جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1283
رابطه دین و اخلاق از نظر آیت‌الله مصباح یزدی و پاسخ به شبهات مربوطه
نویسنده:
ستار سبحانی نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده:یکی ازمهمترین مباحث فلسفه اخلاق، بحث رابطه دین واخلاق است.این بحث از با سابقه ترین مباحث فلسفه اخلاق به شمار می رود و شاید بتوان آن را ازنخستین مسائل فلسفه اخلاق در یونان باستان به شمار آورد. نیز می توان در میان اندیشمندان مسلمان مسئله دین واخلاق را از کهن ترین و پرنزاع ترین مسائل فلسفه اخلاق به شمار آورد، گرچه به این عنوان نبوده بلکه تحت عنوانی چون حسن و قبح افعال مطرح بود.به طور کلی همه دیدگاه های مطرح شده را می توان تحت سه دیدگاه کلیتباین ، اتحاد ، تعامل فرض کرد، عده ای اعتقاد دارند که بین دین واخلاق تباین وجود دارد و بین آنها هیچ رابطه ای نیست.برخی هم معتقدند که بین دین واخلاق اتحاد وجود دارد. برخی دیگر هم قائل به رابطه تعامل بین دین واخلاق می باشند.آیت الله مصباح یزدی نیز به عنوان یکی از اندیشمندان مسلمان در مورد رابطه دین و اخلاق اعتقاد دارند که دین و اخلاق از جهت مبنایی با هم اتحاد و وحدت دارند واین وحدت به شکل جزء و کل می باشد. یعنی اگر دین را به عنوان یک کل در نظر داشته باشیم،اخلاق بخشی از ارکان اصلی این کل به حساب می آید. اخلاق بخشی از دین است.زمانی که ما دین را تعریف میکنیم واجزاءآن را بررسی می کنیم می بینیم که اخلاق یکی از سه جزءدین است و اخلاق اگر بخواهد ثابت و بدون تغییر باشد ضامن لازم دارد و آن چیز غیر از توحید نمی باشد و از طرف دیگر ایمان نیز بوسیله اخلاق کریمه حفظ می شود.در این تحقیق ما به بررسی اجزاء، قلمرو ،کارکردها، و هدف دین و اخلاق پرداختیم . طبق دیدگاه ایشان، دین دارای قلمروی گسترده و دارای کارکردهای مختلفی می باشد، دین درعرصه های متفاوت زندگی بشر وارد شده و دارای برنامه هست.لذا به نظر ایشان دین و اخلاق هم در اجزاء و هم در کارکردها و هم در قلمرو دارای ارتباط با همدیگر می باشند و در نهایت از مجموع کلمات استاد مصباح این نتیجه را برداشت کردیم که، از منظر ویبین دین واخلاق رابطه هست البته نه تباین و نه تعامل بلکه رابطه از نوع اتحاد جزء وکل می باشد. لذا نسبت به این دیدگاه اشکالاتیمطرح شده که از منظر استاد مصباح به آنها پاسخ دادیم. ازمجموع نظرات استاد این نکته را برداشت کردیم که اگر دین واخلاق را آن گونه که در غرب تعریف می کنند تعریف کنیم، شاید این اشکالات وارد باشد اما با تعریفی که ما در اسلام از دین واخلاق داریم و اخلاق را جزء دینمی دانیم این اشکالات وارد نمی باشند.
