد می‌نمایند. با مقایسه‌ی دو فیلسوف به این نتیجه می‌رسم که وجوه تشابه آن‌ها در اتخاذ دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر، به عنوان پاسخی مناسب و قابل پذیرش در برابر مسئله‌ی شر می‌باشد، وجوه اختلاف‌شان را نیز می‌توان در نحوه‌ی پذیرش دادباوری مزبور دانست؛ بدین شکل که پیترسون دادباوری‌هایی که مدعی هستند «واقعیّت شر» برای دستیابی به «خیرهای برتر خاص» ضروری می‌باشد را محکوم به شکست می‌داند، اما مطهری در تکمیل‌ دادباوری-های خود به ارائه‌ی مصادیقی از شرور دست می‌زند که ضرورتاً به خیرهای برتر خاصی منتهی می‌شوند. ادعای پیترسون معقولانه است، اما به نظر می‌رسد هر دو پاسخ در پیش‌برد بحث خدا و شر در خور توجه و مهم بوده باشند.
بررسی کلامی - تفسیری رویت باریتعالی
نویسنده:
منی علی نژادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله جواز و عدم جواز رویت خداوند در زمره مسائلی است که در قرون اولیه اسلام بعنوان مسائل اصلی و یا اصول اعتقادی در جامعه اسلامی مطرح گردید و طیف عظیمی از مسلمانان آنروز بنام اهل سنت و جماعت و اصحاب حدیث از آن دفاع می‌کردند و انکار آنرا نوعی خروج از دین بحساب می‌آوردند. باتوجه به اینکه موضوع رویت باریتعالی در ارتباط با مبادی و اصول اسلامی در بادی امر غیرقابل قبول و به اصطلاح ممتنع می‌نماید و از اینجهت اثبات آن برای کسانی که به هر دلیل بدان معتقدند. مستلزم طرح مطالبی است که به عنوان دلیل و برهان قبول و دفاع از آن همراه با تحمل تکلف و تصنع فراوان و چه بسا خود در نهایت اعتراف به عدم امکان دفاع و بهرحال اعتقاد به چنین مسئله‌ای در عالم اسلام مطرح و تا آنجا که به عقیده برخی از محققین طرح مسئله رویت خداوند در قرون اولیه حاکمیت اسلام به وسیله متظاهرین به اسلام از اهل کتاب طرح‌ریزی و به وسیله جاعلان حدیث امثال ابوهریره لباس عمل به خود پوشید و بهرصورت سیر تاریخی مسئله رویت بطور اشاره و به نحو اختصار به قرار ذیل است : 1 - اهل سنت و جماعت و اصحاب حدیث که بطورکلی در تمام مسائل اسلامی - چه اعتقادی و چه فرعی - معتقد به اعتبار نصوص و احادیث میباشند و به هیچ وجه ارزش و اعتباری برای عقل قائل نیستند، از حامیان اصلی امکان و جواز رویت و حتی وقوع آن می‌باشند. 2 - اشاعره نیز در این مسئله به اصحاب حدیث پیوستند و گرچه در مقام تلفیق روش افراطی اصحاب حدیث و اعتبار و ارزش عقل و حاکمیت آن بودند، ولی در توجیه و تقریر جواز رویت و اقامه دلیل برای اثبات آن مواجه با مشکلاتی بودند و با تکلف و تصنع فراوان توجیهاتی را بعنوان دلایل عقلی و نقلی بر جواز رویت خداوند مطرح نمودند که در مورد دلایل نقلی از جمله آیات قرآنی ناچار متوسل به تاویل و خروج از نص و ظاهر قرآن شدند و در مقام دلایل عقلی نیز متوسل به توجیهاتی شدند که در نهایت به غیر موجه بودن آن اعتراف ، و از آن قطع امید و بدلایل نقلی روی آوردند که نص صریح بر عدم جواز رویت ذات باریتعالی میباشد از جمله آیات شریفه : ((لاتدرکه ابصار و هو یدرک الابصار... و قال ربی ارنی انظر الیک قال لن ترانی ... 3 - در مقابل آنان، معتزله که به اصالت عقل و اعتبار آن در تمامی مسائل اعتقاد داشتند، به عدم جواز رویت که مخالف تمام مبانی عقلی و نصوص شرعی و بخصوص آیات محکمات قرآنی است رای دادند. 4 - امامیه نیز با حفظ اصالت و استقلال مواضع فکری و اعتقادی خود، در این مسئله با معتزله توافق نظر و رای دارند. 5 - نظر نگارنده رساله با توجه به جهات فوق‌الذکر نیز عدم امکان و جواز رویت ذات باریتعالی می‌باشد.
