جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 155
بررسی تطبیقی نظریه شناخت از دیدگاه هیوم و علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
ذکیه ترکاشوند دهنو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
با توجه به این که مسأله شناخت از پیچیده ترین مسائل معرفت انسانی است و گره های نگشوده در این زمینه وجود داشته و اذهان بشری دچار آشفتگی شده است ، لذا به این سبب اندیشمندان بزرگی به آن پرداخته و دیدگاه های گوناگونی ارائه کرده اند . از این میان دو فیلسوف بزرگ ، دیوید هیوم و علامه طباطبایی ، به کاوش در مبانی شناخت آدمی اهتمام ورزیده اند و دیدگاه های متعارضی عرضه کرده اند ، که مهم ترین آن ها در باب منشأ تصورات و پی جویی از ریشه های آغازین معرفت است . هیوم ، در نظریه شناخت خود ، به انکار معقولات ثانیه و محدود کردن تصورات به انطباعات حسی برمی آید . در باب تصدیقات نیز محدودیت فراوانی بر عقل تحمیل می کند . وی با رد اصول بدیهی عقلی ، به جز گزاره های تحلیلی ، تنها گزاره هایی را حاکی از خارج می داند ، که قابل تحقیق تجربی باشند . در مقابل ، علامه طباطبایی با اصل دانستن معرفت حضوری و پذیرش اصول بدیهی عقلی ، دایره شناخت بشری را بسیار گسترده می داند . ثمره ی اصلی این تعارضات ، شک گرایی معرفتی هیوم و ابطال آن از سوی علامه طباطبایی می باشد . از رهگذر همین مبناست که هیوم به تحلیل مفهوم علیت پرداخته و اصل علیت را به مثابه یک اصل عقلانی نفی کرده است . در مقابل علامه طباطبایی از مسأله ریشه ی اعتقاد به علیت گره گشایی کرده و علیت را به عنوان یک اصل غیرتجربی و عقلی اثبات می کند . از دیگر سوی ، مواضع وجودشناسی مبتنی بر نظام معرفتی این دو فیلسوف ، در مورد مسائلی نظیر : جوهر ، تصورکلی ، جهان خارج ، تصور خدا ، بسیار متقابل بوده و هر یک تأثیرات شگرفی بر اندیشه ی پس از خود در زمینه معرفت شناسی ، وجود شناسی ، فلسفه اخلاق و فلسفه دین به جای گذاشته اند .
روش شناسی فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
محمد ضیاء برهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابزار شناخت و معرفت شامل چهار طریق حس، عقل، نقل و کشف می‌باشد، که از میان آن‌ها حس به حقایق اشیاء راه ندارد، و نمی‌تواند طریقی برای معرفت فلسفی باشد. سایر ابزارها نیز هرکدام به‌تنهایی ناقص هستند؛ زیرا عقل محدود است، و نقل نیازمند تفسیر بوده، و شهود نیاز به بیان دارد. به‌علاوه، در صورت تعارض ظاهری، شهود بر عقل و نقل مقدم می‌گردد. با توجه به این ویژگی‌ها، روش فلسفه ملاصدرا، جمع میان عقل و نقل و شهود است. ملاصدرا کوشیده است تا با استفاده از این ابزارها طرح مسأله نماید، از آن‌ها در گردآوری مقدمات بهره بگیرد، و نتایج حاصل را نیز بر اساس آن‌ها ارزیابی کند. البته چینش مقدمات و نتیجه‌گیری تنها به‌عهده عقل می‌باشد. این روش را می‌توان یک روش ا بداعی در فلسفه دانست که توسط ملاصدرا به کمال رسیده است. توجه به جنبه‌های سلبی و ایجابی عقل، نقل و شهود را می‌توان جزء مبادی اختصاصی حکمت متعالیه دانست. همچنین توجه به تزکیه و تهذیب نفس، و توجه به شهود حقایق و وصول به آن‌ها را می‌توان جزء مبادی مشترک حکمت متعالیه و حکمت اشراق و عرفان نظری دانست. ملاصدرا انواع معرفت را شامل معرفت حسی، خیالی، عقلی و کشفی می‌داند، که از طریق حس، خیال، عقل، قلب، روح، سرّ، خفی و اخفی می‌تواند حاصل شود. همچنین او صدق را به‌معنای مطابقت با واقع می‌داند، که در این صورت خطا و کذب در کشف و شهود و علم حضوری معنا ندارد؛ و خطای احتمالی کشف و شهود مربوط به فاعل، و در مقام کشف یا در مقام بیان می‌باشد. اشکالاتی که به روش ملاصدرا در جمع عقل و نقل و کشف مطرح شده، یا معلول آن است که این سه مقوله در عرض یکدیگر دانسته شده، و یا به‌خاطر آن است که جمع را به‌معنای انطباق گرفته‌اند؛ در حالی که جمع اعم از انطباق است.
