جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
صفحه اصلی کتابخانه > جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  *برای جستجوی عین عبارت , عبارت مورد نظر را درون گیومه ("") قرار دهید . مانند : "تاریخ ایران"
  • تعداد رکورد ها : 319535
عوامل موثر بر استکمال مراتب شناختی نفس بر اساس فلسفه صدرایی با تکیه بر یافته های تجربی
نویسنده:
آرمین منصوری ، حبیب الله دانش شهرکی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
استکمال نفس انسان در مراتب شناختی آن اصلی ترین دلیل زندگی انسانی در این جهان است. اما سوال اساسی اینجاست که چه عواملی باعث می‌شوند تا انسان سریع تر و با شدت بیشتر در این مراتب ادراکی استکمال یافته و به توانمندی های ادراکی و شناختی ویژه انسان دست یابد؟ در فلسفه صدرایی بر اساس تاثیر و تاثر میان نفس و بدن با توجه به جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس، قابلیت تربیت و رشد استعدادها و قوای نفس با توجه به حرکت جوهری و نیز با قبول نظریات قطعی نوروفیزیولوژی به عنوان اصول موضوعه قابل استعمال در فلسفه، عواملی مادی و متعالی در گذر از مرتبه مثالی به مرتبه واسط وهمی و سپس مرتبه عقلی قابل اثبات‌اند. منظور از این بیان، گذر از مراتب مثالی به عقل در سیر حرکت جوهری نفس و در نهایت تدبیر کامل واهمه انسانی یا عقل منزل توسط عقل شکوفا شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، عوامل مادی و متعالی موثر در استکمال مراتب شناختی نفس عبارت‌اند از: سلامت اندام های دستگاه شناختی، تغذیه و تامین غذای مورد نیاز اعضای دستگاه شناختی، ژنتیک و وراثت از بدن والدین، محیط و اجتماع، تجارب و اطلاعات موجود در خیال (حافظه)، نفس والدین و تزکیه نفس.
صفحات :
از صفحه 63 تا 82
رویکردی هرمنوتیکی به مقایسۀ مقولات در کانت و دیلتای
نویسنده:
علیرضا حسن پور ، کاظم موسی خانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئلۀ معرفت‌شناختیِ کانت و دیلتای عینیت و اعتبار معرفت، یکی معرفت در علوم طبیعی و دیگری معرفت در علوم انسانی، است و در همین چهارچوب به نقد و تعیین حدود عقل و ارائه مفاهیم و مقولاتی که در شناخت اعمال می‌شود، می­پردازند. اما کار این دو فیلسوف تفاوت­های مهمی با هم دارد: در کانت شاهد نقد عقل نظری و تعیین مفاهیم و خصوصیات قوۀ صدور حکم هستیم، در حالی که در آثار دیلتای با ایدۀ نقد عقل تاریخی و علوم انسانی و ملاک تمایز آنها از عقل نظری و علوم طبیعی روبرو هستیم. هر دو برای رسیدن به این هدف به ارائۀ مقولات و مفاهیم کلی دخیل در کسب معرفت و توجیه لزوم کاربرد آنها پرداخته‌اند. در این مقاله ضمن مقایسۀ مقولات فاهمه و مقولات حیات، نشان داده می­شود که با توجه به فراگیری و بنیادی­بودن مقولات حیات نسبت به مقولات فاهمه و رابطه هرمنوتیکی بین آنها، نه مقولات فاهمۀ کانت همتا و هم­ارز مقولات حیات دیلتای است و نه علوم طبیعی هم­سطح علوم انسانی است؛ بلکه نسبت این دو از سنخ ابتنای یکی بر دیگری یا اشتقاق یکی از دیگری است و دیلتای سعی کرده مبنا و بنیاد مقولات فاهمه و علوم طبیعی را که همان مقولات حیات و علوم انسانی است کشف و بیان کند.
