SearchIn5Lib | کتابخانه مجازی الفبا

SearchIn5Lib | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2219
عنوان :
جريان ها و سازمان هاي مذهبي سياسي (1320 - 1357)
خلاصه مطلب :
مقدمه اين کتاب را ضمن يادداشتي تحت نام همين کتاب، پيش از اين آورديم که دوستداران مي توانند در بخش تازه هاي کتاب (آرشيو) آن مقدمه را بخوانند.
ينک که چاپ پنجم کتاب ياد شده روانه بازار شده لازم است تا مروري بر فهرست مطالب آن داشته باشيم:
هدف اصلي اين کتاب بازشناسي فعاليت جريان هاي مذهبي از پس از عزل رضاشاه تا وقوع انقلاب اسلامي است. فعاليت هايي که منجر به اسلامي شدن انقلاب و افتادن رهبري آن به دست روحانيت شد.

فصل هاي اصلي اين کتاب عبارت است از:

فصل اول: بازگشت دين به عرصه جامعه و سياست
در اين فصل مباحثي چون فعال شدن جريان هاي مذهبي در دهه بيست و سي، آغاز فعاليت مراجع تقليد، اتحاديه مسلمين، انجمن تبليغات اسلامي، جامعه تعليمات اسلامي، نهضت خداپرستان سوسياليست، حزب برادران شيراز ، چند چهره فعال مذهبي - سياسي، روند تثبيت دروس ديني در مدارس دولتي، مبارزه با بهائي گري ، و فدائيان اسلام، مطرح شده و سهم هر کدام مورد بحث قرار گرفته است.

فصل دوم: فعاليت هاي حوزوي از اواخر دهه سي تا انقلاب اسلامي
در اين فصل مباحثي چون تجديد حيات سياسي حوزه، مرجعيت پس از سال چهل شمسي، مراجع محلي، طرح نظريه حکومت اسلامي، روحانيون انقلابي، استاد مطهري، دارالتبليغ اسلامي، مدرسه حقاني و... ، مجلات حوزوي و ترجمه متون سياسي اجتماعي از عربي به فارسي مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. در بخش تجديد حيات حوزه سهم آيت الله بروجردي در بازسازي حوزه علميه و آماده کردن آن براي پرش بعدي مورد تامل قرار گرفته است.

فصل سوم: جريان هاي مذهبي سياسي فعال دهه چهل تا اوائل پنجاه.
در اين فصل جريان ها و سازمان هايي چون موتلفه، حزب ملل، آقاي طالقاني، نهضت آزادي، پديده انجمن هاي اسلامي، انجمن حجتيه و تاثير انقلاب هاي رخداده در الجزاير و فلسطين در ايران مورد بحث قرار گرفته است.

فصل چهارم : اسلام انقلابي در دو سازمان و جريان موازي سياسي، مجاهدين خلق و شريعتي
در اين فصل به تفصيل در باره سازمان مجاهدين و پديده حسينيه ارشاد سخن گفته شده است. هر دو پديده به نوعي نشات گرفته از تاثير افکار چپ در انديشه هاي مذهبي بوده است.

فصل پنجم: فعالان مذهبي - سياسي در آستانه انقلاب اسلامي
در اين فصل از گروه هاي هفتگانه که بعدها سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را تشکيل دادند، گروه ابوذر، گروه فرياد خلق، گروه مجاهدين اسلام، سازمان فجر اسلام، تشکيلات محمد منتظري در دمشق، و شرح حال چهره هايي مانند علي تهراني، ميرزا خليل کمره اي ، يحيي نوري، فخرالدين حجازي، و نيز گروه هايي مانند فرقان، آرمان مستضعفين، جنبش مسلمانان مبارز، بحث شده است. جريان سنت گراي ضد مدرنيسم نيز که عبارت از دکتر نصر، جلال آل احمد ، فرديد و عده اي ديگر است در همين بخش آمده است.

فصل ششم: جريان هاي تجديد نظر طلب در شيعه.
در اين فصل از اين اشخاص گفتگو شده است: شريعت سنگلجي، اسدالله خرقاني، احمد کسروي و حکمي زاده، علي اکبر برقعي، محمد خالصي زاده، حيدرعلي قلمداران، ابوالفضل برقعي، صادق تقوي، محمد جواد غروي اصفهاني، مصطفي حسيني طباطبائي، محمد صادقي تهراني، و جريان شهيد جاويد.
در اين قسمت علاوه بر بيان زندگينامه اين اشخاص، افکار و انديشه هاي آنان و نيز ويژگي هاي مشترک آنها مورد بحث قرار گرفته است.