بررسی مقایسه‌ای بُعدِ معرفتی تجربه عرفانی از دیدگاه ذات گرایان و ساخت گرایان با دیدگاه ابن عربی
نویسنده:
زهرا شریف
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تجربه عرفانی از منظر ذات‌گرایان و ساخت‌گرایان غربی و ابن‌عربی چه سنخ معرفتی بوده، دارای چه هویتی است و دیدگاه این دو گروه، چه تشابهات و تفاوت‌هایی با دیدگاه ابن‌عربی دارد؟ دیدگاه‌ها و نظریات صاحب‌نظران غربی در این زمینه، عبارت‌اند از: الف) ذات‌گرایی: ذات‌گرایان معتقدند تجربه عرفانی خالص و قابل تفکیک از تفسیر وجود دارد و این تجربه، حائز ویژگیهایی مشترک در همه فرهنگهاو سراسر جهان است. ذات‌گرایی، به سه گروه از نظریات تقسیم می‌شود: 1) احساسی و عاطفی بودنِ تجربه عرفانی (احساس‌گرایی)؛ این احساس و عاطفه در متن خود حاوی نوعی آگاهی بی-واسطه است. در این نظر، احساسهای مختلفی به عنوان ماهیت تجربه عرفانی بیان شده است: احساس وابستگی مطلق، احساس ارتباط با فوق طبیعت، احساس وحدت با واقعیت متعالی و احساس اتحادی حضور؛ 2) متناظر بودن تجربه عرفانی و تجربه حسی: ساختار و ماهیت معرفت‌شناختی تجربه عرفانی و حسی، همسان است و بر اساس نظریه ادراک می‌توان اعتبار معرفت و تجربه عرفانی را اثبات نمود؛ 3) نظریه یافت مستقیم و اتحادی: ماهیت و سرشت اساسی تجربه عرفانی، نوعی آگاهی یا شناختِ وحدت‌نگر و اتحادی است. ب) ساخت‌گرایی: تجربه و معرفت عرفانی، بسان دیگر تجارب و شناختها از سوی پیش‌زمینه‌ها، ساخت‌یافته تلقی می‌شود و این ساخت‌یافته‌بودن در مورد تجربه عرفانی، شدید‌تر است و به علت اختلاف پیش‌زمینه‌ها در فرهنگهای مختلف، باید از تفاوت ماهیت تجارب عرفانی در سراسر جهان سخن گفت نه اشتراک آنها. دیدگاه ابن‌عربی و اتباع وی در مورد ماهیت تجربه و معرفت عرفانی، فراحسی و فراعقلی بودن، نوری و وجودی بودن، بی‌واسطه بودن و اتحادی بودن معرفت عرفانی است که ساختار معرفت عرفانی را در یک طیف تشکیکی، از دو وجهی تا تک‌وجهی ترسیم می‌کند. در مقام مقایسه این نظریات، به طور خلاصه باید گفت در ذات‌گرایی، احساس‌گرایان، ماهیت تجربه عرفانی را نسبت به دیگر شناختها دگرسان می‌دانند و ساختار آن را بی‌واسطه و دو وجهی می‌شمرند و به ارزش معرفت‌شناختی آن اعتقاد دارند؛ نظریه تناظر معرفت عرفانی با معرفت حسی، ماهیت معرفت‌شناختی تجربه و شناخت عرفانی را سه‌وجهی ترسیم می‌کند و از ارزش معرفتی تجربه عرفانی دفاع می‌کند. نظریه یافت مستقیم، تجربه و شناخت عرفانی را کاملاً دگرسان و تک‌وجهی می‌شمرد ولی از داوری نهایی در باب ارزش و اعتبار معرفت-شناختی‌ِ تجربه عرفانی، خودداری می‌ورزد. اما در ساخت‌گرایی، ماهیت تجربه و شناخت عرفانی، ساخت‌یافته و دارای ساختار سه‌وجهی معرفت تلقی می‌گردد و ارزش آن نیز به دلیل ساخت‌یافتگی، مورد انکار است. از دیدگاه ابن‌عربی، معرفت عرفانی نسبت به دیگر شناختها، دگرسان است و از ساختار دو وجهی تا تک‌وجهی را شامل می‌شود و به دلیل نبود هیچ‌گونه واسطه در آن، ارزش و اعتبار مطلق دارد. هریک از این دیدگاه‌ها دارای نقاط قوت و ضعفی است که به‌تفصیل به آنها پرداخته شده است. در نهایت، حل این مسأله، با اتخاذ رهیافت متافیزیکی متفکران مسلمان، در عینِ توجه به قرائن انضمامی (روشِ اندیشمندان غربی) ممکن است و به‌هیچ‌وجه رویکرد غیرمتافیزیکیِ غربیان در این خصوص، کارساز نیست و از ارائه تحلیل زیربنایی از موضوع، عاجز است.