صفحات :
از صفحه 191 تا 220
جایگاه استقرا در نظام منطقی جان استوارت میل
نویسنده:
زهرا اسمعیلی ، سید محمد حکاک قزوینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تأکید میل بر رد معرفت پیشینی سبب شده که او نیز همانند تجربه‌گرایانی چون هیوم، دست به دامان روان آدمی شود و ریشه بسیاری از باورها را در روان آدمی بجوید. قوه عقل در نظر او لوح سفیدی است که مشاهده و تجربه نقش­هایی بر روی آن ترسیم می‌کنند. در مرحله بعد روان آدمی دست به کار می‌شود و آدمی را وادار به پذیرفتن پدیده‌های تکراری می‌کند. این باور به مرور زمان و پس از تکرار مکرر یکنواختی‌های موجود در طبیعت، مهر تأیید مجددی می‌خورد؛ گویی کشف هر قانون جدیدی نه تنها خود آن قانون را اثبات می‌کند، بلکه به تثبیت سایر قوانینی که با استفاده از این روش به دست آمده‌اند نیز کمک می‌کند. این پژوهش برآن است که جایگاه استقرا را در منطق جان استوارت میل نمایان سازد و نیز نشان دهد که تلاش­های او برای توجیه استقرا کافی نبوده است. به همین منظور کتاب نظام منطق (The System of Logic) میل مورد بررسی قرار گرفته و نظر برخی از مفسرین در باب آن بیان شده است. در ضمن بحث، سعی شده نظر میل در باب قیاس نیز بیان شود و به این ترتیب تصویری کلی از منطق جان استوارت میل ارائه شود.
صفحات :
از صفحه 193 تا 222
نسبت دوگانه انگاری ویژگی و فیزیکالیسم غیرتقلیل گرا
نویسنده:
محمدحسن فاطمی نیا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در تقسیم تئوری­های فلسفه ذهن، همه انواع فیزیکالیست­ها اعم از تقلیل­گرا و غیرتقلیل­گرا، یگانه­انگار محسوب می­شوند؛ چراکه قائل ­به فیزیکی بودن همه‌چیزند. دراین­بین فیزیکالیست­های تقلیل­گرا علاوه بر این­که همه­چیز را فیزیکی می­دانند قائل­اند همه­چیز قابلیت دارد به سطوح پایین فیزیک تقلیل یابد؛ اما غیرتقلیل­گرایان در فیزیکالیسم، بااین‌که همه­چیز را فیزیکی تلقیّ می­کنند، قائل­اند در ساحت فیزیک با اموری «نوخاسته» مواجه­ایم که نمی­توان آن­ها را به ذرات بنیادین فیزیک تقلیل برده و تبیینی میکروفیزیکال از آن­ها داشته باشیم؛ چراکه اساساً با امری نوخاسته مواجه­ایم؛ اما «دوگانه­انگاری ویژگی» با قائل­شدن به غیرفیزیکی بودن ویژگی­های ذهنی، قائل به دو گونه امر در عالم شده و درنتیجه هردو نظریه فیزیکالیستی یگانه­انگارانه را از­اساس کنار زده است. علاوه بر این­، هرچند در دوگانه­انگاری ویژگی همانند فیزیکالیسم غیرتقلیل­گرا با تیره­ای از ناتقلیل­گرایی و نوخاستگی مواجه­ایم اما ناتقلیل­گرایی و نوخاستگی در دوگانه­انگاری ویژگی، به ترتیب «گونه»­ای و «بنیادین» است نه «نوعی» و «سطحی». مقاله حاضر با روشن کردن مرزهای دقیق دوگانه­انگاری ویژگی با فیزیکالیسم، بالخصوص نوع غیرتقلیل­گرای آن، مانع خلط­های بعدی می­شود
صفحات :
از صفحه 155 تا 178
تنوع تجربه‌های دینی از نگاه مولانا
نویسنده:
نگین بلاشور ، مرتضی فتحی زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تجربه دینی رویدادی ذهنی است که صاحب تجربه گهگاه و تا حدی آگاهانه آن را در پی مواجهه با یکی از عناصر روحانی مانند احساس حضور یا دست‌اندرکار بودن وجود یا قدرتی مقدس و غیرجسمانی، فهم واقعیت غایی فراطبیعی، احساس دستیابی به خیراعلای انسان، احساس ابتهاج برین، احساس رهایی و رستگاری یا احساس خود راستین از سر می‌گذراند. چنین تجربه‌ای دارای ارزش معرفت‌شناختی و بنابراین در دفاع از عقلانیت دین­ورزی و دین‌باوری به‌ویژه خداباوری نقش دارد. تجربه عرفانی نیز ازآن‌رو که گونه‌ای احساس درک شهودی واقعیت غایی و بنیادین فراطبیعی و احساس وحدت و یگانگی و احساس رهایی از محدودیت‌های زمان و مکان و خود فردی و احساس ابتهاج است، بی‌گمان تجربه‌ای ذاتاً دینی است. این تجربه ازآن‌رو که در سطوح معرفتی و اخلاقی متفاوت صاحبان تجربه و در موقعیت‌ها و شرایط و مواجهه‌های مختلف رخ می‌دهد، از تنوعی چشمگیر برخوردار و موضوع مطالعات مختلف دین‌پژوهانه شده است. فیلسوفان و معرفت‌شناسان دین معاصر هم به بحث از انواع تجربۀ دینی و دسته‌بندی‌ها و ویژگی‌های آن‌ پرداخته‌اند. جستارحاضر در پی بررسی مشابهت گونا‌گونی تجربه دینی در فلسفه دین معاصر و عرفان اسلامی با تکیه ‌بر دیدگاه کرولاین فرنکس دیویس، دانش‌آموخته دکتری فلسفه از دانشگاه آکسفورد انگلستان و نویسنده کتاب ارزش اثبات‌کنندگی تجربه دینی و مولانا جلال ‌الدین محمد بلخی است. البته پیداست تجربه دینی از دیرباز در سنت‌ها و در میان مردمان مختلف رخ ‌داده است، اما به­منزله یکی از مسائل فلسفه دین پیشینه درازی ندارد. ازاین‌رو، نباید انتظار داشته باشیم که مولانا این موضوع را به شکل سامان‌ یافته و با عنوان‌ها و مفاهیم جاافتاده و تخصصی در فلسفه دین امروزین بیان کرده باشد، اما با توجه ‌به معارف عمیق عرفانی و دینی موجود در گنجینه آثارش می‌توانیم به پاره‌ای از مشابهت‌ها در این دو نگاه اشاره کنیم.
صفحات :
از صفحه 131 تا 158
تحلیلی بر رساله "خواص الحروف" ابن مسره آندلسی ، موسس مکتب "المریه"
نویسنده:
غلامحسین خدری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
محمد بن عبد الله بن مسره بن نجیح القرطبی(۲۶۹-۳۱۹ه.ق) از اولین فیلسوفان مسلمان شناخته شده در حوزه آندلس است که توانست در غرب جهان اسلام شاکله مکتب فلسفی عرفانی " المریه" را در آنجا پایه گذاری نماید. کشف اخیر دو رساله به دست آمده از وی در کتابخانه چستر بیتی[1] دوبلین توسط محمد کمال ابراهیم جعفر، نشان دهنده‌ نمونه‌های آغازین تفکر نظری منحصر به فردی در آندلس است. وی متقدم بر ابن عربی با غور در معانی نمادین حروف مقطعه قرآنی به مثابه رموزی ناظر بر عالم هستی، پیشگام در بیان سنت رمزی مبتنی بر ارتباطی تکوینی میان کتابت و سخن وحی با تمامی مخلوقات در عالم است. حروف عربی در نظر وی مشابه سهل التستری ، اصول الاشیاء هستند.این حروف صادر شده از وحی صرفا عناصری قراردادی در زبان معمولی نیستند بلکه سرچشمه گوهری اصیل می باشند که عالم هستی، از آنان زاده می گردد بدین ترتیب سخن وحی از یک سو ماده اولیه و از دیگر سوی جوهری ملکوتی است در نتیجه همه موجودات در بعد کیهانی، کتاب حق هستند. این خامه بنای آن دارد که با تبیینی روان از مفاد رساله خواص الحروف (رساله ای در باب نقش و جایگاه عرفانی "حروف" در حقیقت وجود و هستی) که طولانی تر از دیگر رساله (الاعتبار) وی است و مبین سنت پیچیده و رمز آلودی از اندیشه های اعتزال، تصوف، نوافلاطونی، باطنی گرایی بخصوص برخی ویژگی های تعالیم اسماعیلی-شیعی (در حاق اندیشه های وی) می باشد، سهمی در بازخوانی این سنت رمزی را به خود اختصاص دهد.