پيوست ها
در پايان کتاب چندين پيوست آمده است
سخنراني آقاي دعايي در باره روابط مجاهدين خلق با امام در نجف
گفتگوي تراب حق شناس و روحاني (از فعالان سازمان مجاهدين در عراق و سوريه) با نشريه پيکار در باره گفتگو با امام در نجف.
مواضع گروه ها در زندان در فاصله سالهاي 50 تا 57
نام مجتبي طالقاني به پدرش در باره دلايل مارکسيست شدن وي.
برنامه عمل (منشور نهضت اسلامي) از جلال الدين فارسي از سال 1345
اسناد و تصاوير (شامل يک صد تصوير از اسناد و اشخاص)
فهرست راهنما شامل اعلام و امکنه و نام کتابهاي موجود در متن.
... بیشتر
نویسنده:
رسول جعفريان
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
انقلاب و پيروزي_ کارنامه و خاطرات سالهاي 57 و 58
خلاصه مطلب :
اين کتاب مجلد ديگري از خاطرات آقاي هاشمي رفسنجاني با عنوان انقلاب و پيروزي است که مشتمل بر رويدادهاي سال 56 تا 58 مي باشد.
پيش از اين سه جلد آن تحت عنوان عبور از بحران و پس از بحران و آرامش و چالش شامل خاطرات سالهاي 60 و 61 و 62منتشر شده بود.
آقاي هاشمي خاطرات خود را به طور روزانه در يک دفتر تقويم نوشته و آنچنان که در مقدمه همين کتاب يادآور شده از سال 1360 به اين سو تعداد 22 دفترچه از آنها فراهم آمده و در رايانه هم وارد شده و به ترتيب در حال انتشار است.
علاوه بر آن دو جلد هم تحت عنوان دوران مبارزه که نه بر اساس خاطرات مکتوب خود ايشان بلکه بر اساس اسناد پرونده ايشان در ساواک و مصاحبه ها فراهم آمده بود منتشر شده است.
آنچه جاي آن خالي به نظر مي آمده رخدادهاي سال 57 و 58 بوده است که با انتشار اين جلد آن خلاء هم پر شده است. شکل تدوين آن بوده است که آقاي عباس بشيري بر اساس مدارکي که در دست بوده و نيز مصاحبه ها و سخنراني ها متني را آماده کرده و سپس آقاي هاشمي آنها را بازخواني و تصحيح کرده است. بنابر اين، اين مجلد يادداشت هاي روزانه نيست بلکه تاريخ آن سالها بر محور فعاليت ها و سخنراني ها و کارهايي است که آقاي هاشمي رفسنجاني انجام يا از طرف امام به ايشان محول شده است.
در انتهاي کتاب در بخش ضمائم اسناد و عکسهاي زيبايي از شخصيت هاي معروف اين دوره به چاپ رسيده است.
... بیشتر
نویسنده:
هاشمي رفسنجاني
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
الشريعه الي استدراک الذريعه
خلاصه مطلب :
سالهاست که از تاليف بزرگترين موسوعه کتابشناسي شيعه يعني کتاب الذريعه مي گذرد. علامه شيخ آقا بزرگ تهراني با همتي مردانه و بي مانند اين اثر جاودانه را تاليف کرد که در 26 جلد به چاپ رسيد. سه جلد نخست آن در نجف و بقيه مجلدات در ايران توسط فرزندان وي علي نقي و احمد منزوي چاپ شد. مجلد 26 استدراکات بود که استاد سيد احمد حسيني اشکوري آن را چاپ کرد.
طي اين سالها چندين نفر از کتابشناسان آثار شيعه تلاش کرده اند تا آن اثر جاودانه را تکميل کنند. مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبائي استاد مسلم کتابشناسي شيعه اين کار را آغاز کرد که يادداشتهاي وي در حال تکميل شدن و چاپ است. استاد ارجمند جناب آقاي حاج سيد محمد علي روضاتي نيز در اين باره سالها تلاش کرده و آنچه از اسامي کتابها در اين سوي و آن سوي ديده در کنار نسخه اي از ذريعه نوشته اند که اميدواريم روزگاري به چاپ برسد.
اکنون براي نخستين بار آقاي طباطبائي بهبهاني کارمند محترم و دانشمند کتابخانه مجلس که سالهاست در خدمت استاد عبدالحسين حائري هستند، مجلدي را تحت عنوان الشريعه به عنوان استدراک بر ذريعه چاپ کرده اند. اين درست است که از آن به عنوان الجزء الاول ياد کرده اند اما به لحاظ ترتيب الفبائي تا حرف يا رفته است. گويا بناي آن دارند که هر مجلدي چنين باشد. به نظر مي رسد محدوده زماني آن در حد همان ذريعه است و کاري به دوره پس از آن ندارند. يعني تنها بحث از استدراک است نه ذيل.
در اين زمينه، که شامل استدراک و ذيل مي شود، کار مستقلي تحت عنوان موسوعه مولفي الاماميه از سوي مجمع الفکر الاسلامي در قم در چندين مجلد انتشار يافته است که کار را بر حسب نام کوچک مولفان مرتب کرده و ذيل نام آنها هر کتابي که از آنان برجاي مانده - خودش يا نامش - فهرست کرده اند. تاريخ نهايي آن سال 1425 هجري است. اين تلاش بسيار مبارک و عالي است و لازم است با عمق و حمايت بيشتري ادامه پيدا کند.
کار مهم ديگر کتابشناسي رايانه اي نسخ خطي موجود در ايران است که مع الاسف از سالها پيش آغاز شد اما هيچ گاه به جايي نرسيد. زماني حضرت آقاي حجت الاسلام و المسلمين مرواريد بناي اين کار را داشت که تاکنون چيزي عرضه نشده است. در وزارت ارشاد آقاي برازش و دوستانشان کاري را شروع کردند که آن هم به جايي نرسيد و دفتر آن گويا بسته شد. طي سالهاي اخير دوست ارجمند آقاي گلباز با همکاري سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي کار را در حد تهران به انجام رساند که آن نيز در همان حد متوقف شده است. اميدواريم با حمايت ارشاد اين کار توسعه يابد و دست کم به صورت عمومي در همين حد در اختيار محققان و کاوشگران قرار گيرد.
روشن است که کار کتابشناسي شيعه جداي از کل کار رايانه اي کردن نسخ خطي است اما به هر روي بي ارتباط با يکديگر نيست.
کار آقاي طباطبائي گرچه در حد چند مجلد فهرست نسخ خطي است که طي اين سالها در مجلس يا مرکز مطالعات دفتر تبليغات يا جاي هاي ديگر چاپ شده اما به هر روي قدمي است که برداشته شده است.
براي ايشان و کتابخانه مجلس که طي سالهاي گذشته براي احياي نسخ خطي و بزرگداشت حاميان نسخ خطي تلاش هايي را به انجام رسانده آرزوي موفقيت داريم.
... بیشتر
نویسنده:
سيد محمد طباطبائي بهبهاني
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
دانشنامه فلسطين جلد سوم
خلاصه مطلب :
سومين مجلد از کتاب دانشنامه فلسطين است که توسط يک گروه از مولفان و مترجمان منتشر مي شود.
اصل کتاب موسوعه الفلسطينيه بود که سالها پيش در 4 جلد به چاپ رسيد و بعدها ضمائمي هم براي آن انتشار يافت.
مدخل هاي آن اثر به فارسي درآمده و در برخي از موارد مدخلهايي هم بر آن افزوده شده است.
مجلد حاضر از حرف تابعيت تا حق را شامل مي شود و طي اين دو کلمه مدخلهايي که وجود داشته مطالبي در باره آنها درج شده است.
قطع اين کتاب رحلي و مشتمل بر 657 صفحه است که ضمن آن شرح حال بسياري از شخصيت هاي فلسطيني، اسامي اماکن مربوط به فلسطين و اطلاعات ديگر آمده است. يکي از مهم ترين مدخل ها جبهه آزاديبخش فلسطين است که از ص 299 تا 323 ادامه يافته است. تعداد ديگري از سازمان هاي فلسطيني هم که با کلمه جبهه نامشان آغاز مي شود در همين مجلد مورد بررسي قرار گرفته اند. جهاد اسلامي (جنبش) هم در همين جلد مورد بحث قرار گرفته است.
بدين ترتيب مي توان گفت که اکنون در فارسي ماخذي وجود دارد که مي توان در باره فلسطين اطلاعاتي را از آن به دست آورد. گرچه اين کار بايد با سرعت بيشتري دنبال شود و اطلاعات به روزتر دايما بر چا هاي جديد افزوده گردد.
... بیشتر
نویسنده:
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
الشيخ الرييس من قريه الياقوت الاحمر الي عرش الزعامه الذهبي (زندکي نامه هاشمي رفسنجاني)
خلاصه مطلب :
براي نخستين بار يک کتاب کامل در باره زندگي اقاي هاشمي رفسنجاني در زبان عربي منتشر شد.
اين کتاب به قلم صادق الحسيني است که قبلا کتابي در باره أقاي خاتمي تحت عنوان الخاتميه مصالحه بين الدين و الحريه نوشته بود و به عنوان پديده خاتمي به فارسي ترجمه شده بود.
کتاب در هفده فصل تنظيم شده است:
اول رفسنجاني بچه روستا
دوم: در قم.
سوم: شاگرد أيت الله خميني
جهارم: جنگ در سه جبهه
پنجم: رفسنجاني سياستمدار
ششم: حرکت ميان اصلاح و انقلاب
هفتم: شيخ سياستمداران.
و فصل هاي بعدي در باره حرکت او ميان شريعتي و ولايت فقيه - رفسنجاني و جنگ تحميلي - رفسنجاني در مقام رياست جمهوري و حرکت او ميان جپ و راست. و مطالب ديگر.
بيشتر مطالب کتاب برگرفته از مصاحبه هاي خود آقاي هاشمي است. وي در هر بخش متن سخنان ايشان را آورده و سپس توضيحاتي در پيرامون آن داده است.
... بیشتر
نویسنده:
محمد صادق الحسيني
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
الاديان و المذاهب بالعراق
خلاصه مطلب :
اين اثر کتاب تازه اي است که رشيد الخيون، متولد عراق، و تحصيل کرده در عدن و دانشگاه صوفيه در باره وضعيت مذهبي عراق نوشته است.
از وي کتابهاي ديگري مانند مذهب المعتزله من الکلام الي الفلسفه (1994) تخليص البيان في ذکر فرق الاديان (1994) حروف حي، البابيه و البهائيه مع نص اقدس (2003) چاپ شده است.
وي در مقدمه کتاب با اشاره به تنوع مذهبي و ديني موجود در سرزمين عراق از اديان مختلف و مذاهب متفاوت در نقاط مختلف اين سرزمين ياد کرده و کوشيده است تا از ديدگاهي بيطرفانه به ارزيابي وضعيت اين جماعات در عراق بپردازد.
اديان و فرقه هايي که در اين کتاب مورد بحث قرار گرفته اند عبارتند از
صابئين
يزيديه
يهوديان
مسيحيان
شيعيان
حنفيان
شافعيان
حنبليان
کاکائيه (نوعي قوميت با تفکرات غالي)
شبک (نوعي قوميت با تفکرات غالي)
مفصل ترين بحث ها اختصاص به وضعيت شيعه (صص 225 - 314) و وضعيت مسيحيان (صص 145 - 224) دارد.
در بخش تشيع، وي تاريخچه اي از شکل گيري مذهب شيعه براي اساس ديدگاه هاي خود آورده و سپس شرحي از فرقه ها و گرايش هاي دروني جامعه تشيع به دست داده است. منابع اين بخش تقريبا منابع معمولي بوده و حاوي نکته اي استثنايي و تازه نيست.
آنچه تازگي دارد تلفيق برخي از ديدگاه هاي جديد مذهبي جديد علماي شيعه عراق مانند مرحوم کاشف الغطاء و ديگران با نکات تاريخي مربوط به جامعه شيعه از گذشته است.
در بخش مربوط به حمله مغول و ابن علقمي باز هم همان مطالب تکراري منابع سني و حنبلي بغداد درج شده و مولف به تحقيقاتي که در اين زمينه صورت گرفته توجهي نکرده است.
عمده بحث مربوط به وضعيت تشيع و جريان هاي شيعي طي يک قرن اخير است. بحث از تشيع و دمکراسي حجم قابل ملاحظه اي را به خود اختصاص داده و در باره نائيني و ديدگاه هاي او بحث شده است. علاوه بر آن مسائل جاري عراق در پنج دهه اخير از جمله مواضع آيت الله حکيم با دولت عراق و نيز برخورد ايشان با حزب کمونيست و اعلاميه براي ارتداد آنان در ادامه آمده است.
نقش آيت الله خالصي نيز در تحولات عراق در همين بخش مورد بررسي قرار گرفته و از دانشگاه کوفه به عنوان يکي مزاکر فرهنگي شيعه سخن گفته شده است. آخرين بحثها مربوط به برخورد بعثي ها با شيعيان است که بسيار کوتاه و گذرا بدان اشاره شده است.
سالها پيش کتابي با عنوان شيعه العراق توسط اسحاق نقاش يهودي عراقي الاصل نوشته شده که اصل آن به انگليسي بوده و به عربي هم ترجمه شده است.
در باره وضعيت شيعه در قرن اخير از بهترين آثار کتاب الشيعه و الدوله الطائفيه في العراق از حسن العلوي است که به تفصيل در باره ظلم و ستمي که از ناحيه حکام عراقي و نيز نويسندگان و مورخان سني عراق در حق شيعه صورت گرفته سخن گفته شده است. اين کتاب تحت عنوان شيعه و حکومت عراق به فارسي ترجمه شده و توسط حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي به چاپ رسيده است.
در پايان کتاب جداولي براي نشان دادن جمعيت مذهبي استان هاي مختلف عراق به دست داده شده است.
... بیشتر
نویسنده:
رشيد الخيون
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
الرق في بلاد المغرب و الاندلس
خلاصه مطلب :
به طور معمول تاريخ مغرب اسلامي در شرق اسلامي، مورد توجه نبوده و بيشتر مورخان اسلامي شرقي، اخبار غرب اسلامي را گزارش نکرده اند. در آن سوي نيز البته به خاطر اهميت شرق اسلامي در انتشار اسلام در غرب آن، و نيز مساله حج، توجه به مسائل شرق اسلامي بوده اما آن نيز چندان گسترده نبوده است.
در حال حاضر نيز اخبار دو سوي در همان محدوده جغرافيايي آنان باقي مي ماند و دو طرف از يکديگر در حالت بي خبري هستند.
يک کار مهم آشنا شدن دو طرف با پژوهش هاي جديدي است که در مباحث علمي و فلسفي و تاريخي صورت مي گيرد. بدون ترديد در حوزه شمال افريقا از الجزاير تا تونس و مغرب ، محققان فراواني وجود دارند که مي توانند در سامان دهي به انديشه اسلامي در عصر جديد موثر باشند. اما مع الاسف ارتباط برقرار نيست.
کتاب الرق يک اثر تحقيقي بسيار مفصل و گسترده است که به صورت پايان نامه دکتري در سال 2000 دفاع شده و سپس در حجم بيش از ششصد صفحه منتشر شده است.
اين اثر به تاريخ بردگي در حوزه بلاد مغرب و اندلس اختصاص دارد، مساله اي که در مقايسه با ساير بلاد ، در آن نواحي، از اهميت بيشتري برخوردار بوده و بعدها بسياري از سياهان از اين مسير به نقاط ديگر در اروپا و امريکا منتقل شده اند.
نويسنده در مبحث اول کتاب خود از سابقه برده داري در بلاد مغرب و اندلس سخن گفته و از زمينه هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، نظامي و فرهنگي آن سخن گفته است.
فصل دوم کتاب راه هاي برده گيري است که در دو زمينه برده مسلمان و غير مسلمان و بر حسب مناطق جغرافيايي بحث از آن دنبال شده است.
در فصل سوم به تجارت برده پرداخته شده و انواع برده ها از کشورهاي مختلف و قيمت و تجارت آنها مورد بحث واقع شده است.
جايگاه برده در نظام حقوقي و فرهنگي و نيز ادبي از مباحثي است که در بخش دوم کتاب و طي فصول متعدد مورد بحث واقع شده و به خصوص به لحاظ فقه اسلامي به ارزيابي موقعيت برده ها پرداخته شده است.
در همين بخش، فصلي به نقش برده ها در اوضاع سياسي آن نواحي اختصاص داده شده و اين که آنان در جنگها و جهادها چگونه مشارکت مي کردند.
به نظر مي رسد اين اثر يکي از بهترين کارهايي است که تاکنون در زمينه برده داري در محدوده دنياي اسلام آن هم در قرن پنجم و ششم هجري صورت گرفته و الگوي به کار رفته در اين کتاب مي تواند براي بررسي اوضاع برده داري در ديگر نواحي دنياي اسلام نيز بکار گرفته شود.
... بیشتر
نویسنده:
عبدالاله بنمليح
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
مجموعه آثار (سفرنامه مکه)
خلاصه مطلب :
مجموعه آثار حاجي عبدالله خان قراگزلو از شخصيت هاي قاجاري که به نوعي درگير انقلابات مشروطه هم شد مجموعه اي از چند سفرنامه جالب توجه مي باشد. کتابچه خوزستان، گزارش سرخس ، کتابچه مرو، کلات نادري و مهم تر و مفصل تر از همه سفرنامه مکه است که به سال 1319 هجري قمري از طريق انزلي به سمت استانبول و از آنجا با کشتي به سمت جده به انجام رسيده است. صفحات 205 تا 342 کتاب سفرنامه مکه است.
سفرنامه هاي مکه در دوره قاجاري فراوان نوشته شده و به صورت يک رسم و نوعي کلاس براي فرهيختگان قاجاري درآمده است. افرادي مانند فرهاد ميرزا، برادرش حسام السلطنه، حتي دختر فرهاد ميرزا و بسياري ديگر ، هر کدام از خود سفرنامه اي برجاي گذاشته و نکات جالب و ارزشمندي را از اين راه مذهبي برجاي گذاشته اند.
اما اهميت سفرنامه حاجي عبدالله خان بدان است که در اين سفر مرحوم شيخ فضل الله نوري هم همراه وي بوده و از آنجا که کاروان آنها يک کاروان متشخص بوده در هر شهري با استقبال روبرو مي شده و به خصوص در استانبول آنان ديداري هم با سلطان عثماني داشته اند. اين اطلاعات از شيخ فضل الله کاملا جديد است و تاکنون در دسترس نبوده است.
مولف براي خود سفرنامه اش را مي نوشته و هر کجا که مساله خاصي رخ مي داده و شيخ اظهار نظري داشته يا کاري صورت داده آن را را يادآوري کرده است.
در اين سفر که با کشتي دولتي از بندر انزلي آغاز شده مهمان دار شيخ فضل الله ، شريعتمدار رشتي بوده است.
تفليس، باطوم، گذر از درياي سياه با کشتي ، طرابوزان ، و بعد هم استانبول.
در اين سفر مسائل فقهي جماعت را شيخ حل مي کرد و مولف فرهيخته و صاحب نظر کتاب هم گهگاه مطالبي مي گويد که قابل توجه است. وقتي بحث تيمم و اختلاف فقها و نظر شيخ در بيان نظر شيخ انصاري مي رسد مولف مي گويد: حال چه مي شد که قول يکي از مجتهدين يا ائمه هدي را ساير علما يک دفعه تصحيح مي فرمودند و حکم معيني در باب تيمم تصريحا نوشته مي شد و ... ديگر اين قدر اوقات خواص و عوام صرف حل اين مساله جزئي نمي شد و اين افکار ، اوقاتي را که از اول اسلام تا به حال و بعدها صرف اين مساله کرده اند و خواهند نمود صرف مسائل ديگر فرمايند (ص 228)