عرفان از دیدگاه عرفای معاصر میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (در اسرار الصلاه) و علامه شاه آبادی (در رشحات البحار)
نویسنده:
فاطمه داغستانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عرفان عبارت است از علم به خداوند از حیث اسماء و صفات و افعال و مظاهرش و علم به احوال مبدأ و معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همانا ذات احدی حق تعالی است و تلاش برای رها ساختن نفس از تنگناهای قید و بند جزئیت و پیوستن به مبدأ خویش و... .پژوهش حاضر با هدف شناسایی آراء و عقاید دو عارف شیعی بزرگ جهان اسلام، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (در اسرار الصلاه) و محمد علی شاه آبادی (در رشحات البحار)، صورت گرفته است. کتاب اسرار الصلاه که یکی از متون مهم نوشته شده در عرصه اخلاقی و عرفانی و آکنده از گوهرهای حکمت و ادب و عرفان است؛ توسط میرزا جواد آقا ملکی تبریزی تألیف شده است؛ و کتاب رشحات البحار نیز توسط محمد علی شاه آبادی تالیف شده که متن آن به همراه شرح فرزندش نور الله شاه آبادی در سال 1360 به چاپ رسیده است.سوالات مهمی که در این تحقیق مطرح بوده است؛ عبارتند از:1- این دو عارف در باب عرفان عملی چه مباحثی را در کتاب خود مطرح کرده اند؟ 2- این دو عارف در باب عرفان نظری چه مباحثی را در کتاب خود مطرح کرده اند؟ 3- اشتراکات و تفاوت هایی که این دو عارف در باب عرفان عملی و نظری دارند، چیست؟ با توجه به اینکه این پژوهش از نوع کتابخانه ای و به شیوه مقایسه ای صوت گرفته و برایانجام آن از کتاب ها و مقالات استفاده شده است؛ و در آن مباحث مهمی از قبیل توحید( ذاتی، صفاتی، افعالی) حق تعالی، معرفت، سیر و سلوک، انسان، قرآن، قطرت، ولایت، قیامت، ریاضت و... مطرح شده است.
مشاهده و اشراق در معرفت‌شناسی اشراقی
نویسنده:
مهیار کیایی رضاقلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نور در فلسفه ی اشراق به معنای آگاهی و خود آگاهی است. این فلسفه تا کنون با دو رویکرد وجود محور و آگاهی محور مورد بررسی و مداقّه ی حکما قرار گرفته است. حکمای جاویدان خرد، رویکرد دوم را پذیرفته اند. رساله ی حاضر نیز در صدد است تابا رویکرد جاویدان خرد - که با اندیشه ی سهروردی قرابت بیشتری دارد – فرآیند دو سویه ی مشاهده و اشراق را در معرفت شناسی اشراقی بررسی کند. باتوجه به این که نور به عنوان موضوع فلسفه ی اشراق به معنی آگاهی و خود آگاهی است، لذا مدار و محور فلسفه ی سهروردی "علم" و دغدغه ی حکیم اشراقی وصول به "علم اشراقی" است. فرآیند دو سویه ی "مشاهده و اشراق" به عنوان یکی از مبانی فلسفه ی اشراق، رشته ی اتصال تمام نظریات حکمی این نظام فلسفی است و انسجام آن را به عهده دارد. معرفت شناسی اشراقی که با بررسی حقیقت نور آغاز می شود، به اشراقات باطنی و پرتو افشانی انوار قدسی بر جان سالک، منتهی می گردد، و در سایه ی اشراقات انوار، مشاهده و شهود حقایق رخ می دهد. مشاهده و اشراق در بالا ترین مرتبه به مشاهدات عقلی اطلاق می شود. سهروردی، بر اساس نظریه ی تشکیک، در ادراکات خیالی و حسی نیز قائل به مشاهده است. مشاهدات در هیچ یک از مراتب، بدون اشراقات انوار قدسی میسر نمی گردد.