صفحات :
از صفحه 513 تا 536
واکاوی هنجارگریزی واژگانی در سوره یوسف (ع) بر مبنای نظریه
نویسنده:
یعقوب سبحانی ، بهمن گرجیان ، حسین مطوری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این پژوهش با الهام از الگوی زبان‌شناختی صورت‌گرایان (فرمالیسم) و به کمک ابزار توانمند هنجارگریزی[1] یا آشنازدایی در حوزه زبان‌شناسی، مفهوم واژگانی[2] آن در سوره مبارکه یوسف (ع) بررسی شد. کاربست هنجارگریزی واژگانی، گریز از قواعد زبان هنجار و عدم مطابقت با زبان معیار تعریف می‌شود و مفاهیم واژگانی ازنظر زبان‌شناختی خارج مصداق عینی و ظاهر واژگان هستند. در پرتو رمزگشایی واژگانی مفاهیم غیرمتعارف، قرآن کریم (الهی قمشه‌ای، 1384 ش) سعی دارد خواننده را به تفکر وادارد تا فرد بتواند به رمزگشایی مفاهیم واژگانی غیر‌مستقیم بپردازد و به رمزگشایی دست یابد. پژوهش حاضر به‌صورت توصیفی‌تحلیلی در چارچوب نظریه لیچ (1969م) انجام شد و نتایج نشان دادند هنجارگریزی واژگانی حادث‌شده در سوره مبارکه یوسف (ع) به دو بخش تقسیم می‌شود: هنجارگریزی واژگانی که فقط یک بار و منحصراً در سوره یوسف (ع) ذکر شده‌اند و بیشترین بسامد را داشتند؛ هنجارگریزی واژگانی که منحصراً دو بار در سوره یوسف (ع) نام برده شده‌اند و از بسامد کمتری برخودار بودند. یافته‌ها نشان می‌دهند هنجارگریزی واژگانی در این سوره در قالب مفاهیم استعاری و قاعده‌افزایی به زیبایی طرح داستان کمک بسیاری کرده است.
صفحات :
از صفحه 107 تا 122
هستی‌شناسی فضای سایبر؛ ماهیت و مختصات
نویسنده:
مهدی عباس زاده ، زینب شکری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در پرتو پیشرفت فناوری و دیجیتالی‌شدن اطلاعات، قلمرو نوینی از وجود (هستی)، که از آن به "فضای سایبر" تعبیر می‌شود، به­دست انسان مدرن گشوده شد که در عین بنیاد داشتن در جهان مادی، به‌گونه‌ای موازی در کنار آن جریان داشته و زیست‌جهان دومِ انسانِ معاصر را رقم زده است. تأمل در باب این­که این فضا چه جایگاه و شأنی در عالَم هستی دارد و ویژگی‌های هستی‌شناختی آن کدامند، از بایسته‌های پژوهشیِ روز به‌ نظر می‌رسد. هستی-‌شناسی فضای سایبر که از سنخ مطالعات نظری این حوزه است، می‌تواند نقشی تعیین‌کننده در شناسایی، ذهنیت و سو‌گیری فکری و رفتاری ما در تعامل با این فضا ایفا کند. پژوهش حاضر با روش کتابخانه‌ای و با رویکرد فلسفی و عقلی، به تبیین سنخ وجود فضای سایبر و مهم‌ترین مختصات هستی‌شناختی آن پرداخته است. یافته‌های پژوهش حاضر عبارتند از: اشیاء موجود در فضای سایبر، اولاً "واقعی‌"اند، نه موهوم و خیالی؛ ثانیاً از سنخ "وجود عینی" هستند؛ ثالثاً هویتی "مثالی‌گونه" دارند و رابعاً از سنخ وجود "حقیقی" هستند، نه اعتباری. همچنین ازآنجاکه امروزه فضای سایبر، قلمروهای پیشینِ وجود را درنوردیده و بر آنها سیطره یافته، این فضا همچون "واقعیت حاد" رخ نموده است. همچنین اهم مختصات هستی‌شناختی فضای سایبر عبارتند از: دیجیتالی ‌بودن،‌ ابدیت نسبیِ زمانی، گسستگی مکان از زمان و طرح مسأله فضای بی‌مرز، حافظه مجازی، فرامتنی یا هایپرتکست بودن، شبکه‌ای و تعاملی بودن.