نقد دیدگاه روشنفکران معاصر در رابطه معرفت و اخلاق از منظر علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی
نویسنده:
روح اله علوی عدل
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در عصر جدید علوم عقلی در فلسفه غرب در مباحث فلسفه اخلاق بحث در رابطه تولیدی میان دانش و ارزش از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. به گفته بسیاری از صاحب نظران مبتکر عدم استنتاج باید از هست فیلسوف انگلیسی- اسکاتلندی دیوید هیوم است. بر اساس تحقیق صورت گرفته التزام ایشان به این گفته ناشی از دیدگاه تجربه گرایانه وی می باشد. در میان روشنفکران معاصر نیز سروش با این اندیشمند غربی هم داستان شده است و در کتابی مستقل به رابطه منطقی میان دانش و ارزش پرداخته و منکر چنین رابطه ای شده است. آنچه مناسب است درباره آن تحقیق شود این است که این نظریه بر چه مبانی فکری معرفتی، اخلاقی و انسانی استوار است. در این پژوهش روشن می شود که بیگانه دانستن معرفت از اخلاق ناشی از مبانی معرفتی تجربه گرایانه و مبانی ارزشی غیر واقع گرا و نیز مبتنی بر مبانی انسان شناختیطبیعت گرایانه و اومانیستی است.از این رو مبانی معرفت شناختی، ارزش شناختی و انسان شناختی سروش که ریشه اعتقاد به انکار رابطه میان دانش و ارزش می باشد، بر اساس اندیشه های علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی که بر مبانی اندیشه اسلامی تکیه دارند، دیدگاه تجربه گرایانه در معرفت و دیدگاه غیر واقع گرایی در اخلاق و نیز دیدگاه طبیعت گرایانه در مبانی انسانی شناختی نسبت به علوم انسانی را نمی پذیرند. بنابراین به نظریه هایی که بر این مبانی پایه ریزی شده است نیز نقد دارند. و از جمله می توان جدایی میان امور حقیقی از امور اعتباری دانست.
بررسی تأثیر گناه بر معرفت در مدل آکوئیناس/کالون پلنتینگا
نویسنده:
فاطمه دلشاد گنبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر در صدد است تا پس از معرفی مدل آکوئیناس/کالون به بررسی تأثیر گناه بر معرفت در مدل مورد بحث بپردازد و در این خصوص نخست تأثیرات عوامل گوناگون بر معرفت علی الخصوص تأثیر گناه بر معرفت را در آرای کسانی چون آگوستین، آکوئیناس، لوتر و کالون بررسی کرده و سپس مؤلفه های مدل آکوئیناس/کالون پلنتینگا را تبیین کرده است و بعد از این مراحل، ماهیت معرفت و گناه را از دیدگاه پلنتینگا توضیح داده است. سرانجام در زمینۀ تأثیر گناه بر معرفت پلنتینگا بیان کرده است که دو حوزۀ مهم نتایج پایه ای و قوای شناخت در اثر گناه مختل شده و کارایی خویش را از دست داده اند چرا که نتایج پایه ای در زمینۀ شناخت خدا، دیگران و خود باعث نقص در بزرگترین شناخت انسان یعنی شناخت خدا شده و شناخت های دیگر را نیز تحت شعاع خود قرار می‌دهد و در زمینۀ قوای شناخت از آن جایی که انسان در اثر تأثیر گناه با ابزار معرفتی ناقص در پی درک حقیقت است در دستیابی به آن به بیراهه رفته و دستخوش انحراف می‌شود و وجود مکاتبی از جمله شک گرایی و طبیعت گرایی به درک این موضوع کمک می‌کند.