بررسی آراء و اندیشه‌های کلامی شیخ‌محمود شبستری
نویسنده:
تقی فلاح نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان‌نامه با یک پیشگفتار و شش بخش به بررسی آراء و اندیشه‌های کلامی شیخ‌محمود شبستری می‌پردازد. در قسمت اول پیشگفتار به مساله تحقیق، فرضیات ، اهداف و روش آن پرداخته شده است . بخشهای رساله عبارتند از: 1 - بخش اول : در این بخش براساس اسناد و مدارک موجود گزارشی به اختصار در باره زندگی و آثار شیخ‌محمود شبستری ارائه گردیده است . 2 - بخش دوم : در این بخش ، جهت تقریب ذهن مخاطب با مباحث و مسائلی که در بخشهای آینده مطرح می‌گردد. در باره علم کلام، تعاریف ، موضوعات فایده و غایت همچنین منزلت علم، کلام در بین مسلمین، تشابه و تمایز فلسفه و کلام علل پیدایش علک کلام در بین مسلمانان، مطالبی به تحقیق رسیده است . 3 - بخش سوم : در این بخش آراء و اندیشه‌های کلامی شبستری در باره وجود و ماهیت خدا، روشهای خداشناسی برهانهای اثبات وجود خدا، امکان شناخت ذات باری‌تعالی بررسی گردیده است . 4 - بخش چهارم : در این بخش مباحث اسماء و صفات خداوند. تعریف اسم، صفت و ذات - فرق آنها همچنین صفات و اسماء صفات ، افعال و اسماء افعال، شما را سماءالله، توقیفیت اسما، زیادت صفات بر ذات و صفات ثبوتی و سلبی، کلام باری، مساله رویت و تشبیه و تنزیه، در اندیشه شبستری مورد مداقه قرار گرفته است . بخش پنجم : در این بخش افعال باری‌تعالی و افعال انسان : خلق جهان، حدوث و قدم آن - انسان، حقیقت انسان، بحث جبر و اختیار، مساله قضا و قدر - نظریه کسب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، غرض در افعال الهی، بحث رزق - معاد - معاد جسمانی - معاد روحانی معاد جسمانی روحانی - مطرح گردیده است . بخش ششم : در این بخش از فرق و مذاهب اسلامی و ادیان دیگر که به نحوی در اندیشه کلامی شبستری مورد نقد و داوری قرار گرفته‌اند. گزارشی به اختصار ارائه شده است . موارد اختلاف و نزاع شبستری با فرق و مذاهبی چون : معتزله، اشاعره، کرامیه، مرجئه روافض اسماعیلیه حشویه تناسخیه فلاسفه، صائبه، نصاری، نسطوریه، یعقوبیه، ملکانیه، معطله - یهود - و ... که قابل توجه است در این بخش به آن پرداخته شده است .