صفحات :
از صفحه 97 تا 129
مبادی مختلف شر از منظر افلاطون و افلاطونیان میانه
نویسنده:
علی نیک زاد ، قاسم پورحسن
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در افلاطون نظریۀ منسجمی دربارۀ مسالۀ شر وجود ندارد. با نگاه به آثار او می‌توان گزینه‌های مختلفی را برای مبدئیت شرور در عالم پیشنهاد داد. این مبادی عبارت هستند از: (1) صورت شر، (2) دوی نامتعین (Indefinite Dyad)، (3) ضرورت در تیمائوس، (4) نفس شریر در قوانین و (5) ماده. فیلسوفان افلاطونی، به­خصوص افلاطونیان میانه، دربارۀ این مبادی بحث کردند و کوشیدند به تفسیر منسجمی از نظریۀ افلاطون دربارۀ خاستگاه شر دست پیدا کنند. در مقالۀ حاضر، نخست مبادی احتمالی شر در آثار افلاطون را تحلیل خواهیم کرد. منابع ما برای بررسی نظریۀ افلاطون دربارۀ خاستگاه شر عبارت هستند از محاورات افلاطون و آموزه‌های نانوشتۀ او. استدلال می‌شود که صحت انتساب برخی از این مبادی، مانند نفس شریر، به افلاطون مخدوش است. اما برخی مبادی دیگر، مانند صورت شر، در فلسفۀ افلاطون مطرح هستند. در ادامه، مباحث دو فیلسوف افلاطونی میانه در قرن دوم میلادی، یعنی پلوتارخس و نومنیوس، دربارۀ این مبادی ارائه خواهد شد. تلاش این دو فیلسوف آن بود که میان مبادی مختلف شر در افلاطون پیوند برقرار کنند. پلوتارخس برخی از این مبادی را معلول مبادی دیگر دانست، و نومنیوس به تمامی آن‌ها وحدت بخشید و به­عنوان مبدئی واحد از آن‌ها نام برد. کوشش‌های این فیلسوفان برای ارائۀ تفسیری یکپارچه از آراء افلاطون در نهایت منجر به پیدایش نظریات منسجم‌تر فیلسوفان نوافلاطونی دربارۀ مسالۀ شر شد. روش تحقیق در این مقاله مطالعۀ کتابخانه‌ای مبتنی بر تحلیل متون افلاطون و افلاطونیان میانه است.