ارزش عقل و ادراکات آن از نظر ابن عربی و علامه طباطبایی
نویسنده:
هاجر پران‌سعدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن عربی بر نقش دوگانه عقل که دارای دو حکم متفاوت است تأکید می‌ورزد. او معتقد است عقل از جنبه «فعل» متناهی و از جنبه «قبول» نامتناهی است. ابن عربی، میان عقل به عنوان ابزار شناخت و عقل به معنای منبع شناخت که وی آن را در معنای اخیر، «فکر» می‌نامد؛ تفاوت می‌نهد. به اعتقاد او، عقل در مقام فعل، از قلمرو محدود و معینی برخوردار است که درک بیش از آن برایش مقدور نیست و خود عقل مفکر به این عجز، اقرار دارد. عقل یا فکر، در این معنی در کنار حس و شهود و وحی یکی از منابع شناخت آدمی است اما عقل در مقام قبول، حد و مرزی ندارد و می‌تواند در پرتو قلب و وحی، منوّر گردد و حقایق را دریافت نماید. عقل در این وجه مقلد و تابع وحی و قلب است. او محصول نظر فکری را «علم العقل» و محصول چشیدن و ذوق حقایق را «علم الاحوال» می‌نامد و محصول دریافت موهبت‌های رحمانی از طریق روح القدس را که مختص نبی و ولی است «علم الاسرار».از دیدگاه علامه طباطبایی، عقل یکی از شریف‌ترین نیروهای انسان است که می‌تواند کلیات و حقایق را ادراک کند. اما ایشان عقل را به تنهایی قادر به تحصیل و درک همه حقایق نمی‌داند بلکه عقل را به عنوان ابزار معرفتی انسان، دارای قلمرو مشخص می‌داند. عقل انسان نیازمند وحی است تا به معارفی که خارج از دسترس اوست، راه یابد. عقل، نه آن مقدار ناتوان است که از فهم کتاب و سنت به نحو کلی عاجز باشد و نه آن مقدار توانمند است که بدون هیچ گونه محدودیتی بتواند به شناخت خداوند و حقایق، نایل گردد. از طرفی عقل دارای جایگاه والایی است. زیرا اعتبار و اصالت دین و معارف دینی بر پایه عقل استوار است. از نظر علامه، بین معارف وحیانی و ادراکات عقلی هماهنگی است و هیچ یک با دیگری در تضاد و تخالف نیست. به همین دلیل دین، هرگز به بی‌اعتباری عقل و احکام قطعی آن حکم صادر نمی‌کند. عقل و ادراکات آن ارزشمند است بدین معنا که می‌توان برای شناخت گزاره‌های وحیانی از آن بهره جست.
تحلیل مقایسه‌ای معرفت‌شناسی از دیدگاه حافظ و گوته و دلالت‌های تربیتی آنها
نویسنده:
ناهید معصومی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
امروزه معرفت شناسی، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. به طوری که مکاتب و رشته های مستقل معرفت شناسی به وجود آمده اند و دانشمندان زیادی به این مسأله توجه نموده اند از این رو این پژوهش به بررسی و مقایسه اندیشه های معرفت شناسی حافظ و گوته و همچنین به بررسی دیدگاههای آموزشی و دلالتهای تربیتی آنها و نقش عشق در معرفت شناسی آنها می پردازد.در فصل اول، به مقدمات و کلیات تحقیق اشاره شده است. در فصل دوم، پیشینه و ادبیات تحقیق و شرح حال حافظ و گوته و خلاصه ای از دیدگاههای معرفت شناسی و عرفانی آنها آمده است. در فصل سوم به روش انجام تحقیق و روشهای جمع آوری اطلاعات و محدودیتهای تحقیق پرداخته شده و سپس در فصل چهارم، با توجه به سوالات تحقیق، محقق در رابطه با مواردی همچون، دیدگاههای حافظ و گوته در رابطه با معرفت شناسی عرفانی و دلالتهای تربیتی آنها، روشهای مناسب آموزش از دیدگاه آنها، نقش عشق در معرفت شناسی و اهداف آن، پرداخته شده است و در نهایت، در فصل پنجم، به وجوه اشتراک و افتراق معرفت شناسی آنها و سپس به نتیجه گیری و پیشنهاد محقق در رابطه با دیدگاههای معرفت شناسی حافظ و گوته و دلالتهای تربیتی آنها پرداخته شده است.روش تحقیق، سندی تحلیلی و مقایسه ای استدلالی، با بررسی کتاب ها، آثار و مقالات و ... اظهار نظر دانشمندان دیگر در مورد معرفت شناسی حافظ و گوته است. در اندیشه های تربیتی این دو اندیشمند، همانندهای زیادی وجود دارد که عبارتند از :لزوم معرفت شناسی، نقش عشق در معرفت شناسی و روشهای مناسب آموزش که از جمله مبارزه با تزویر و ریا و دروغ و توجه به تزکیه نفس و اصالت روح و تربیت اخلاقی و اجتماعی و....هستند. در مواردی دیگر نیز، افتراق هایی در اندیشه های معرفتی آنها دیده می شود که از جمله عبارتند از: سبک و نوع شعر عرفانی، تقابل عشق و عقل. اما در نهایت و طبق یافته های تحقیق، در بررسی اصول (معرفت شناسی، لزوم آموزش صحیح و نقش عشق در معرفت شناسی)، هر دو توافق نظر دارند که این امر، محقق را بر آن داشت تا نسبت به تدوین این پژوهش اقدام نماید.