اعتبار معرفتی اعتقادات دینی براساس رویکرد جدید آلستون به مسئله توجیه
نویسنده:
محمدعلی مبینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آلستون، در دیدگاه جدیدش، موجه بودن را به عنوان ویژگی یکه‏تازی که جایگاه معرفتی بدیل‏ناپذیری به باور ببخشد، نمی‏پذیرد و به جای آن، از وجود ویژگی‏های گوناگونی دفاع می‏کند که همۀ آن‏ها کم یا بیش مهم‏اند؛ به گونه‏ای که وجود هرکدام موجب وضعیت معرفتی مثبت برای باور می‏شود اما نبودش خسارت معرفتی جبران‏ناپذیری را در پی ندارد. اگر دیدگاه آلستون دربارۀ وجود مطلوب‏های معرفتی گوناگون قابل دفاع باشد، آن‏گاه ارزیابی معرفتی باور دینی هم نباید بر محور توجیه معرفتی آن بچرخد، بلکه هرکدام از مطلوب‏های معرفتی می‏توانند وضعیت مثبت معرفتی به باور دینی عطا کنند. اما این دیدگاه آلستون دچار مشکلاتی جدی است. اولاً انکار توجیه به معنای قانع شدن به ارزیابی‏های معرفتی نسبی و نادیده گرفتن اهمیت ارزیابی نهایی و جامع‏نگر دربارۀ باورها است، و این چیزی است که با شهودات مشترک ما نمی‏سازد. و ثانیاً مهم‎ترین مطلوب‎های معرفتی‎ای که آلستون به جای توجیه مطرح می‎کند، همگی به یک ویژگی واحد برمی‎گردند و از این رو، تنوع و تکثر ادعایی آلستون واقعیت ندارد. به نظر می‏رسد راه گریزی از توجیه به عنوان مسئله‏ای مربوط به مقام ارزیابی نهایی باور نیست، هرچند می‏توان در این مقام به بیش از یک معیار و از این رو، به بیش از یک مفهوم برای توجیه قائل شد. یک مفهوم قابل دفاع از توجیه معرفتی مفهوم وظیفه‏شناختی آن است. آلستون، چه در دوران توجیه‏گرایی و چه بعد از آن، با انکار ارادی بودن باور، دایرۀ وظایف مربوط به باور را بسیار تنگ می‏کند و برای وظایف قابل تصور نیز جنبۀ معرفتی قائل نیست. اما به نظر می‏رسد باورهای ما می‏توانند متعلق پذیرش یا عدم پذیرش ما قرار گیرند و چون پذیرش عملی ارادی است، با ورود آن به معرفت‏شناسی زمینۀ طرح وظایف بسیار مهمی فراهم می‏شود. همچنین از آن‏جا که این وظایف در راستای هدف معرفتی صدق طرح می‏شوند، حیثیت معرفتی پیدا می‏کنند و در نتیجه، توجیه وظیفه‏شناختی باور بعد معرفتی می‏یابد. علاوه بر این مفهوم، مفهومی غیر وظیفه‏شناختی و معطوف به صدق نیز برای توجیه قابل تصور است. در مورد باور دینی، از آن‏جا که در معرض چالش‏هایی جدی از قبیل تکثر و تنوع ادیان قرار دارد، توجیه آن، چه مفهوم وظیفه‏شناختی توجیه را لحاظ کنیم و چه مفهوم غیر وظیفه‏شناختی آن، وابسته به وجود دلیلی به سود آن است، گرچه نگرش اعتدال‏گرایانه به معرفت‏شناسی اقتضا می‏کند که این دلیل را منحصر به براهین معتبر منطقی نکرده و وجود شاهد و بینه را نیز برای توجیه باور دینی کافی بدانیم.