ازلیت خدا؛ نقد نظریه ویلیام کریگ بر اساس فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه ملاحسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان فلاسفه غربی، متفکرین قرون وسطی عمدتاً ازلیت خدا را به معنای بی‌زمانی دانسته‌اند، اما اندیشمندان معاصر، غالباً بر آن شده‌اند که ازلیت خدا به معنای زمانمندی و جاودانگی در زمان است. اخیراً «ویلیام کریگ» نظریه‌ی جدیدی درباره‌ی ازلیت خدا مطرح نموده که بر اساس آن خدا در وضعیت بدون خلقت، به نحو بی‌زمان ازلی است؛ اما پس از خلقت، به دلیل برقراری نسبت واقعی با جهان زمانمند و لزوم علم به حوادث زمانی، به نحو زمانمند وجود دارد. از طرفی در فلسفه اسلامی می‌بینیم ملاصدرا معتقد است خدا مطلقاً بی‌زمان است و این معنای ازلیت او تحت هیچ شرایطی نقض نمی‌شود. در پایان نامه‌ی حاضر ابتدا نظریه‌ی کریگ با تفکیک مبانی آن، تبیین می‌شود. در ادامه نشان داده می‌شود که ملاصدرا بر اساس مبانی فلسفه‌ی خود نظریه‌ای درباره‌ معنای ازلیت خدا ارائه داده است که اشکالات مطرح شده به بی‌زمانی خدا را پاسخ می‌گوید. از این رو از نظر ملاصدرا، نظریه کریگ قابل قبول نیست. نخست از این جهت که برخی مبانی فکری او محل اشکالند. دوم، از آن‌جا که زمان، منتزع از نحوه‌ی وجود حوادث مادی است، زمانمندی به هیچ وجه قابل اطلاق به خدا نیست. در نهایت دیدگاه کریگ مبنی بر تغییر در نحوه‌ی ازلیت خدا پس از خلقت، مستلزم نوعی تغییر در خداست که پذیرفتنی نیست.
فلسفه دین از نظر کانت
نویسنده:
سمیه حبی‌قراتپه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت اصول موضوعه عقل عملی را در سه موضوع نفس، جهان و خدا مطرح می کند. او از جاودانگی نفس پلی به اثبات وجود خدا می زند و براهینی را که از قبل در مورد اثبات وجود خدا مطرح شده بود، مورد انتقاد قرار می‌دهد و از طریق عقل عملی راهی برای اثبات وجود خدا باز می‌کند و برهان اخلاقی را اقامه می‌کند.از نظر کانت انواع متعدد باور و اعتقاد دینی وجود دارد اما دین حقیقی یکی بیشتر نیست و آن دین اخلاقی ناب و مسیحیت تنها دین اخلاقی ناب است. کانت دین را همان قانون درونی ما می‌داند که بر قانونگذار فوق ما تأکید دارد. قانون درونی ما همان وجدان است بنابراین می‌توان عتاب و خطاب وجدان را نشانه حضور خداوند در دل خود بدانیم. خداوندی که کرسی قضاوتش را فوق ما مستقر ساخته و نیز سکوی داوری در درون ما قرار داده است.دین بدون وجدان اخلاقی چیزی جز خرافات نیست. کانت دیانت را در محدوده اخلاق و عقل تعبیر و تفسیر می‌کند و تکالیف انسان را به عنوان اوامر الهی معرفی می‌کند.از آنجا که این رساله جنبه تجربی، آماری و میدانی ندارد و صرفاً نظری است یعنی از نوع کیفی-توصیفی است، از روش اسنادی و کتابخانه‌ای استفاده شده است.در این پایان نامه تلاش شده است تا تصویری روشن از فلسفه دین کانت ارائه شود. از جمله نتایج بدست آمده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:1- از دیدگاه کانت دین یهود، اتحادیه‌ای از گروهی از انسانهاست که به منظور تشکیل یک جامعه مشترک المنافع سیاسی گرد هم آمده‌اند. او دین یهود را دین نمی‌داند و قائل به وحدت ادیان است و دین مسیحی را تنها دین اخلاقی ناب معرفی می‌کند.2- کانت با گشودن باب توجیه عملی اقرار به امر متعالی، به گونه‌ای باور و ایمان به امور ورای حسی را تصدیق می‌کند و در پی از پس زدن شناخت، راهی برای ایمان باز می‌کند و به گونه‌ای به تجربه دینی روی می‌آورد.3- وی تبدیل شأن الهی به شأن انسانی را ارتقا و صعود انسان می‌داند و از نظر او مقام انسان در این تحول اخلاقی چنان رشد می‌کند که می‌تواند به طرح مفهوم الوهیت بپردازد.4- طبیعت انسان از نظر کانت در حالت بالقوه به طور کلی خیر است اما در موقعیت بالفعل فرض شر به طور ذهنی برای هر انسانی ضروری است حتی بهترین انسانها.5- در فلسفه کانت دین از سنخ اخلاق به شمار می‌آید و دین در محدوده اخلاق معنا پیدا می‌کند. دین مبتنی بر اخلاق و نیازمند به آن است.