بالاخره به استانبول مي رسند. در آنجا ارفع الدوله مي خواهد جماعت را به مراسم سلام لوق سلطان ببرد. قراگزلو مي نويسد: ديديم جناب حاجي شيخ فضل الله و سايرين همه جمع اند و مي خواهند بروند سلام لوق . و صحبت اين است که جناب شيخ برود در مسجد و به قانون اهل سنت اقتدا به وکيل سلطان نمايد و دست بسته نماز بخواند. من اين مساله را صلاح نديده اظهار کردم که ماها جناب حاجي شيخ فضل الله را به سمت مجتهد العصري و حجه الاسلامي ايران معرفي کرده ايم حجه الاسلام شيعه که ماها در اين حدود معرفي کرده ايم چه داعي شده است بدون جهت برود تقيه در غير لزوم نمايد.. در جايي که اول مجتهد ما اقتدا به جماعت اهل سنت نمايد ديگر چه شاني براي ما باقي مي ماند (ص 232).
اما کار به استخاره مي رسد و خوب مي آيد و ترک بد. همه مي روند و در مسير حرکت سلطان در جايي ايستاده تعظيم تمنا مي کنند و سلطان هم جواب تمنا را مي دهد . مولف وصفي از قيافه سلطان آورده و سپس گويد که به مسجد اندر شديم. در مسجد زوار بخارائي و ترکماني فراواني بود. نماز در ظاهر دست بسته خوانده شد. بعد سلطان پيغام داد که مي خواهد نشان بدهد. جناب شيخ از حسن اتفاق جواب دادند که نشان براي علما در ايران معمول نيست. عصا يا انگشتري يا امتياز ديگر بدهند (ص 233). بالاخره به ديدار سلطان مي روند که در آنجا دو ساعت معطلشان مي کنند. وقتي نزد سلطان مي روند عذرخواهي مي کند که با سفير انگليس مشغول صحبت بوده است. وقتي برابر سلطان مي نشينند خيلي اظهار مهرباني کرده از موافقت مذهب و مليت و اهتمامي که سلطان در آسايش اهالي عتبات عاليات و حجاج بيت الله الحرام صحبت کرد. اما مولف ما از اين که اجازه نشستن به علما داده نشده و همان ايستاده پذيرايي کرده اظهار ناراحتي و گلايه مي کند (ص 235). نظر وي اين است که اين کار يعني رفتن جناب شيخ به مسجد خبط بو و ايستادن در معبر سلطان نيز . نظر او اين است که ناموس شيعه به اين ترتيب بر باد رفته است.