بررسی تحلیلی و انتقادی شطح در تصوف
نویسنده:
فاطمه پارسازاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شطح به عنوان بخشی از ادب صوفیه، برغم حجم محدود و مصادیق معدودش، همواره از جایگاه مهمی برخوردار بوده است. در اصطلاح صوفیه، شطح به سخنانی گفته می شود که مربوط به لحظه های بیخودی و جذبه و خلسه عارف است؛ لحظاتی که حاصل فراتر رفتن إنسان از محدوده‌های تنگ و تاریک عالم مادّه و مجاز و رؤیت و شهود حقیقت است. از آنجا که زبان تنها ابزار روایت سرریزی روح عارف در این لحظات لقاء و شهود است، وی بواسطۀ محدودیتهای خود، از بیان طبیعی و متعارف این تجربۀ ماورائی عاجز مانده، به ناچار به سخن ناسازوار و متناقض نما روی می آورد. این سخنان از سویی گاه با آموزه های اصلی دینی و مبانی عقلی و کلامی در تعارض بوده و گاه باورهای عرفی و عامیانه نسبت به دین را به چالش کشیده‌اند و بهمین دلیل همواره کانون توجه و نقد و بررسی قرار گرفته-اند؛ موافقانش، آن را توحید ناب و مخالفان، آن را کفر و إلحاد تلقی نموده‌اند؛ در نتیجۀ همین مخالفتها، چه بسا شطاحانی می‌توان نام برد که «سر خویش در کار زبان و قلم خویش کردند» و سرافرازانه جام شهادت را نوشیدند. پژوهش حاضر کوشیده است تا در قالب سه فصل به بررسی این پدیده بپردازد؛ تاریخچه، ساختار زبانی و عوامل موجدۀ شطح، همچنین گسترۀ موضوعی آن در ادب صوفیه و نقد شطح از منظر موافقان و مخالفان، از جمله مهم-ترین مباحث مطرح شده در این رساله است.
فلسفه اسلامی از دیدگاه مکتب معارفی خراسان
نویسنده:
مریم مین‌باشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با ورود فلسفه به دامان فرهنگ اسلامی، عده‌ای به مخالفت با این نحله فکری برخاستند. مکتب معارفی خراسان از جملة این مخالفان می‌باشد. این مکتب در سده چهاردهم هجری قمری، توسط میرزا مهدی اصفهانی شکل گرفت و در ابتدا مشهد مقدس، کانون ترویج این عقیده قرار گرفت. شاگردان میرزای اصفهانی، پیرو تعالیم استاد، با تکیه بر خلوص معرفت دینی، به تخطئه علوم بشری به ویژه فلسفه می‌پردازند. در حال حاضراین مکتب با نام« مکتب تفکیک » شناخته می‌شود و مدافعان و مروجان آن با تأکید بر جدایی رهیافت‌های وحیانی از معارف فلسفی و عرفانی، طریق پیشگامان خویش را دنبال می‌کنند.از آنجا که فلسفه اسلامی در بین مسلمانان به ویژه شیعیان، از جایگاه ویژه‌ایی بر خوردار است و نیز پيروان اين مکتب، خود از شيعيان و از مدرسان فلسفه بوده‌اند، بررسی نظرات ایشان در نفی فلسفه ضروری می‌نماید؛ زیرا اگر دلایل ایشان مستحکم نباشد، قابلیت-های فلسفه بیشتر از پیش نمایان خواهد شد و اگر دلايلی مستدل و قابل پذيرش در اين زمينه داشته باشند، جای آن دارد که نسبت به فلسفه و فلسفه‌انديشی با ترديد نگریسته شود.در این نوشتار با موضوع" فلسفه اسلامی از دیدگاه مکتب معارفی خراسان"، موضع این مکتب نسبت به کلیت فلسفه اسلامی گزارش و دلایل آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. رساله حاضر از چهار بخش تشکیل شده است: بخش نخست شامل کلیات تحقیق است . بخش دوم به معرفی اجمالی اصول و شخصیت‌های شاخص این مکتب می‌پردازد. دربخش سوم دلایل این مکتب در نفی فلسفه بیان شده و نقاط ضعف و قوت آن‌ها، با رویکرد کلامی و با استفاده از متون علمی بررسی می ‌شود. در پایان این نتیجه به دست می‌آید که مدافعان مکتب معارف در مقام نقد فلسفه و نیز ارائه صحیح اصول خویش، کامیاب نبوده‌اند.