معرفت‌شناسی فضیلت‌گرا و نسبت آن با معرفت‌شناسی رایج
نویسنده:
حسین همت‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علارغم اهمیت فضایل "عقلانی" (یا "معرفتی") در معرفت‌شناسی‌های افلاطون و ارسطو (از میان دیگر فیلسوفان)، بیشتر آثار اخیر در معرفت‌شناسی، متمایل به تمرکز بر روی سوالاتی از قبیل "معرفت چیست؟" و "چگونه فرد می‌تواند به آن دست یابد؟" می‌باشند. معرفت‌شناسان فضیلت‌گرا، این سوالات معروف را رها نمی‌کنند، بلکه به یک شیوه جدیدی – با تمرکز بر روی "فضایل عقلانی" و سپس با تمرکز بر روی "شخصیت فاعل عقلانی"-به آن مسائل می‌پردازند. آنها متفق‌القول‌اند در اینکه مفهوم فضیلت عقلانی، استحقاق داشتن نقش مهم و بنیادین در معرفت‌شناسی را داراست. با این حال، آنها پیرامون صفاتی که به عنوان فضایل عقلانی محسوب می‌شوند، منقسم شده‌اند. "وثاقت‌گرایان فضیلتی" فضیلت عقلانی را به عنوان (تقریباً) هر صفت موثق یا منجرشونده-صدق یک شخص درک می‌کنند. آنها به عنوان موارد نمونه‌ای فضیلت عقلانی چیزهایی از قبیل حافظه، درون‌نگری، ادراک حسی و دلیل را ذکر می‌کنند. در مقابل، "تکلیف‌گرایان فضیلتی" فضایل عقلانی را به عنوان اوصاف شخصیت عقلانی ممتاز – یا اوصاف یک عالِم یا محقّقِ موفق - درک می‌کنند، اوصافی از قبیل انصاف عقلی، ذهنیت باز و روشن، توجه عقلانی، کمال، شجاعت و ... . ما با توصیف مختصری از معرفت‌شناسی رایج آغاز خواهیم کرد، و سپس برخی از موضوعاتی که در معرفت‌شناسی فضیلت‌گرا مورد بحث قرار گرفته‌اند را به اختصار شرح خواهیم داد. برخی از این موضوعات، موضوعاتی هستند که بطور عام ذهن معرفت‌شناس را مشغول خود ساخته‌اند، در حالی که دیگر موضوعات بطور خاص از معرفت‌شناسی فضیلت‌گرا ناشی می‌شوند.