اطلاعات مولف در باره استانبول و روزنامه اختر و ايرانياني مقيم آن ديار بسيار ارجمند است. از حمام هاي بسيار کثيف استانبول سخن مي گويد و اين که وقتي حاجي عبدالله خان به حمام رفته بچه پسر براي او آورده اند و او که بسيار خشمگين شده گفتم: من حاجي هستم به مکه مي روم. گفت حاجي ها را خيلي ديده ام همه به اين حمام ها مي آيند، براي اين کار... (ص 242).
مساله ديگر که سفير دنبال آن بوده ملاقات دادن شيخ فضل الله با شيخ الاسلام عثماني بوده است. باز هم مولف ما با آن مخالفت کرده است. اما وضع به گونه اي پيش رفته که اساسا مقدمات آن فراهم نشده است. مولف شرحي از مراکز فرهنگي عثماني داده و از جمله مي نويسد: در کتابخانه کتابي که لفظ حريت و آزادي داشته باشد ، نمي توانند داشته باشند. (ص 250).
بالاخره کاروان با کشتي عازم اسکندريه شده از آنجا با قطار به سمت قاهره و بندر پورت سعيد رفته از طريق کانال سوئز عازم درياي سرخ شده به جده مي روند. در تمام بازديدي که از اماکن مختلف قاهره و باغ وحش و غيره داشتند طبعا همراهان همه با يکديگر بوده اند. در مواردي از شيخ فضل الله و نظرات وي هم ياد شده است. مثلا يکجا مي نويسد: عصر رفتيم با جناب حاجي شيخ فضل الله و سايرين به جزيره پلاس هتل (ص 283).
در مسجد محمدعلي پاشا از اشعار سنگلاخ ياد شده و اين که محمل عايشه را که کاروان حج مصر بوده از آنجا حرکت مي داده اند (ص 279) .
بالاخره وارد جده مي شوند و به جحفه رفته در آنجا بعد از مغرب و عشا محرم شده به امامت شيخ فضل الله نماز جماعت خوانند. (ص 293).
يک اتفاق در بندر جده افتاد و آن اين که کشتي احمدي که از بوشهر آمده بود به يک کشتي فرانسوي خورده آن را شکست و به دنبالش آن کشتي فرانسوي غرق شد. مولف ما از اين امر خوشحال شده مي نويسد اين مساله را به فال ميمون گرفتم که کشتي موسوم به احمدي که متعلق به تجار ايراني است زد و کشتي موسوم به الکسناندر امپراطور روس را غرق کرد. بعد هم شعري از سيد علي سادات اخوي که در اين باره سروده نقل مي کند که بيت آخرش اين است
گفت ار شکست خورد الکسندر ز احمدي
اسلام را مسلم بر کفر اعتلاست (ص 298)
اما مولف بهتر مي داند که نمي شود با اين حرفها دل خوش کرد. بنابرين مي نويسد: عجالتا که علاجي در استخلاص مملکت خودمان نمي توانيم نمود . بايد دل خود را به اين قبيل تفال ها خوش کنيم. (ص 299). اين مطالب در عين حال حقد ايرانيان را از روسها نشان مي دهد که ريشه در جنگهاي ايران و روس داشت.
شيخ فضل الله اصرار مي کند که همان شب راه بيفتند و هرچه حاجي عبدالله خان مخالفت مي کند شيخ نمي پذيرد. بالاخره با استخاره قصد رفتن مي کنند. در اينجا مولف از قونسول ايران در جده بدگويي فراوان مي کند : چند نفر ايراني در جده مقيم شده اند که در اين کار و غارت حجاج ايران همدست واسباب کار هستند و تمام اينها در اذيت مسلمان ايراني به يکديگر تقويت مي کنند (ص 303).
حاجي عبدالله مي گويد که امسال قريب صد هزار نفر از ايران به حج مشرف شده اند . زماني که راه مکه را سوار بر الاغ در پي مي گيرند در ميانه راه اعراب بدوي به آنان حمله کرده غارتشان مي کنند. در اين غارت دار و ندار حجاج را مي برند و عده اي را هم زخمي مي کنند.
اما يک حکايت جالب از برخورد يک اعرابي براي گرفتن پول يکي از حجاج:
عماد المحققين اصلا وسواسي است. در بين راه ادرار کرده و آب تطهير نيافته دستمالي به خودش بسته بوده است. عرب مي رسد. احرام او را باز مي کند مي بيند دستمالي بر سر حشفه (احليل) خود بسته. به خيال عرب که اين دستمال پول است مي گيرد، عماد مي گويد به محض گرفتن نزديک بود روح از بدنم مفارقت کند. گرفت، او کشيد من کشيدم. آخر عرب دستمال را از دست من ربود. ديد که چيزي در آن نيست انداخت و گفت لعن الله اباک. و رفت. و همچنين ميرزا محمد علي خان موسيو سه چهار ليره داشته به خايه خود بسته بود او را کشيده که غالب مردم خودشان به اختيار کشف العوره شدند. جناب شيخ خودشان احرام ها را باز کرده و خود را لخت به اعراب نشان داده . آقاي آقا علي اکبر قطيفه هاي احرام را دور انداخته مدتي بدون ساتر کشف العورده ايستاده بود. (ص 310)
زرنگ تر از همه ميرزا حسن رشديه بوده که او هم در اين سفر بوده است. او بالافاصله دستمال ليره ها را در خاک مي کند و پس از رفتن اعراب آن را در مي آورد.
به هر حال از جناب شيخ چند دانه پنج هزاري طلا و شصت و هشت ليره برده اند . (ص 310 – 311).
آنها به مکه مي روند و اعمال را انجام مي دهند. مولف ما به قدري از کثيف بودن محيط مسجد و مسعي سخن گفته که حد و حصر ندارد. وي اين مسائل را به شريف مکه هم منتقل کرده و گفته است که در حالي که اروپا به آن تمييزي است چرا بايد اينجاي مقدس اين اندازه کثيف باشد. در باره مسعي مي نويسد : تمام فضله سگ و آدم و ادرار و سرگين و شاش الاغ ، انواع کثافتها در اين راه موجود است. در دعا مي خوانند ان الصفا و المروه من شعائر است شعار خداوند به اين ... (ص 313). وي در جاي ديگر هم مي نويسد که در دنيا کثيف تر از شهر مکه شهري نيست (ص 316).
در باره بازار برده در مکه مي نويسد : دکاکين برده فروشي در بازار سرپوشيده است که غلام و کنيز سياه مي فروشند و آنها را به طور عربي به عقيده خودشان زينت کرده و نشانده اند هر جائي پنجاه الي صد نفر از پنج شش ساله الي سي ساله نشانده اند و مثل اين که اسب و الاغ بفروشند و مي فروشند. رفتم تماشا به نظرم خيلي قبيح آمد... مي خواستم خواجه بخرم نبود (ص 318).
و از اين دست مطالب که در اين کتاب بسيار فراوان است.
... بیشتر
نویسنده:
حاجي عبدالله خان قراگزلو
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
حديث عشق - يادنامه استاد اصغر مهدوي
خلاصه مطلب :
اين اثر يادنامه اي است که براي مرحوم اصغر مهدوي انتشار يافته است. وي و برادرش يحيي مهدوي، استاد فلسفه در دانشگاه تهران، فرزندان حاج محمد حسين امين الضرب از رهبران مشروطه بودند. جد وي محمد حسن امين الضرب نيز از رجال سياسي و اقتصادي دوره قاجاري بود.
استاد مهدوي که در رشته اقتصاد درس خوانده بود، بيش از آن که در رشته اش کار کند به نسخ خطي علاقمند بود و مجموعه اي قابل توجه و ارزشمند از آنها فراهم آورده بود. البته در رشته خود نيز تاليفاتي داشت.
ارجمندترين کار وي تصحيح کتاب سيرت رسول الله است که کاري سترگ و جاودانه به شمار مي آيد. مقدمه آن در باره سيره ابن اسحاق به همراه آنچه در تک جلدي سيرت رسول الله آمده _ و آن را همراه آقاي قمي نژاد تصحيح کرده _ يکي از بهترين کارهاي پژوهشي است که تاکنون در عرب و عجم و اروپا در باره ابن اسحاق شده است.
حديث عشق مجموعه اي است از آنچه که مقالات مختلف در مسائل مختلف و نيز آنچه که در باره مهدوي گفته شده است.
بخش اول آن، منهاي يک سالشمار زندگي که در آغاز کتاب آمده، بخش مقالات تاليفي و ترجمه اي است. بخش دوم تحت عنوان خاندان مهدوي مطالب مربوط به خاندان امين الضرب و شجره نامه آنهاست. بخش سوم مقالات و يادداشتهايي است که افراد مختلف از جمله آقاي افشار دوست ديرين مهدوي، امين رياحي، پورجوادي، اشک شيرين، علي بهراميان، باستاني پاريزي ، و عده اي ديگر در باره او نوشته اند.
بخش چهارم مشتمل بر شماري نامه است که به مهدوي نوشته شده بوده است (نزديک به سي نامه)
مرحوم مهدوي تا پايان عمر در همان خانه آباء و اجدادي خود زيست و عشق و علاقه خود را تا پايان به نسخ خطي حفظ کرد.
نويسنده اين سطور زماني نسخه رساله تير اجل در صدمات راه جبل را تلفنا از ايشان طلبيد که بدون کمترين تامل آن را کپي گرفته و براي بنده ارسال کرد.
خدايش رحمت کند.
... بیشتر
نویسنده:
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
خاطرات آيت الله سيد هاشم رسولي محلاتي
خلاصه مطلب :
انتشار خاطرات ياران و نزديکان امام خميني ، کمک شايسته اي به روشن شدن قضايايي مي کند که به پيروزي انقلاب اسلامي منجر شد. اين خاطرات مي تواند دامنه مبارزات اسلامي آن دوران را روشن کرده و در شناخت چهره ها و رفتارها به مورخان اين دوره کمک کند.
در ضمن اين خاطرات به بسياري از جوانان نشان خواهد داد که در پس پرده پيروزي ، چه کساني چه سختي ها و رنجها کشيدند و چه خونها ريخته شد و چه نيروهايي صرف گرديد.
آقاي رسولي محلاتي که به خاطرت تصحيحات و ترجمه هايش شناخته مي شود، به خاطر رفاقت پدرش با امام و مشارکت هر دو در درس آيت الله حاج شيخ عبدالکريم حائري، با امام آشنا مي شود. بعدها به خاطر خط و انشاي زيبايش در داخل بيت امام به پاسخ دادن نامه ها و استفتائات مي پردازد و به همين ترتيب تا آخرين روزهاي حيات امام در بيت ايشان مي ماند و از نزديک با آنچه که در آنجا مي گذرد آشنا مي شود.
گفتني است که ايشان پس از آن هم به ايفاي همان مسووليت در دفتر مقام معظم رهبري ادامه داد.
کارهاي علمي ايشان عمدتا تصحيح و ترجمه و در اين اواخر تاليفات است. اصل شروع اين کار به خاطر تاسيس چاپخانه اي است که پيش از انقلاب ايشان با شماري از دوستانش در قم به راه انداختند و طبعا براي چاپ برخي از متون کهن ايشان به تصحيح و غلط گيري مطبعي پرداخته و به گفته خودشان کم کم وارد عالم تاليف شدند.
خاطرات ايشان شامل نکات خانوادگي و پس از آن شرح برخي از جرياناتي است که به انقلاب اسلامي منجر شد. پدرش از طرف آيت الله بروجردي و به درخواست مردم محله امامزاده قاسم شميران از سالها در اين منطقه مي زيسته و آقاي رسولي هم بعدها در همين ناحيه ساکن شده و به کارهاي ديني و مردمي پرداخته است. طي سالهاي اخير آقاي رسولي عضو هيئت علمي دانشگاه الزهراء نيز شد و به تدريس تاريخ اسلام مي پرداخت.
در ميان خاطرات ايشان از امام، نکات جالبي وجود دارد که از شجاعت و قاطعيت امام نشاني به دست مي دهد. از اين که ابتدا مراجع تقليد همه همراهي مي کردند و کم کم عقب کشيدند و حتي شايع شد که ممکن است دست به اقدامي براي ساکت کردن امام هم بزنند و اين که ايشان گفت: من تا جايي ايستاده ام که آقايان من را تکفير کنند (ص 52).
در جايي از شجاعت شهيد مهدي عراقي سخن مي گويد که شبي هولناک که هيچ کس جرات رفتن و ماندن در خانه امام را نداشت او به خانه امام رفت. امام به او فرموده بودند که برود. اما شهيد عراقي نپذيرفته و گفته بود که من از اين خانه تکان نمي خورم و آن شب را نزد امام مانده بود (ص 54).
يکبار هم مرحوم شريعتمداري که از شدت فشارهاي رژيم پهلوي هول کرده بود نزد امام آمده گفته بود آقا وضعيت خيلي خطرناک است چه کار بايد بکنيم؟ امام فرموده بود: من فکر مي کردم شما خيلي شجاع هستيد من که اهل خمين هستم بايد بترسم، نه شما که اهل تبريز هستيد؟ (ص 55).
در ميان اين خاطرات گاه شوخي هايي طرح مي شود که جالب است. مشهد علي از خادمين امام بود. امام به او سفارش کرد مراقب باشد به همه افرادي که مي آيند چايي بدهد. مشهد علي هم برگشت گفت: آقا شما که نيستيد به همه چاي مي دهيم، اما وقتي شما مي آييد خر تو خر مي شود و ديگر حساب از دست ما مي رود. در اين وقت بود که امام خنديدند (ص 64).
صراحت لهجه امام يکي از ويژگي هايي است که آقاي رسولي روي آن تاکيدمي کند و شواهدي براي آن ذکر مي نمايد. (ص 67).
وي از رفتن امام به ييلاقات قم ياد کرد و اين که ميزبان ايشان دو نفر از بازاريهاي شوخ را آورده بود و اينها آنقد غوغا کرده امام را خنداندند که گاه اشک از چشمان امام جاري مي شد (ص 72).
همان گونه که گذشت آقاي رسولي که آن سالها در بيت امام مشغول بوده توانسته است بخشي از آنچه را که به طور معمول دربيت رخ مي داده و ارتباط هايي که وجود داشته روشن کند. هرچند به نظر مي رسد در اين باره همچنان بايد خاطرات بيشتري منتشر شود.
رويدادهاي نقل شده پس از انتقال امام به ترکيه و سپس عراق در اين کتاب اندک است به دليل آن که جز يک سفر که ايشان به عراق داشته و البته همانجا بخشي از مسائل را نقل کرده مطالب بيشتري نيست و به فصل بعد که حضور ايشان در جماران است منتقل مي شود. (ص 111 به بعد). مقدمات آن اشاره به تحصن علما در دانشگاه تهران و رويدادهاي ديگري است که در سال 57 رخ داد و به پيروزي انقلاب منجر شد.
مع الاسف به جز چهار صفحه تحت عنوان ناگفته هايي از امام در جماران، مطلب ديگري از ده سال حضور ايشان در بيت امام دراينجانيامده است.
علاوه بر متن کتار، در پايان آن چند سند و عکس به چاپ رسيده است.
... بیشتر
نویسنده:
سيد هاشم رسولي محلاتي
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
الدوله الامويه في کتابات المسعودي
خلاصه مطلب :
پرداختن به مسائل تاريخي و فکري در کشور سعودي تابعي از گرايش تند اخباري گري و سلفي گري است که ميراث آن به گرايش اهل حديث قرن دوم و سوم از يک سو و ابن تيميه از قرن هشتم مي رسد. نوعي تسنن افراطي که همزمان با عربي گري ممزوج شده و تلاش مي کند تا اسلام را مساوي با عرب ببيند و از عجم، هر کس با اين گرايش موافق است راه سنت را مي رود و در غير اين صورت مذهب بدعت دارد.
سالها است که اين گرايش راه را بر محققان سعودي در رسيدن به واقع تاريخ مسدود کرده و توان تفکر و سنجش و ارزيابي درست تاريخي را از آنان گرفته است.
نص گرايي شديد مذهبي ، آن هم نصوصي که غالبا محل ترديد و بيشتر ساختگي است، اجازه وارد شدن در فضاي واقع نگرانه را در تحليل مسائل تاريخي از اين قبيل نويسندگان گرفته است.
از ويژگي هاي مهم اين گرايش، به لحاظ تاريخي، دفاع از دولت عربي اموي به عنوان يک دولت اسلامي است. رگه اي که در انديشه هاي ابن تيميه هم وجود دارد. شايد يک دليلش همين است که سلف صالح اينها معاصر همان دولت اموي است و اگر مشروعيت و مقبوليت اسلامي آن دولت زير سوال برود لاجرم بايد کساني امثال ابن شهاب زهري که بار اصلي حديث سني بر دوش آنهاست کنار گذاشته شوند و اين به صرفه نيست.
کتاب الدوله الامويه في کتابات المسعودي يک نمونه از اين قبيل آثار اموي مسلک است که در دايره تفکر سلفي سعودي پديد آمده است. دفاع از دولت اموي و با کمال تاسف دفاع از يزيد شاخصه اصلي اين کتاب است.
اساس تئوري نويسنده بر اين است که مسعودي شيعه بوده و بنابرين تندي هاي او در حق بني اميه از روي تعصب است و اساس تاريخي ندارد.
اين قبيل مطالب در باره ابومخنف هم گفته شده و ضمن کتابهايي که طي اين چند سال در سعودي منتشر شده تلاش شده است تا آنچه از ابومخنف در منابع تاريخي سني آمده از اعتبار ساقط کنند.
مقدمه کتاب شرح حال مسعودي است.
فصل اول: بنوسفيان در نوشته هاي مسعودي.
فصل دوم: بنو مروان در نوشته هاي مسعودي.
فصل سوم: حرکتهاي معارض داخلي در نوشته هاي مسعودي.
فصل چهارم: فرقه هاي مذهبي در نوشته هاي مسعودي.
فصل پنجم: عوامل سقوط دولت اموي در نوشته هاي مسعودي.
فصل ششم: جوانب مختلف دولت اموي در نوشته هاي مسعودي.
و يک خاتمه.
در هر قسمت، مولف تلاش کرده است تا ديدگاه ها و نقلهاي تاريخي مسعودي را آورده و آنها را نقد کند.
در فصل اول، قسمتي از بحث به يزيد اختصاص يافته و به شرح ذيل مطالب مسعودي نقل و نقد شده است.
مسعودي يزيد را ذم کرده است. مثلا مي نويسد: مسعودي يزيد را شرورترين مردم و حاکم ظالم دانسته است. مولف در نقد آن مي نويسد: اين سخن نادرستي است زيرا بسياري از علما ! يزيد را فقيه و صالح و متدين دانسته اند !
ديگر آن که مسعودي گفته است: يزيد صاحب طرب و داراي سگ و ميمون و مشروب خوار بوده است. اشعاري هم در باره شراب خواري او با عبيدالله بن زياد آورده است. مولف مي گويد نسبت اين اشعار به يزيد درست نيست. البته تاکيد مي کند که صلاح الدين منجد آن اشعار را در ديوان يزيد آورده اما برخي از علما ! نسبت آن اشعار را به يزيد تکذيب مي کنند!
ديگر آن که مسعودي، يزيد را متهم به مجون و لهو و لعب کرده است. مولف مي گويد واقع آن است که البته يعقوبي و ابن عبدربه هم اين حرفها را نقل کرده اند اما متتبع در تاريخ مي تواند مواردي را هم که ضد اين مطالب است بيابد و بنابر اين اين مطالب هم پايه اي ندارد.
مسعودي گفته است که حتي عبدالله بن زبير هم يزيد را را شرابخوار معرفي مي کرد. مولف مي گويد که مسعودي سند اين خبر را نياورده و مطالبي هم که بلاذري آورده معمولا طرق روايتي آن ضعيف است.
ديگر آن که مسعودي اصحاب يزيد را هم به فسق متهم کرده است. مولف مي گويد اين تعميم هم درست نيست که به هر حال شايد برخي صالح بوده اند!
ديگر آن است که مسعودي گفته است که غنا و شراب در مدينه زمان يزيد شايع شد. مولف ادامه مي دهد که اين هم سخن بدون سند است. البته فاکهي و ديگران گفته اند که لهو و لعب در مدينه زمان بني اميه بوده اما برخي از محققان هم گفته اند که به اين روايات نمي توان اطمينان کرد!
ديگر آن که مسعودي، فرعون را اعدل از يزيد دانسته است و گويد او گناهي کرد که قابل بخشش نيست. مولف اينجا خشمگين شده و مي گويد مي بينيد که چگونه در باره يزيد افراط کرده و اين فقط از روي شيعه گري اوست. بعد هم نويسنده احمق اين کتاب ادامه مي دهد که البته ذهبي هم گفته است که يزيد لعن بر علي مي کرد الا اين که منابع تصريح ندارند که يزيد اين کار را مي کرده و فقط به طور کلي مي نويسند که بني اميه اين کار را کرده اند.
انتشار چنين کتابي در کشور سعودي در دفاع از دولت بني اميه آن هم دفاع از يزيد که قاتل سبط رسول خداست ، يک ننگ تاريخي براي تفکر تارخي سلفي هاست که گهگاه ادعا مي کنند دوست دار اهل بيت هم هستند. اگر کسي به اينها بگويد ناصبي هستيد خشمگين شده و مي گويند ما هم مثل شما اهل بيت را دوست مي داريم و شما در اين باره افراط مي کنيد. اما شاگرد اين مکتب يعني همين ابراهيم بن يوسف نويسنده اين کتاب اين چنين با بيشرمي تمام در پوشش يک تحقيق تاريخي از بني اميه که بزرگ ترين ننگ تاريخي مسلماني بودند دفاع مي کند. واقعا زهي بيشرمي و باز هم زهي بيشرمي.
... بیشتر
نویسنده:
ابراهيم بن يوسف بن علي الاقصم
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
فرهنگ خراسان
خلاصه مطلب :
نويسنده اين کتاب هفت جلدي در باره فرهنگ خراسان، حضرت استاد حجت الاسلام و المسلمين عزيزالله عطاردي ، يکي از سخت کوش ترين نويسندگان عصر اخير ايران است که در گمنامي و خاموشي دهها عنوان کتاب ارزشمند تاکنون روانه بازار کرده و تا آنجا که خبر داريم کمترين تقديري در مجامع مربوطه که گاه با سرو صدا از اين و آن به عنوان چهره هاي فلان و بهمان ياد مي کنند نشده است.
استاد عطاردي که سالهاي مديد در هند و ايران و عراق مشغول تحقيق بوده طي سالهاي اخير عمر و تجربه با ارزش خود را در اختيار فرهنگ خراسان گذاشت و به جز آنچه تاکنون در تاريخ زندگي ائمه عليهم السلام و نيز آستان قدس رضوي چاپ کرده بود اکنون يک مجموعه هفت جلدي در باره فرهنگ خراسان منتشر کرده است.
هر مجلد اين کتاب اختصاص به منطقه اي از خراسان داشته و ضمن آن به بيان تاريخ و جغرافيا و بناها و علما و بزرگان آن ديار پرداخته است.
هفت مجلد فعلي که از آنها به عنوان جزء اول تا هفتم ياد شده شامل بخش طوس است که شامل مشهد ، نوقان، طابران، تبادکان و رادکان مي شود.
دز جزء اول آن به جز تاريخ حرم رضوي شرحي از مساجد و مقابر مهم موجود در مشهد آمده و سپس به بيان بناهاي تاريخي اين ديار پرداخته شده است.
در اجزاء ديگر اين مجموعه به همين شکل از تمامي آنچه که مي توان آنها را تاريخ قديم و جديد مشهد خواند سخن به ميان آمده و آخرين آمار و اطلاعات تا روزهايي که کتاب تاليف شده در آن آمده است. براي نمونه ورود انواع موسسات جديد دولتي اعم از آموزش و پرورش يا تآسيس راه آهن مشهد و غيره نيز جزو مواردي است که در اين کتاب به تفصيل بحث شده است.