خدا و انسان در فلسفه اسپینوزا
نویسنده:
زهرا عینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان‌نامه تحت عنوان «خدا و انسان در فلسفه اسپینوزا» به مفهوم خدا در فلسفه‌ی اسپینوزا، برهانهای اثبات او و رابطه‌ی خدا و انسان در عالم می‌پردازد. کوشش شده است ضمن بیان تأثیر برخی از سنتهای فلسفی و عرفانی در اندیشه‌ی اسپینوزا، روش خاص فلسفه‌پردازی و پرورش مفاهیم مربوطه توسط او توضیح داده شود. اهداف این پژوهش به طور کلی شناخت ژرفتر اسپینوزا و نشان دادن زوایای فلسفه‌ی او بوده که در این راستا از متون فارسی، عربی و انگلیسی استفاده شده است.نتایج پژوهش نیز نشان می‌دهد که هرچند اسپینوزا از سنت‌های مسیحی و یهودی و عقل‌گرایی دکارت تأثیر پذیرفته است اما او خود با شیوه‌ی خاص فلسفه‌پردازی خویش، نظام فلسفی مستقل و خاص خویش را بنا نهاد و معرفی نموده است که حاوی نکات عمیقی در خصوص رابطه‌ی موجودات با خداست.در بخش اول، تحت عنوان «خدا در فلسفه‌های مسیحی و یهودی پیش از اسپینوزا و فلسفه‌ی دکارت» مفهوم خدا در سنتهای فلسفی مسیحی بررسی شده است. خدا در فلسفه‌ی مسیحی عمدتاً وجود بسیط مطلق است که خالق موجودات و عالم و قادر مطلق است. برهان‌های اثبات وجود خدای دکارت و تأثیر او بر اسپینوزا نیز ذکر شده است. در بخش دوم تحت عنوان «خدا در فلسفه اسپینوزا» برهان‌های اثبات خدا و رابطه‌ی موجودات با خدا ذکر شده است. در بخش سوم تحت عنوان «انسان در فلسفه‌ی اسپینوزا» انسان به عنوان حالات دو صفت بُعد و فکر بحث شده است. در بخش چهارم درباره‌ی رابطه‌ی انسان با خدا و در بخش پنجم درباره‌ی انسان مدنی و سیاسی بحث شده است.
تقابل اراده تاریخ و اراده انسان در فلسفه هگل
نویسنده:
خدیجه مظاهرپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فلسفه تاريخ هگل يكي از شيرين ترين و جذاب ترين و در عين حال تأثيرگذارترين بخش‌هاي فلسفه‌ هگل است. او كه به جبر در تاريخ و اراده روح در عالم هستي قائل است، انسان را برترين مخلوق در عالم هستي مي داند. تمام مخلوقات و از جمله انسان وسيله روح براي رسيدن روح به تكامل هستند. مرگ انسان پايان كار اوست. انسان صاحب اراده است، ولي به دليل فاني بودن و متناهي بودن انسان، اراده انسان در برابر روح و اراده او شكست مي خورد، زيرا روح شكست ناپذير و جاويدان است. هدف از به وجود آمدن تاريخ رسيدن روح به خودآگاهي است. خودآگاهي روح در آغاز به صورت بالقوه است و روند تاريخ ادامه مي يابد تا روح در پايان تاريخ به خودآگاهي بالفعل برسد. هدف از اين تحقيق بررسي اراده تاريخ(1) و اراده انسان و برتري اراده تاريخ بر اراده انسان است و با رسيدن روح به هدف خود تاريخ به پايان خود مي رسد. روش تحقيق در اين رساله، تحليل و توصيف نظر هگل و بررسي نتايج حاصل از پذيرش نظريه اوست كه پيامدهاي وخيمي را در زندگي شخصي و