بررسی وتبیین مسأله‌ی ضعف اخلاقی
نویسنده:
حبیب‌اله نادری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آنچه امروزه تحت عنوان ضعف اخلاقی مورد مطالعه قرار می گیرد ترجمه ای است از لغت یونانی "اکراسیا"که در مورد ضعف اراده نیز به کار می رود.وقتی ما با وجود اذعان به درست بودن عملی آن را انجام نمی دهیم ویابالعکس علی رغم اینکه می دانیم کاری نادرست است وآن را انجام می دهیم در واقع دچار ضعف اخلاقی شده ایم. این امر ظاهرا متناقض نما وناممکن می نُماید.سقراط عمل برخلاف علم خویش را ناممکن می دانست و معتقد بود چنین فردی علم حقیقی به موضوعندارد وبنابراین خلاف علم خویش عمل می کند یعنی علم ودانش او علم حقیقی نیست.در مقابل ارسطو بر خلاف سقراطکه اراده را تابع عقل می دانست می گفت اراده همیشه تابع عقل نیست وانسان می تواند برخلاف علم خویش عمل کند.هرچند درنهایت نظر ارسطو نیز به نظر سقراط نزدیک می شوداما درباب علل ضعف اخلاقی سقراط فقط جهل را دخیل دراین امر می داند این دیدگاه شناخت گرایی نامیده می شود. و ارسطو وغالب فلاسفه بعد از او عوامل انگیزشی مثل شهوات را نیز عاملی اساسی درپیدایش ضعف اخلاقی می دانند.که بیانگر دیدگاه ناشناخت گرایی می باشد.در خصوص اتحاد معرفت وفضیلت غالب وشاید بتوان گفت همه فلاسفه اسلامی نظر ارسطو را می پذیرند که میان معرفت وفضیلت شکافی وجود داردومعرفت به تنهایی نمی تواند به فضیلت منجر شود.از فلاسفه معاصر آر.ام .هیر نیز ضعف اخلاقی را امری ناممکن می داند.در فلسفه تحلیلیضعف اخلاقی نوعی اشتباه یا ضعف در مدیریت شخصی محسوب می شود که علل فردی دارد.در قران کریم علل ضعف اخلاقی به شکل جامع تری مطرح گردیده .برخی راهکارهای غلبه بر ضعف اخلاقی نمایانده شده است.
موانع معرفت از دیدگاه ملاصدرا و فرانسیس بیکن
نویسنده:
فاطمه ترکاشوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معرفت شناسی پایه و اساس هر نظام فلسفی یا نظام معرفتی است. یکی از پرسش های مهم پیش روی معرفت شناسان کنونی راه های دست یابی به معرفت و شناخت موانع آن می باشد. بحث درباره موانع معرفت جایگاه مهمی در فلسفه به خود اختصاص داده است که اوج آن در مکتب فلسفی «حکمت متعالیه» در اندیشه فیلسوف بزرگ، صدرالمتألهین شیرازی و هم چنین در اندیشه فلسفی فرانسیس بیکن تجلی یافته است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و معرفت بی واسطه انسان به خدا می داند، و در این راه بر تجربه عرفانی تأکید می ـ کند. از نظر او معرفت نوعی یقین و ثمره نوری است و این معرفت نوری کلید اکثر معارف است. فرانسیس بیکن نیز با اعتقاد به شناخت طبیعت برای کسب معرفت الهی، خطاهای ذهنی و باورهای غلط را مانع مهمی در رسیدن به معرفت می داند. او در این زمینه چهار مانع و بت را معرفی می کند. نگارنده در پژوهش حاضر سعی نموده است تا با کنار هم نهادن دیدگاه دو فیلسوف شرق و غرب نشان دهد که چگونه دغدغه های مشترک به تلاش در توجه دادن به شناسایی معرفت و موانع آن انجامیده است.
ردپای هرمنوتیک فلسفی گادامر در آرا نصر حامد ابوزید
نویسنده:
حمیده وثوق زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هرمنوتیک فلسفی جز تاثیرگذارترین فلسفه های عصر حاضر است که توسط هایدگر و شاگردش گادامر، پایه ریزی شده است. پایان نامه حاضر تلاشی است برای نشان دادن رد پای هرمنوتیک فلسفی گادامر در آرا نصر حامد ابوزید. به این منظور، ابتدا پیشینه هرمنوتیک معرفی و شرح داده شده است و اندیشه های هرمنوتیکیشلایر ماخر، دیلتای و هایدگر به طور اجمالی معرفی شده است. در فصل دوم مولفه های هرمنوتیک فلسفی گادامر، به تقصیل بیان شده است که از آن جمله می توان به زمانمندی، افق و پیش فرض اشاره کرد. فصل سومبه بررسی اندیشه های دینی-فلسفی ابوزید پرداخته است که رویکردی هرمنوتیکی دارد.دغدغه دینی و التزام به پاسخگویی در حوزه مسائل دینی معاصر، ابوزید را به حوزه هرمنوتیک کشانده است. وی به گفته خود، در جاهایی از هرمنوتیک گادامر تاثیر پذیرفته است ولی به وضوح می توان دید که گستره این تاثیر تا جایی ست که پاسخگوی مسائل دینی باشد. این دو متفکر در عین شباهت هایی که دارند در گستردگی و شمول مباحث و همچنین در دغدغه هایی که آنها را به این مباحث کشانده است تفاوت دارند
  • تعداد رکورد ها : 155