در هر مجلد عکس ها و تصاوير رنگي بسيار زيبايي روي کاغذ کلاسه چاپ شده که کتاب را زيباتر و پرسودتر کرده است.
بيشتر مجلدات کتاب شرح حال علما و بزرگان خراسان است که اجزاء اخير اين کتاب را به خود اختصاص داده است.
استاد عطاردي که سالها در خراسان بزرگ جستجو کرده و روستا به روستاي اين ديار را کاويده و اطلاعات بر جاي مانده را ضبط کرده است ، توانسته اثري شگرف در باب تاريخ خراسان پديد آورد. اثري که اميدواريم مجلدات بعدي که به احتمال به بيش از پنجاه خواهد رسيد منتشر شود.
اين اثر مي تواند الگويي براي شناسايي ساير شهرها باشد. کاري که مي بايست بنياد ايرانشناسي به دنبال آن باشد و با قرار دادن امکانات در اختيار افراد کوشا و دانايي چون عطاردي آنها را دنبال کند.
... بیشتر
نویسنده:
عزيزالله عطاردي
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
مجله پانزده خرداد (شماره جديد از دوره جديد)
خلاصه مطلب :
سالها پيش زماني که آقاي سيد حميد روحاني مسوليت مرکز اسناد انقلاب اسلامي را عهده دار بود نشريه اي با نام مجله پانزده خرداد انتشار مي يافت که چند سال هم منتشر شد. آن نشريه به طور خاص به مباحث تاريخ انقلاب اسلامي و احيانا مشروطه مي پرداخت و با همان نثر آتشين آقاي روحاني اداره مي شد.
پس از آن که آقاي روحاني از مديريت آن مرکز کنار رفت و مرکز در اختيار مديريت جديد قرار گرفت اين مجله هم که عمده مطالب آن را خود آقاي روحاني مي نوشت تعطيل شد. گويا مرکز در صدد گرفتن امتياز نشريه تاريخي جديدي است که تاکنون در اين زمينه توفيقي به دست نياورده است.
اکنون با گذشت چند سال، بار ديگر مجله با همت آقاي روحاني و تني چند نفر از همکاران ايشان بار ديگر منتشر شده است. شماره جديد به عنوان دوره سوم، سال اول، شماره اول منتشر شده است.
با يک نگاه سطحي به مقالات مي توان دريافت که ادبيات مجله با آنچه در آن دو دوره منتشر مي شد تغيير کرده و قدري آرام تر شده است.
چنان که در بالاي مجله نوشته شده ، قرار است اين فصلنامه در حوزه تاريخ پژوهي ايران معاصر فعاليت کند. در حال حاضر در اين زمينه چندين نشريه ديگر هم فعال هستند که از آن جمله تاريخ معاصر ايران، مطالعات تاريخي، و زمانه را مي توان نام برد.
بخش مقالات اين مجله شامل شش مقاله است که سه مقاله آن از آقاي سيد حميد روحاني است با اين عناوين:
حماسه ستار خان و تاريخنگاري رسمي عصر مشروطه
تاملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري
فيام مسلحانه علي پهلوي عليه محمد رضا پهلوي که اين آخري با نام مستعار حميد حسيني سمناني منتشر شده است.
از ميان اين سه مقاله يکي از مفصل ترين آنها مقاله اي است که در باره آقاي منتظري نوشته شده و بخش اول آن مي باشد. هدف آقاي روحاني در اين مقاله آن است تا نشان دهد چه علل و عوامل و زمينه هايي سبب شد تا آقاي منتظري از مجموعه رهبران انقلاب اسلامي کنار گذاشته شود. ايشان تلاش کرده است تا با مرور بر مواضع آقاي منتظري از ابتداي انقلاب به اين سو به بيان ويژگي هاي شخصيتي وي پرداخته و در اين زمينه علاوه بر مرور بر خاطرات آقا ي منتظري به بيان ديدگاه هايي که در باره مساله مورد بحث مطرح شده - از جمله توسط حاج احمد خميني در رنجنامه - پرداخته شده است.
عواملي مانند : عدم استقلال شخصيت سياسي و اجتماعي ، سادگي و لادگي ، خود محوري و خودبزرگ بيني ، عدم اعتقاد قلبي به باورها و عدم ثبات فکري از جمله مسائلي است مورد بحث قرار گرفته و نويسنده براي اثبات ديدگاه هاي خود به شواهد و مداراکي استناد کرده است.
سه مقاله اديگر اين شماره عبارتند از :
امام خميني، انقلاب اسلامي و شالوده شکني سيطره گفتمان هاي رسمي در حوزه سياست از مظفر نامدار (از همکاران اصلي اين نشريه)
امام خميني، انقلاب اسلامي و بازسازي الگوي هويت ملي در ايران معاصر از محمد علي فتح اللهي.
انقلاب اسلامي براي ايران چه کرد از حجت سليمان دارابي.
گزارشي از خاطرات مئير عزري (نوشته عليرضا سلطان شاهي ) مشکله تجدد در ايران (مصاحبه با داود مهدوي زادگان) و انقلاب مشروطه، تاريخ نگاري رسمي و مشهودات شبه تاريخي از حجت سليمان دارابي در بخش ديگر آمده است.
اين مجله قرار است کارهاي پژوهشي در زمينه تاريخ معاصر بکند اما از هم اکنون روشن است که نسبت به مسائل روز تاريخي هم بي تفاوت نيست که از آن جمله حمله به کتابچه اي است که انجمن مفاخر فرهنگي در باره خدمات خانم نوش آفرين انصاري (همسر دکتر مهدي محقق) منتشر کرده است. در اين جزوه از پدر نوش آفرين تمجيدکي صورت گرفته و دو صفحه مجله اختصاص به نقد آن دارد (ص 266 - 267).
به نظر مي رسد ضرورتي نداشت مجله در نخستين شماره خود به برخي از مباحثي بپردازد که چهارچوب آن با يک نشريه تخصصي و پژوهشي چندان تناسبي ندارد.
... بیشتر
نویسنده:
هيئت تحريريه (صاحب امتياز سيد حميد روحاني)
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
موسوعه الاداره العربيه الاسلاميه
خلاصه مطلب :
بحث از حکومت اسلامي در ميان مسلمانان، در يکصد سال اخير، از زماني آغاز شد که خلافت اسلامي رو به انحلال و سپس اضمحلال رفت. با از ميان رفتن دولت عثماني، اسلام گرايان در کشورهاي مختلف در انديشه تشکيل حکومت اسلامي و تئوري پردازي براي آن افتادند.
تفاوت عمده حکومت اسلامي با خلافت در دو چيز بود. نخست آن که در انديشه حکومت اسلامي، فکر تشکيل يک کشور واحد براي جهان اسلام تحت سلطه يک حاکم اسلامي، کنار گذاشته شد. نکته دوم آن بود که در حکومت اسلامي بيش از آن که بحث بر سر حاکم باشد بحث بر سر قوانين اسلامي و لزوم اجراي آنها بود. يعني ممکن بود سيستم حاکم پادشاهي باشد يا رياست جمهوري ، اينها تفاوتي نداشت مهم آن بود که احکام اسلامي اجرا شود.
طرح اين تفکر مربوط به زماني بود که روشنفکران اسلامي و لائيک در جوامع اسلامي پس از مشاهده نابودي خلافت عثماني ، اين مساله را که اسلام براي خود سيستم حکومتي دارد زير سوال بردند. نمونه بارز اين قبيل افکار علي عبدالرزاق بود که کتاب الاسلام و اصول الحکم را نوشت.
پس از نگارش آن شمار زيادي از متفکران جهان اسلام به نقد آن تفکر پرداختند. محصول آن نقدها پديد آمدن کتابهاي فراواني در باب حکومت اسلامي بود که نمونه روشن آن آثار رشيد رضا و انديشه هاي وي در باره حکومت اسلامي بود.
به علاوه، افراد سنتي تر با نگارش آثاري تلاش کردند نشان دهند که اسلام سيستم حکومتي دارد. شايد مفصل ترين اين آثار با رويکرد تاريخي به گذشته کتاب التراتيب الاداريه او نظام الحکم النبوي بود که عبدالحي کتاني از عالمان و سياستمداران کشور مغرب نوشت.
علاوه بر اين بسياري از آثار گذشته هم که در باره حکومت اسلامي از ديدگاه فقهي بود تصحيح و منتشر شد. اينها کتابهايي که در طول خلافت عباسي، دوره مماليک و بعد عثماني در باره نظام حکومت داري نوشته شده بود.
از زمان شروع نهضت حکومت اسلامي نويسي تا انقلاب اسلامي، اخواني ها و بسياري ديگر در مصر و قاهره و حتي عراق و پاکستان (به خصوص مودودي) کتابهاي فراواني در باره نظام حکومت اسلامي نوشتند که بيشتر آنها با اسامي نظام الحکم في الاسلام يا عناويني شبيه به آن نوشته شده است. اگر قرار باشد ليستي از اين آثار به دست داده شود طبعا بسيار طويل خواهد بود. بخشي از اين آثار در ايران و لبنان هم توسط نويسندگان شيعه توليد شد. نمونه اش کتاب شمس الدين يا حکومت در اسلام قلمداران در قم در سال 1344 ش بود. همان زمان علامه يحيي نوري هم کتابي با عنوان سيستم حکومت اسلامي نوشت. پيش از آن صادق تقوي هم کتابي با عنوان مواد اساسي حکومت در اسلام نوشته بود. اين علاوه بر آن بود که کتابهاي امثال مودودي به فارسي هم ترجمه شد.
انقلاب اسلامي ايران انديشه حکومت اسلامي را به شکل نويني طرح کرد. اين شکل نوين در قالب نظريه ولايت فقيه بود و مهم ترين اثري که پيش از انقلاب نوشته شد کتاب حکومت اسلامي امام خميني بود. همان زمان جلال الدين فارسي هم در اين زمينه تلاش هايي داشت و کتاب انقلاب تکاملي اسلام او گرچه در قالب يک کتاب حکومت اسلامي نبود اما همان انديشه بر آن حاکم بود.
شکل گيري جمهوري اسلامي و پيش از آن شکل گيري جمهوري اسلامي پاکستان نشان داد که اين انديشه در حال تقويت است. شگفت آن که در کشورهاي عربي که خود را باني اصلي اسلام مي دانند تاکنون در هيچ مورد اين تعبير در نظام سياسي آن کشورها به کار نرفته است. علت آن هم بافت عشايري و قبيله اي اين کشورها است که نظام سلطنتي بيشتر با آن موافق است. اما به هر روي تلاش براي اجراي احکام اسلامي در بيشتر آنها در جريان بوده و هست.
به هر روي، کتابهاي مربوط به حکومت اسلامي يا به معناي دقيق تر آثاري که رد صدد اجرايي نشان دادن احکام اسلامي در دنياي امروز نوشته مي شد به سرعت رو به ازدياد گذاشت و طي دو دهه اخير دهها بلکه صدها کتاب و پايان نامه در باره اين موضوع و ريز موضوعات آن در اقتصاد و بيعت و انتخابات و غيره نوشته شد.
اين داستان طولاني است و بايد در جاي ديگري به آن پرداخت.
کتابي که در اينجا معرفي مي کنيم يک کتاب هفت جلدي قطور است که از طرف جامعه الدوله العربيه يعني در يک سطح بين الملل اسلامي در باره نظام اداري اسلام نوشته شده است. از آنجا که عرب ها تمدن و فرهنگ را همه جا اول عربي مي دانند بعد اسلامي نامش را موسوعه الاداره العربيه الاسلاميه گذاشته اند.
اين کتاب که حاوي آثار فراواني از انديشمندان مختلف جهان اسلام است، هدفش آن است تا سازوکار اجراي احکام اداري اسلام را با رويکرد تاريخي - تطبيقي نشان دهد. شرح موضوعات کلي اين مجلدات بدين ترتيب است:
مجلد اول:
نظام الحکم العربي الاسلامي
اداره القضاء العربي الاسلامي
مجلد دوم:
الاداره العامه العربيه الاسلاميه
الاداره المحليه العربيه الاسلاميه
مجلد سوم
الاداره العسکريه
الاداره الشرطيه
مجلد چهارم:
الاداره التربويه
اداره العلاقات العامه
مجلد پنجم:
اداره الاقتصاد
اداره الماليه العامه
مجلد ششم:
اداره المصارف
اداره النقود
مجلد هفتم:
اداره التنظيمات المهنيه و الحرفيه العربيه الاسلاميه
داره الاتصالات و المواصلات
همان گونه که اشاره شد هر بخشي از ين اثر مفصل نوشته يکي اساتيد دانشگاهي از کشورهاي مختلف عربي است که در آغاز هر بخش نام وي درج شده است.
از جمله آخرين کتابهايي که در سال 2004 در باره حکومت اسلامي نوشته شده کتاب الدوله الاسلاميه بين الواجب و الممکن است که توسط شيخ جاسم بن محمد الياسين نوشته شده و توسط مکتبه المنار در سال ياد شده چاپ شده است.
کتاب ديگر با عنوان صاحب الخبر في الدوله الاسلاميه از حسن محمد النابوده و محمد عبدالقادر خريسات توسط مرکز زايد در امارات عربي در سال 2003 چاپ شده که به صورت موردي بحث بريد و صاحب الخبر را مطرح کرده است.
کتاب تطور مفهوم الدوله في المجتمع الاسلامي الاول هم توسط مخلص طه الصيادي در سال 2002 در شارجه توسط منشورات دائره الثقافه و الاعلام چاپ شده که بسيار مفصل و گسترده است.
همچنين کتاب حکومه الرسول المصطفي (ص) از هاشم يحيي الملاح (عضو مجمع علمي عراق) توسط الدار العربيه للمطبوعات در سال 2004 چاپ شده است.
... بیشتر
نویسنده:
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
مجله زمانه (ش 27 آذر 1383)
خلاصه مطلب :
مجله زمانه به عنوان يک مجله اي که درحوزه انديشه و تاريخ سياسي ايران معاصر فعاليت مي کند، خود را معرفي کرده است. شماره جديد که بيست و هفتمين شماره است و ماهانه منتشر مي شود، اختصاص به سردار جنگل و مدرس دارد.
اين مجله تلاش دارد تا هر شماره را به دوره ومقطع و موضوع خاصي اختصاص دهد و در عين حال، در همان شماره برخي از مقالات مربوط به موضوعات ديگر را هم درج کند.
در اين شماره ، مقالات زير به چشم مي خورد
سردار جنگل (گفتگو با پروفسور شاپور لواساني)
ناراضي مشروطه (هوشنگ شاکري)
خيانت به طهران (3) (جلال الدين مدني)
از مسيح زنجان (محمد رضا روحاني)
مردي که مثل هيچکس نبود (محمد رضا معتضديان)
زندگي و زماني علي دشتي (عبدالله شهبازي)(قسمت دوم)
مدرس و جمهوري رضاخاني (محمد مهدي مرادي)
سياست هاي خياباني (محمد رحيم عيوضي)
صفحات گمشده کتاب آژانس (مرتضي شيرودي)
مديريت بحران در موسسات فرهنگي (رضا غلامي)
کاغذهايي که دنيا را به آتش مي کشند (ترجمه از علي گل محمدي)
به نظر مي رسد زمانه بيش از آن که پژوهشي - دانشگاهي باشد در يک چهارچوب يک مجله راهبردي در زمينه سياست - فرهنگ است. قطع مجله هم گواه همين مطلب است.
... بیشتر
نویسنده:
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
المختار في مناقب الاخيار
خلاصه مطلب :
به طور معمول وقتي ابن اثير گفته مي شود مقصود ابن اثير مولف کتاب الکامل في التاريخ يکي از موسوعه هاي بزرگ تاريخ اسلام است. هموست که کتاب اسد الغابه في الصحابه را نوشته و همين طور کتاب اللباب في تهذيب الانساب را که در واقع تلخيص الانساب سمعاني است. نام اين ابن اثير، عزالدين ابوالحسن علي بن محمد (م 630) است.
وي يک برادر کوچکتر دارد با نام ضياء الدين ابوالفتح (م 638) که اديب بوده و کتاب المثل السائر في ادب الکاتب و الشاعر و آثار ديگري را نوشته است.
اما برادر بزرگتر ابوالسعادات مبارک بن محمد (م 606) است که از محدثان معروف است و دو کتاب مهم که از وي منتشر شده يکي النهايه في غريب الحديث و ديگري جامع الاصول في احاديث الرسول است.
اکنون کتاب جديد المختار من مناقب الاخيار در شش مجلد ، پنج مجلد متن و يک جلد فهارس از اين برادر يعني مبارک منتشر شده است.
اثر حاضر ، يک اثر شرح حال نگاري و به اصطلاح عربي در علم تراجم است. اين قبيل آثار هر کدام ويژگي خاصي دارد و به طور معمول کساني که علائق عارفانه يا صوفيانه دارد شرح حال کساني را انتخاب مي کنند که بتوانند از وي جملاتي حکيمانه و در جهت تربيت بيان کنند. دانش تراجم در گذشته يک گرايش اصلي اش گرايش تربيتي و به قصد آشنا ساختن مردم - حتي مردم عمومي - با زندگي نامه بزرگان و ارائه فرهنگي از افکار و اعمال آنها بود.
کتاب مفصل المختار في مناقب الاخيار همان گونه که از نامش پيداست شرح حال اخيار يا نيکان است کساني به حسب عقيده مولف از نيکان روزگار بوده اند. بنابرين ما در مقابل کتابي قرار داريم که همانند کتاب حليه الاولياء ابونعيم اصفهاني و صفه الصفوه ابن جوزي در شرح حال افرادي که منتسب به اولياء اللهي و تصوف و عرفان هستند نوشته شده است. وي در اين کتاب از آثار پيشينيان از جمله همين حليه الاولياء استفاده برده است.
اولين بخش کتاب شامل شرح حال عشره مبشره است که به عقيده سنيان رسول خدا (ص) وعده بهشت به آنان داده است. اين بخش تا ص 181 مجلد اول ادامه يافته است. پس از آن شرح حال سه تن از صحابه منتخب آمده است که ابي بن کعب و انس بن مالک و انس بن نضر هستند. سپس به زندگي تابعين و ديگر علما بر حسب ترتيب الفبا پرداخته شده است.
جالب اينجاست که در ابتداي هر حرف، چند صحابي انتخاب مي شوند. همان طور که در حرف الف آن سه نفر بودند در حرف باء، شرح حال براء بن معرور، براء بن مالک و بلال آمده است. به همين ترتيب تا پايان کتاب شرح حال شمار فراواني از از علما و چهرهاي برجسته شش قرون نخست اسلامي را مي توانيم در اين کتاب بيابيم.
تا پيش از آغاز شرح حال زنان که از نيمه هاي مجلد پنجم آغاز شده شرح حال 518 نفر در اين کتاب آمده و اين نشان مي دهد که ذيل نام هر کس، شرحي مفصل از وي و کلمات و جملات منسوب به او آمده است.
از ص 194 تا 290 يعني از شماره 519 تا 585 شرح حال تعدادي از زنان مشهور دنياي اسلام هم آمده است.
باقي اين مجلد داستان هايي است مربوط به اشخاصي از عرفا که نامشان مشخص نيست اما در داستان محل آنها اشاره شده و مولف بر حسب شهرها آن قصص را آورده است. مثل اين که يک زن عابده اي در مکه بود که چنين و چنان... وي اين قبيل شرح حال ها را بر حسب نام شهر ها و به صورت الفبايي آورده است.
کتاب بسيار عالي و با حروف چشم نواز چاپ شده و فهارس آن هم که در مجلد ششم است بسيار سودمند است. با انتشار اين اثر مي توان در زمينه تاريخ تصوف اطلاعات تازه اي به دست آورد.
... بیشتر
نویسنده:
ابو السعادات مبارک بن محمد ابن الاثير ( م 606 )
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
مجلة مرکز بحوث و دراسات المدينة المنورة
خلاصه مطلب :
نشريه مرکز تحقيقات مدينه منوره با همين عنوان يکي از نشريات محققانه اي است که در کشور سعودي در زمينه تاريخ اين شهر مقدس انتشار مي يابد.
تاکنون 9 شماره آن منتشر شده و مطالب هشت شماره آن روي سايت اين مرکز قابل دسترسي براي کاربران اينترنتي است با اين أدرس.
http://www.al-madinah.org/magazine/arabic/mozala.php
در اينجا برخي از مقالات تاريخي آن که به حوزه تاريخ اسلام مربوط مي شود را معرفي مي کنيم.
مقاله اي مفصل در باره کعب الاحبار و ارتباط وي در قتل عمر.
مولف در اين مقاله به دفاع از کعب الاحبار پرداخته و کوشيده است تا عظمت علمي وي و اعتناي صحابه را به علم و دانش او نشان دهد و اين سخن را که برخي از متاخران گفته اند که او در قتل عمر دست داشته رد کند. مقاله ياد شده در شماره ششم اين مجله است.
مساجد الفتح و الصلاه فيها مقاله اي است که محمد انور محمد علي البکري در شماره چهارم اين مجله نوشته است.
البنية العمرانية للمدينه المنوره قبل الاسلام هم توسط عبدالعزيز بن عبدالرحمن الکعکي در شماره چهارم چاپ شده است. وي نويسنده يکي از مفصل ترين کتابهاي تاريخ و آثار مدينه منوره است که تا وقتي بنده خبر داشتم سه مجلد آن به چاپ رسيده بود و قرار بود مجلد چهارم تاريخ مساجد مدينه منوره باشد.
ليلي سعيد سويلم الجهني در بيشتر شماره هاي اين مجله مقالاتي در باره سفرنامه هايي حج که مطالبي مربوط به مدينه منوره دارند مطالب ومقالاتي نوشته است.
مقاله رواد علم السيره النبويه في المدينه المنوره و مناهجهم از عدنان علي کرموش الفراجي در باره مکتب سيره نويسي در مدينه منوره است که در شماره هفتم اين مجله چاپ شده است.
در همين شماره مقاله اي در باره فخري پاشا و دفاع وي از مدينه چاپ شده که بحث حساسي است.
... بیشتر
نویسنده:
مولفان
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
خورشيده واره ها ( خاطرات خانم طاهره سجادي _ غيوران )
خلاصه مطلب :
سرکار خانم طاهره سجادي همسر آقاي مهدي غيوران هر از اعضاي سازمان مجاهدين خلق بودند که به دنبال ترور زندي پور رئيس کميته مشترک و سه امريکايي در سال 1354 دستگير شده و به همراه 9 نفر از مجاهدين خلق از جمله صمديه لباف و دکتر لبافي نژاد و سيمين صالحي محاکمه شدند. از اين يازده نفر ابتدا ده نفر به اعدام محکوم شدند که آقاي غيوران متهم رديف دهم با يک درجه تخفيف به حبس ابد محکوم گرديد. خانم سجادي هم که متهم رديف يازدهم بود پانزده سال گرفت.
واقع شدن آقاي غيوران و خانم سجادي در نزديکي بخش مرکزيت سازمان سبب شد تا آنان با مسائلي در ارتباط باشند که اعضاي پايين تر از آن کمتر آگاه بودند.
اکنون خانم سجادي توفيق آن را يافته است تا خاطرات خود را از آن سالها نوشته و در اختيار خوانندگان علاقمند به آن رويدادها قرار دهد. خاطراتي که مي تواند گوشه هايي از تاريخچه مبارزات اسلامي و انحرافات دروني آنها را آشکار کند.