اجتماعي انسان ها به همراه دارد. نتايج به دست آمده از اين تحقيق عبارت است از: نزول ارزش و جايگاه انسان در چرخه تاريخ و ابزار دانستن انسان براي رسيدن روح به هدفش كه جايگاه انسان را از هدف (اديان الهي چنين جايگاهي را براي انسان قائل هستند) به وسيله تغيير مي‌دهد. اگرچه فلسفه تاريخ هگل از جهاتي قرابت زيادي با آموزه هاي ديني و عرفاني مسيحي دارد ولي از جهت نقش و جايگاه انسان در سير تاريخ تفاوتهاي عميقي با الهيات مسيحي كه انسان را هدف خلقت و نه وسيله‌اي بي‌مقدار مي‌داند دارد. ديدگاه هگل در زمينه جبر در تاريخ و ابزاردانستن انسان وسلب اختيار از او مورد تأييد و پذيرفته شده نيست، زيرا به نظر مي رسدكه تاريخ و جهان هستي اهداف ديگري دارد كه با اهدافي كه هگل براي عالم هستي قائل است فرقمي كند و قضاوت هگل در مورد تاريخ و انسانها بي رحمانه و غير منصفانه است و تناقض هايي را در پي خود دارد.جبر در تاريخ پذيرش برتري و پيروزي اراده روح بر اراده انسان و شكست و نابودي انسان در چرخه تاريخ است.
پژوهشی تطبیقی در معرفت‌شناسی ملاصدرا و ابن عربی با تأکید بر جایگاه عقل
نویسنده:
سمیه منفرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در بررسی عرفان نظری محیی الدین بن عربی و حکمت متعالیه صدر المتألهین شیرازی، می‌توان گفت که ملاصدرا، فیلسوف است؛ زیرا روش وی، روشی فلسفی می‌باشد و مبنای تمام افکار او بر پایه‌ی دلیل و استدلال قرار گرفته است و قدمی از عقل فراتر نمی-گذارد. به یک معنا می‌توانیم بگوییم که ملاصدرا عارف است؛ چنانکه یافته‌های عرفانی و کشف و شهود، جایگاه و نقش مهمی در حکمت او ایفا می‌کند. اما از آنجا که خود معترف به محدودیت مقام عقل بوده است، وحی و کشف را در کنار عقل قرار می‌دهد، البته نه در عرض همدیگر، بلکه باز هم داور نهایی را عقل قرار ‌داده و با زیرکی تمام با استفاده از این قاعده که: عرفان، قرآن و برهان از هم جدایی ندارند، تا آنجایی که ممکن است به برهانی کردن وحی و کشف می‌پردازد. این است تفاوت او با ابن عربی؛ زیرا ابن عربی هرگز بر آن نبوده که تمام عناصر عرفان خود را عقلی و مبرهن سازد. شاید بتوانیم بگوییم ملاصدرا در انتهای مسیری قرار گرفته که ابن عربی آن را آغاز کرد. اما نه به معنای برهانی کردن کل عرفان.هدف ملاصدرا این نبوده که کل عرفان را برهانی سازد، بلکه ملاصدرا همواره نقصان عقل را از طریق کشف و وحی جبران کرده است و عقل به معنای استدلال فردی برای او اصل و اساس بوده است. حکمت به این معنا همان فلسفه است که متعالی به کشف و وحی شده است. در مقابل، ابن عربی علی رغم جایگاهی که برای مراتب بالای عقل در معرفت شناسی خود قایل است، قلب و دستاوردهای آن را، اصل و اساس مکتب خود قرار داده و هرجا که لازم دیده و بنا بر برخی ضرورت‌ها از استدلال عقلی بهره برده است.
  • تعداد رکورد ها : 1283