خدا در فلسفه افلاطون
نویسنده:
اشرف کرامتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پايان‌نامة حاضركوششي براي ارائة گزارشی روشن از خدا و خدایان در فلسفۀ افلاطون است.مسئلۀ خدا یکی از مسائل مشکل برای مفسرا ن افلاطون بوده است چرا که افلاطون دیدگاههای نظام مندی در این خصوص ارائه نکرده است. در فرهنگ و اساطیر یونانی خدایان به عنوان نیروهای سرمدی لحاظ شده‌اند و این نیروها شبیه انسان بودند. هومر و هزیود به این خدایان اموری را که نزد آدمیان زشت و ناپسند بود نسبت داده‌اند. افلاطون در محاورۀ جمهوری در مقابل آنان موضع‌گیری می‌کند و معتقد است خدایان نه خطاکارندو نه منشاء شر، بلکه خدایان خیر‌اند و نمی‌توانند منشاء شر باشند.باید خاطرنشان کنیم وقتی افلاطون ازخداوند صحبت می‌کند،به هیچ وجهمنظور آن خدای واقع در ادیان توحیدی نیست. در محاورۀ جمهوری، مثال خیر به خورشید تشبیه شده است که منشاء وجود و معقولیت سایر مثل است و در عظمت و قدرت برتر از ذات وجود تلقی شده است. همچنین در تمثیل خط مثال خیر به عنوان مبداء نخستین، نخستین چیز بین همه چیزهاست. در محاورۀ تیمائوس که افلاطون از صانع (دمیورژ) سخن می‌گوید. صانع، مادۀ قبلاً موجود را برمی‌گیرد و جهان را برطبق نمونه ازلی و ابدی یعنی مثل می‌سازد. حال با توجه به این مطلب برخی معتقدند که مثال خیر خداست ویک مرتبه برتر از مثل و سایر مبادی عالم طبیعت و صانع قرار دارد و برخی نیز به یکی بودن مثال خیر و صانع نظر دارند.در قوانین برای مقابله با الحاد برهان می‌آورد و از دو روح خوب و بد سخن می‌گوید که روح خوب عنان جهان را در دست دارد. در پایان نامۀ حاضر تلاش بر این است به این بحث و مسائل جانبی دیگر از جمله براهین اثبات خدا در نزد افلاطون پرداخته شود.
بررسی و نقد شبهات منکرین خدا بر ادله خداشناسی با تکیه بر اندیشه های استاد مطهری
نویسنده:
فریده بابالو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در تاریخ فلسفه هموارهمسأله خدا یکی از دغدغه های فیلسوفان بوده است وتاریخ ادیان نیز گواهی می دهد که متألهان، برای دفاع و تبیین آموزه های دینی خود از پژوهش های فلسفی سود جسته اند. خدا بدون تردید مناقشه آمیزترین و بحث خیز ترین موضوع تاریخ بوده و خواهد بود. مسأله ی الحاد و خدا ناباوری مقوله ای خطیر در حوزه الهیات به شمار می رود ودر چندین موردبه طور طبیعی و عادی در اعتقادات دینی افراد رخنه کرده است. منکران و ملحدان علاوه برتشکیک در براهین خداشناسی سعی می کنند با دلایل و شبهات مختلف مدعای خود ، عدم وجود خدا را اثبات کنند. این پژوهش به نقل و نقد شبهه های متعدد در عرصه ی خدا شناسی اختصاص دارد . شبهه هایی که از عصر ظهور دین و ترویج اندیشه ی خداباوری و اینک نیز به شکل های سنتی و جدید البته با شدت بیشتر اندیشه ی خدا پرستی را مورد آماج حملات خود قرار داده است.به تعبیر دیگر وجود خداوند مستغنی از دلیل و برهان است اما برای نشان دادن وجود خداوند و اثبات آن برای غیر متألهان اعم از جاهل و شکاک و ملحد، خصوصا در عصر کنونی که باور به خداوند و دین مورد آماج شبهات مختلف قرار گرفته است اقامه ی براهین برای اثبات خداوند و پاسخ به شبهات امری ضروری می باشد و براهینی که برای اثبات خداوند بیان شده مستحکم ترین براهین برای اثبات خداوند بوده و خواهند بود .معروفترین تقسیم بندی براهین خداوند به سه دسته است که عبارتند از: برهان جهان شناسی ، برهان وجود شناسی و برهان طبیعی یا غایت شناسی است که برهان جهان شناسی شامل براهین وجوب وامکان، فطرت، حدوث وحرکت وبرهان وجود شناسی که مربوط به برهان وجودی آنسلم است و برهان نظم جزء برهان غایت شناسی است با توجه به این براهین می توان بر ادله ی و شبهات منکران وملحدان خداوند پاسخ گفت. در این پژوهش ضمن گزارش از شبهات و دلایل منکرین خداوند و طرفداران و طراحان آن با رویکرد کلامی وفلسفی در صورت مناسب به تحلیل و نقد شبهات با تکیه بر اندیشه ی شهید مطهری با جهت گیری تحلیلی و توصیفی و انتقادی می پردازیم .
بررسی مقایسه ای دیدگاه حلاج و سهروردی درباره ی خدا
نویسنده:
زینب حدادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
همواره در میان فلاسفه و عرفای اسلامی، دیدگاه های مختلفی در مورد خدا مطرح بوده است. فلاسفه ی قبل از سهروردی با استفاده از دلایل فلسفی صرف، و عرفا با استفاده از شهود باطنی خویش ، به اثبات وجود خداوند می پرداختند. یکی از فیلسوفانی که با استفاده از افکار مختلف فلاسفه و عرفا و ادیان الهی نظامی نوین ابداع کرده سهروردی است. وی فلسفه ی خویش را بر پایه ی افکار مختلف این افراد و تلفیق آن ها، و هم چنین بر پایه ی تجربه های عرفانی خویش ایجاد کرده است. سهروردی فلسفه ی خویش را حکمه الاشراق می نامد، که در آن بر خلاف نظام های فلسفی دیگر از مفاهیمی چون نور و ظلمت استفاده می کند. یکی از مباحث اصلی در فلسفه ی او بحث از خدا یا نورالانوار و افعال و صفات اوست که در این نوشتار به آن پرداخته خواهد شد. سهروردی معتقد است که وجود خداوند امری است بدیهی و دلایل اثبات خداوند صرفاً دلایلی می باشند برای آگاهی بیشتر ما. وی در ادامه به ذکر دلایل فلسفی و اشراقی خویش می پردازد. به نظر می رسد که سهروردی در ابداع فلسفه ی خویش از اندیشه ی عرفایی چون حلاج بهره برده باشد. نقطه ی اصلی اندیشه ی حلّاج در مورد شناخت خداوند، این است که او نیز معتقد است که ما انسان ها هرگز نمی توانیم درک و شناختی درخور وجود خداوند از او داشته باشیم، و شناخت ما تنها به اندازه ی مرتبه ای است که ما در آن قرار داریم. وی معتقد است که صفات خداوند تنها اسمائی هستند برای ما انسان ها که بتوانیم خداوند را با آن اسماء مورد خطاب قرار دهیم. سهروردی در بسیاری از نظرات خود درباره ی خدا تابع حلّاج بوده است. لذا این پرسش شایان طرح است که به درستی عقیده ی سهروردی و حلّاج در باره ی خداوند و اسماء و صفات او و هم چنین رابطه ی او با انسان و نظام هستی چیست؟ آیا این دو عارف و فیلسوف تلقی واحدی از خداوند و اسماء و افعال او دارند؟ تمایز و شباهت های اندیشه ی آن دو چیست ؟ هم چنین در این نوشتار به بررسی فرضیه های مطرح شده در طرح پژوهشی می پردازیم، چنان که در فصل دوم به فرضیه ی مربوط به حلاج، در فصل سوم به فرضیه ی مربوط به سهروردی و در فصل چهارم به فرضیه ی سوم یعنی شباهت ها و تفاوت های نظرات آن دو پرداخته خواهد شد.
  • تعداد رکورد ها : 636