نامي که خانم سجادي براي خاطراتش انتخاب کرده (خورشيد واره ها) است. اين نام برگرفته از شعر نوي کوتاهي است که ايشان در سلول خود ، روي ديوار ديده است:
اين ذره ذره گرمي خورشيد واره ها
يک روز بي گمان
سر مي زند ز جايي و
خورشيد مي شود.

خاطرات از دوران کودکي و تحصيل و سپس وارد شدن در عرصه مبارزات آغاز مي شود. غيوران از افراد فعال مدرسه رفاه است و بدين ترتيب روابط آنان با سران مجاهدين آغاز مي شود. اين ارتباط با رضا رضايي و سپس با اعضاي ديگر از کادر مرکزي از جمله بهرام آرام و شريف واقفي و غيره است.
داستان هاي خواندني در اين کتاب فراوان است و مهم ترين بخش آن کتاب يکي تغييرات داخلي سازمان در تبديل آن از يک سازمان اسلامي به يک سازمان کمونيستي است و ديگري وصفي از شکنجه هاي موجود در کميته مشترک که گزارش آن را در اين مختصر خواهيم آورد.
دو خاطره مهم در اين کتاب ملاقات بهرام آرام با آقاي هاشمي رفسنجاني در منزل غيوران است و ديگري ملاقات بهرام آرام با آيت الله طالقاني در ماشين آقاي غيوران :
هاشمي و بهرام در همان اتاق مدتي صحبت کردند و بدون اين که من ايشان را ببينم با غيوران از همان در بيرون رفتند. بعد از رفتن آنها بهرام با حالت تمسخر و بي اعتنايي بدون اين که اشاره به نام ملاقات کننده نمايد، کلماتي به اين مضمون که اين ها هميشه سد راه مبارزه هستند بيان کرد.... بعد از ملاقات آقاي هاشمي در اتومبيل از غيوران سوال مي کند که آيا اين ها تغيير ايدئولوژي داده اند؟ غيوران در جواب مي گويد که من متوجه مطلبي نشده ام و فکر نمي کنم چنين چيزي باشد.... کمي بعد آيت الله طالقاني با بهرام و وحيد افراخته ملاقات مي کند. اين ملاقات هم به تقاضاي بهرام و به وسيله آقاي غيوران انجام مي شود. بعد از اين ملاقات آيت الله طالقاني از غيوران سوال مي کند که آيا اين ها مارکسيست شده اند. غيوران اظهار بي اطلاعي مي کند و مي گويد خودشان به من چيزي نگفته اند اما يک نفر ديگر هم از من چنين سوالي کرده است. چند روز بعد آيت الله طالقاني به غيوران مي گويد : از اين به بعد کمک به اينها خلاف شرع است
(ص 67 - 68).
پس از ترور زندي پور و سه امريکايي ساواک تمامي قواي خود را براي دستگيري اعضاي سازمان بکار مي گيرد که در نهايت موفق به دستگيري صمديه لباف مي شود که سازمان به خاطر همان اختلافات داخلي او را ترور مي کند و وي مجروح توسط ساواک دستگير مي شود. با اين حال او همه چيز را پنهان مي کند تا آن که وحيد افراخته از اعضاي مارکسيست سازمان دستگير شده و پس از چند روز مقاومت همه چيز را افشا مي کند و سبب دستگيري دهها بلکه صدها نفر مي شود که از آن جمله لو رفتن آقاي هاشمي رفسنجاني و ديگران است.
محمد طاهر رحيمي يکي از همان 9 نفري که هم پرونده غيوران و صمديه و ديگران بود و اعدام شد مسوول آموزش عقيدتي به خانم سجادي بوده است. پس از تغيير ايدئولوژي وي که نام سازماني اش حسين بوده مي گويد:
درست است که سازمان ما يک سازمان و گروه مذهبي بود و از قرآن و نهج البلاغه هم استفاده مي کرد و ما به آن ها معتقد بوديم اما اساس و بنياد کار ما بر مارکسيسم بوده است. چون علم مبارزه از مارکسيسم گرفته مي شود و در قرآن آيه اي نداريم که به ما درس مبارزه بياموزد. ما تاکنون افرادي مذهبي بوديم و خيلي هم تلاش کرديم قرآن و نهج البلاغه را با مارکسيسم تطبيق دهيم و آنها را توجيه کنيم اما نتوانستيم و حالا مي بينيم که ما لقمه را دور سرمان مي گردانديم و از پشت سر به دهانمانم يم گذاشتيم و اکنون به اين نتيجه رسيده ايم که چه نيازي است اين کار را انجام دهيم (ص 69)
اما بخش ديگر خاطرات که از اهميت برخوردار است مربوط به شکنجه هاي داخل کميته مشترک است که در اينجا ما برخي از عبارات خانم سجادي را انتخاب کرده تقديم خوانندگان ارجمند مي کنيم:

من را که به داخل اتاق بازجويي بردند حسيني و عضدي نشسته بودند. شروع کردند به هتاکي کردن، فحش هاي رکيک دادن، حرف هاي زشت زدن و بعد گفتند صمديه لباف را بياورند.
صمديه هم لخت بود و فقط يک پيژامه به پايش بود، صورتش آن قدر زرد شده بود، مثل اين که آن را داخل زردچوبه کرده اند، زنجير به دستها ، پاها و گردنش بود. با اين وضع و صداي زنجير او را، داخل آوردند. غيوران را به او نشان دادند، گفتند آن فردي که تو سوئيچ را به او دادي همين است؟ صمديه لباف با اين که در آن وضعيت بود، اما مشخص بود از روحيه ي خيلي بالايي برخوردار است، برقي را در چشمانش مي شد ديد، او نگاهي به غيوران کرد و بعد با حالتي تمسخر آميز، رو به عضدي کرده ادايي در آورد و با لهجه اي اصفهاني گفت: «نه او ريش داشت». (ص 82)


در کميته با همان چشم بسته شروع به بازجويي کردند. سعي مي کردند محيط را وحشتناک تر از آن چه بود، نشان دهند. يکي فرياد ميزد ببريدش زيرزمين، ببريدش تو سياهچال و بعد از پله ها پايين مي آوردند. در زيرزمين، حسيني داد ميزد مار بيارين، بطري بيارين و تهديدات ديگر. من تصورم اين بود که در يک زيرزمين قديمي نمدار و تاريک هستم و عده اي حيوانات وحشي انسان نما که سيلي ميزنند، مو مي کنند، کابل مي زنند و فحش هاي رکيک ميدهند، محاصره ام کرده اند و همگي نعره مي زنند، بگو، بگو. (ص 93)


بالاخره بعد از دو روز، مرا به قسمتي از کميته که عکاسي در آن قرار داشت، بردند. در گوشه اي از اين محل بر روي يک تخت فلزي فنري، مرد برهنه اي (از کمر به بالا) را بسته بودند و بازجو چراغ الکلي لوله بلندي را در دست داشت که شعله اي آن را به زير تخت مي گرفت. با حرارت چراغ، فنر داغ مي شد و بدن او را مي سوزاند. قلبم فشرده شد، نمي دانم کي بود، به نظرم رسيد صمديه لباف است. (ص 94 و 95)