صفحات :
از صفحه 367 تا 396
نسبت عواطف و کُنش های رفتاری انسان از منظر ملاصدرا و سارتر
نویسنده:
نگار اظهاری جنکانلو ، زینب السادات میرشمسی ، منیره سیدمظهری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عواطف به مثابۀ یکی ازساحات گرایشات نفسانی نقش مهمی دربرانگیختگی رفتارآدمی دارد. ملاصدرا معتقدست که انسان دارای ساختار بینش مندانه ایست که متشکل از اجزاء مرتبط با یکدیگر بوده که رو به سوی غایتی دارند. این غایات به لحاظ اعمال جوانحی و جوارحی سنخیتی عمیق با عواطف دارند.اینکه عواطف چه ماهیت و چه پیوندی با اعمال انسان دارد دوپرسش اصلی پژوهش پیش رواست. ملاصدرا با اثبات وجود، عشق و اختیار، عواطف راعملی باطنی میداند که آدمی رابرجذب یادفع امور وکنش های رفتاری متناسب با آنها تحریک می نماید لذابرای ماهیت عواطف نقش اکتسابی قائل است.درمقابل سارترفیلسوف اگزیستانسیالیستی معتقدست عواطف و احساسات انفعال صرف نیستند بلکه ساختار اگاهی انسان را تشکیل داده، هدفمند و معنادارند لذا هرعملی که انجام می دهیم(آگاهانه باشدیانه) متأثر ازعواطف اند و شرط تحقق این عواطف نیز همان عمل است. درواقع ایشان معتقدند عواطف همراه با باورمندی اند یعنی مثلا ازرفتاری شاد می شویم احساس سرزندگی میکنیم و به موجب این احساس کارخیری انجام میدهیم مادرقبال این رفتارمسئولیت داریم همین مسئولیت عواطف واحساساتمان هستند که ما رادچار عشق، تنفر، و...میکنند زیرا این مائیم که عواطفمان را انتخاب میکنیم. بنابراین درمقاله حاضربرآنیم تا باروشی توصیفی_تحلیلی، باتوجه به قرابت های دیدگاه ملاصدراوسارتر در شناختی بودن عواطف، ازیکسو تاثیر چشمگیر رویکرد این دوفیلسوف را که تا حدودی درپژوهش های موجود کمرنگ واقع شده است رانشان دهیم و ازسوی دیگر با مقایسه آراء شان، به وجه شباهت ها و تفاوت ها دست یابیم تااز قِبل آنها پاسخی قابل قبول به پرسش از چیستی نقش عواطف درکنش های رفتاری انسان دست یابیم.
صفحات :
از صفحه 191 تا 210
افکار اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر با تاکید بر کتاب «نقد خرد دیالکتیکی»
نویسنده:
سیده اکرم اصحابی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
درآثار ژان پل سارتر انسان‌شناسی بر هر موضوع دیگری اولویت دارد. رویکرد سارتر به بعضی از عناصر اگزیستانسیالیسم مانند آزادی و از خود بیگانگی در کتاب «هستی و نیستی» با آنچه درکتاب «نقد خرد دیالکتیکی» وجود دارد، متفاوت است. روش کار در این مقاله توصیفی_تحلیلی بوده و مهم‌ترین یافته­ها، در ارتباط با تغییر نگرش سارتر در آثار فلسفی خود از آزادی فردی و انتزاعی به آزادی محصور و محدود در ساختارهای‌اجتماعی است. کتاب «نقد خرد دیالکتیکی »سارتر، تلفیقی از اگزیستانسیالیسم با مارکسیسم است. سارتر در این کتاب با این واقعیت که انسان­ها‌درچنبره ساختارها ‌و ضرورت‌ها، قدرت آزادیشان سلب شده و از خود بیگانه شده اند، سعی دارد راهی برای استعلای افراد از این وضعیت بیابد. او این مهم را با دیالکتیک انسان و ساختارهای‌اجتماعی و تاریخی نشان می‌دهد. سارتر در پژوهش‌های‌ قبلی خود با تاکید برنقش فاعل آگاه و آزاد در تغییر ساختارهای اجتماعی و تاریخی، پلی میان اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم ایجاد می‌کند که در درک کتاب «نقد خرد دیالکتیکی» کمک زیادی می‌کند. از نکات مهم کتاب «نقد خرد دیالکتیکی»، توجه سارتر به مفهوم از خود بیگانگی است، همچنین سارتر با توجه به نقش استعلایی که برای انسان در ساختن دنیای خویش قائل است، معنای جدیدی به تاریخ می‌دهد که مورد انتقاد ساختارگرایان معاصر او قرار می‌گیرد .
صفحات :
از صفحه 243 تا 268
  • تعداد رکورد ها : 319535