در طبقه ي دوم کميته ي ساواک، اتاق حسيني قرار داشت. اين اتاق شکنجه گاه مخصوص بود. با اين که تمام اتاق هاي بازجويي، شکنجه گاه بود، ولي بازجوها از اين اتاق به عنوان لولو استفاده مي کردند و گاه و بيگاه زنداني را تهديد مي کردند که ترا به اتاق حسيني خواهيم فرستاد. گاهي هم تا پشت در اتاق حسيني ميبردند و بعد از کمي مکث برمي گرداندند. پشت در اين اتاق، زندانيان، به انتظار نوبت، در صف مي ايستادند وگاهي دور از چشم بازجو و در زير بلوزهايي که سر و صورت را پوشانده بود آهسته متلک هايي گفته مي خنديدند؛ اما وقتي نوبت مي رسيد و از اتاق حسيني بيرون ميآمدند، همه نالان و آش و لاش بودند. معمولا زندانيان را با چشمبند به اين اتاق مي بردند، ولي يک بار آرش بدون چشمبند مرا به اين اتاق برد. اين اتاق شکل خاصي داشت، داخل اين اتاق بزرگ چادر برزنتي تيره رنگ و مستطيل شکلي همانند يک اتاق وجود داشت که در آن به وسيله زيپ باز مي شد. به محض اين که در اتاق اصلي باز مي شد، زيپ اتاق را پايين مي کشيدند و زنداني را به داخل آن هل مي دادند. داخل اين چادر برزنتي، کاملا تاريک بود و هيچ نوري از بيرون در آن نفوذ نميکرد. عکس هاي شبرنگ با تصاويري از اسکلت و جمجمه و امثال آن به در و ديوار زده بودند که در تاريکي برق ميزد. حسيني در اتاقش نبود. آرش لحظه اي مهتابي اتاق را روشن کرد. داخل آن صندلي آهني بلندي قرار داشت که بالاي آن کلاهخود بزرگي نصب شده بود. همان کلاهي که به آن »آپولو» مي گفتند! موقع شکنجه اين کلاهخود را که تمام سر و صورت را مي پوشانيد، بر سر زنداني منتقل مي گذاشتند که هر چه فرياد بزند، صدا در آن پيچيده وبه خود زنداني منتقل گردد. (ص 101)

اتاق حسيني همچنين داراي کلکسيوني از کابلهاي بافته شده در ضخامت هاي مختلف بود که به شکل خاصي بر ديوار نصب شده بود، دستگاه هاي شوک الکتريکي و وسايل کشيدن ناخن و ... هم بود. البته در تمام اتاق هاي بازجويي تختي بود که دست و پاي زنداني را به آن مي بستند و با کابل مي زدند و يا با شمع و آتش سيگار، مي سوزاندند، ولي اتاق مخصوص شکنجه پيشرفته تر بود. روز تولد شاه معدوم، دختري را در اتاق حسيني شکنجه ميکردند، من در اتاق روبرو بازجويي ميشدم. يک لحظه توانستم ببينم: حسيني و منوچهري لخت شده بودند و فقط يک لباس زير به پا داشته، همچون گراز وحشي در حالي که از شدت عصبانيت و بيچارگي کف کرده بودند؛ دختر را ميزدند، صداي جگرخراش دختر فضا را پر کرده بود.
بازجوها مرتب مي آمدند و براي آرش خبر مي آوردند که منوچهري او را در ملافه پيچيده و سر و ته آن را بسته است که نتواند حرکت کند. دختر گاهي مي گفت: نزنيد، مي گويم و بعد دوباره شروع مي شد، بازجوها خبر مي آوردند که نه همان حرفهاي قبلي را ميگويد و چيز جديدي نگفته است.
تا ظهر حدود 2 ساعت که در اتاق بازجويي بودم، همچجنان شکنجه اي دختر ادامه داشت. آن روز آرزو مي کردم مرا به سلول برگردانند. (ص 102)


مرتضي صمديه لباف جوان بسيار مذهبي و متديني بود که شکنجه هاي طاقت فرسايي ديد، اما با اين همه آرام بود. ناخن هاي او را کشيده بودند، با چراغ الکلي روي تخت فلزي او را سوزانده بودند، ولي مشخص بود که خيلي مقاوم است. يکي دو بار ديدم آرش و بازجوهاي ديگر گاهي با تندي و گاهي با ملايمت به او مي گويند، چرا نمي خواهي مثل ديگران باشي، مثل وحيد افراخته باشي که آزاد است. (ص 105)


غيوران زير شکنجه و در اثر شوک الکتريکي بيهوش و فلج شده و مدتي در حالت کما بود. چون اين وضعيت طولاني شده بود و ساواکي ها احتمال از بين رفتن او را ميدادند يک شب آرش بازجو، در حالي که بشدت عصباني بود و با کمال وحشيگري، کابل را به تمام بدنم مي زد، گفت: «شوهرت را کشتيم، فرستاديم بهشت زهرا، ولي حيف که نتوانستيم اطلاعاتش را در بياوريم.» از حالت يأس و عصبانيت آرش باورم شد که غيوران شهيد شده،.... (ص 111)

دکتر لبافي نژاد که مجروح شده و همزمان با او در بيمارستان بستري بود، در فرصت هايي در دادگاه، برايم تعريف کرد که غيوران در اثر شکنجه و مقدار زياد شوک الکتريکي، تا چند روز بيهوش و کاملا فلج بوده و در بيمارستان يک سري درمان هايي بر روي او انجام مي دهند تا هوشياري خود را باز يابد، با اين وجود نيمي از بدنش فلج شده و حواسش به جا نبود و موقعيت خود را تشخيص نمي داد. (ص 113)


خود غيوران دربارهي بازگشت کامل هوشياري خويش، اين گونه تعريف مي کند که در بيمارستان در اتاق بزرگي بستري بوده که تخت هاي بيماران به وسيله پرده، از يکديگر پوشيده بود، اما به علت وضعيت وخيم و بيهوشي او، پردهي تختش کنار بوده است. در همين هنگام، احمد احمدي خواهرزاده شهيد شاه آبادي که بر اثر شکنجه هاي زياد در تختي در همان اتاق بستري بود، او را صدا مي کند که متوجه صداي او مي شود. احمدي دبير يکي از دبيرستان هاي تهران بود و با غيوران از قبل آشنايي داشت. احمدي به علت شکنجه ، بسيار لاغر و رنجور شده بود، به همين جهت غيوران او را نمي شناسد. احمدي خودش را معرفي مي کند و شروع به صحبت مي نمايند. مأموران متوجه مي شوند که او هوشياري خود را باز يافته، پرده اي تخت را مي کشند. احمدي در يکي از سلول هاي کميته ساواک در بند 6، بر اثر جراحات ناشي از شکنجه به شهادت رسيد. (ص 113 و 114)
... بیشتر
نویسنده:
طاهره سجادي
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
سفرنامه خواجه حسن نظامي دهلوي
خلاصه مطلب :
يک سفرنامه مفصل از سفر به مصر و فلسطين و شام و حجاز از يک نويسنده پاکستاني با نام خواجه حسن نظامي دهلوي، روزنامه نگار و آشناي با سياست و فرهنگ.
اصل اين کتاب به اردو نوشته شده و مترجم آن را به عربي ترجمه کرده است.
حرکت عربي کردن سفرنامهاي فارسي و اردو به تازگي در مصر آغاز شده و شماري از سفرنامه هاي فارسي و اردو به عربي ترجمه شده است.
از آن جمله سفرنامه حج ملا رفيع الدين مراد آبادي است که توسط مسير عبدالحميد ابراهيم ترجمه شده و توسط المجلس الاعلي للثقافه در قاهره منتشر شده است
کتاب ديگر ي که از اردو به عربي ترجمه شده اثري است از شبلي نعماني با عنوان رحاله هندي الي الجزيره العربيه. اين اثر هم توسط جلال السعيد الحفناوي ترجمه شده و با نظارت همان سمير عبد الحميد ابراهيم چاپ شده است.
گفتني است که ناشر ياد شده يعني همين مجلس اعلي للثقافه اخيرا چندين کتاب فارسي ديگر را هم به عربي ترجمه کرده که از ان جمله ديوان منوچهري است. همچنين تاريخ طبرستان ابن اسفنديار هم توسط همين ناشر به عربي ترجمه و نشر شده است.
اما سفرنامه دهلوي نسبتا مفصل و در يک جغرافياي وسيع تري انجام شده است.
در شام مزار ابن عربي را زيارت کرده و مي گويد که در هند شنيده بود که پاهاي او از جايي بيرون آمده و قابل رويت است اما باور نمي کرد. در اين سفر خودش وارد روضه شده و با دقت نگاه کرد. ديد واقعا انگشتان ابن عربي لاي پنبه پوشيده شده و واقعي است نه ساختگي. درست مثل موميايي هاي مصر.
دهلوي با قطار حجاز - مدينه در سال 1911 عازم اين شهر مقدس شده است. راه دمشق تا مدينه شش روز طي شد ه است
در ميان نکاتي که شرح مي دهد اشاره به کارهاي سلطان عبد الحميد در همه جاست. بيروت ، دمشق، بيت المقدس. اما حکومت فعلي در صدد است نام او را از همه جا حذف کند.
خيابان هاي مدينه نظيف نيست اما به نظر من بر همه خيابان هاي لندن و پاريس شرف دارد چرا که در اين کوچه ها رسول خدا (ص) راه رفته است.
مولف مزار عبدالله پدر پيغمبر را زيارت کرده جايي که بعدها توسط وهابيان از بين رفت.
در اينجا شرحي از شيخ حرم که حاکم اصلي مدينه است همراه با سيستم اداري اين شهر به دست داده که بسيار مغتنم است.
وي از مدينه به دمشق برگشته از آن جا به قاهره و سپس با کشتي عازم هند شده است.
گفتني است که نويسنده به حج نرفته و بنابرين وصفي از مکه ندارد.
... بیشتر
نویسنده:
خواجه حسن نظامي دهلوي
ناشر:
کلید واژه:
عنوان :
فصلنامه مطالعات تاريخي دفتر پنجم
خلاصه مطلب :
پنجمين شماره فصلنامه مطالعات تاريخي که از طرف موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي منتشر مي شود، به بازار مجلات عرضه شد.
اين شماره محتوي چندين مقاله است و طبق معمول مقالات آن در حوزه تاريخ معاصر ايران مي باشد.
حسين علاء نخستين مقاله از يحيي آريابخشايش است که در باره زندگي نامه حسين علا از نخست وزيران روزگار پهلوي است. در اين مقاله به تفصيل از مناصب اداري و تلاش هاي سياسي و فرهنگي او سخن گفته شده و مروري بالنسبه جامع بر فعاليت ها او طي چند دهه صورت گرفته است.
حسنعلي منصور دومين مقاله اين مجموعه است که توسط ابراهيم ذوالفقاري نوشته شده و شرح حال منصور از ابتدا تا کشته شدن وي توسط موتلفه مي باشد.
اتحاديه مسلمين مقاله اي است از حميد کرمي پور. اتحاديه مسلمين از تشکل هاي مذهبي سياسي دهه بيست و سي است که نشريه مسلمين را هم منتشر مي شد. اين مقاله بر اساس متن صورت جلسات داخلي اتحاديه مسلمين که خوشبختانه بر جاي مانده تدوين شده است.
پرونده کتب مضره ديني مروري است بر آثاري است که در دوره پهلوي با مخالفت دستگاه سانسور قرار گرفت. فهرست اين کتابها مي تواند روشنگر بسياري از نکات باشد.
جاسوسان کا گ ب در ايران عنوان مقاله ديگري است که ادامه دو مقاله ديگراز شماره هاي پيشين است. ين مقاله در باره سعادتي عضو سازمان مجاهدين خلق است که در سال 58 به اتهام جاسوسي براي روسيه دستگير شد و سپس اعدام گرديد. در اين مقاله از پرونده سعادتي استفاده شده است.
يادداشتهاي حسين ممتاز بخش ديگري از اين مجله را تشکيل مي دهد. بخش هايي از اين يادداشتها سالها پيش در کتاب دوم مطالعات سياسي منتشر شده بود. اين خاطرات مربوط به دوره رضا شاه و از سالهاي 1310 تا 1314 است.
اين هفته تهران عنوان مجله است که زمان شاه انتشار مي يافت. در اين مقاله مروري بر شکل گيري اين مجله واسناد مربوط به آن صورت گرفته است.
چهار ديدار در باره خطر کمونيسم شرح چهار ديدار تيسمار ناصر مقدم با مقامات سيا در باره خطر کمونيسم در ايران است.
... بیشتر
نویسنده:
مولفان
ناشر:
کلید واژه: