«حلم» به معناي منضبط كردن نفس از هيجان غضب و احساسات است؛ به گونهاي كه حالت سكون، طمأنينه و صبر در مقابل ناملايمات به انسان دست ميدهد و از سبك مغزي، اقدامات نابخردانه و بيپروايي پرهيز ميكند. بنابراين، ميتوان گفت كه حلم، محصول اعتدال در قوه غضب است و «حليم»، كسي است كه اهل افراط و تفريط در اِعمال قوه غضب نباشد؛ در نتيجه، به كسي كه با داشتن قدرت انتقام و كيفر، عجله نكند، حليم ميگويند. «حليم» از اوصاف فعلي خداوند است
واژه علم کاربردهاي متفاوت دارد؛
1. گاهي منظور از علم ، دانش تجربي و آگاهي حاصل از شناخت طبيعت و متكي بر تجربه و آزمون است (Science) كه نزد دانشمندان علوم كاربردي به اين معنا بيشتر مراد مي باشد.
2. گاهي منظور از علم، مطلق دانش است كه شامل الهيات، رياضيات و طبيعيات مي شود(Knowledge) كه نزد دانشمندان علوم بنيادي و فلسفي بيشتر به اين معنا مراد است.
3. گاهي منظور از علم، دانش خداشناسي و آنچه به ارتباط انسان با خدا مربوط مي شود كه نزد دانشمندان ديني بيشتر اين معنا است. هنگامي كه از تقابل علم و دين و يا علم و ايمان گفته مي شود, بيشتر منظور علم به معناي(Science) است. ويژگي علم به معناي گوناگون آن است که علم از مقوله ادراكات و عقل است. در حالي که ايمان از مقوله باور دروني است و جايگاه آن قلب است از اين رو علم حصولي و علم حضوري چه بسا زمينه ساز ايمان شود البته گاهي شدت علم در كشف حقايق و رساندن انسان به حقيقت كامل و خداوند عالم به اندازه اي زياد است كه با تقويت ايمان و نورانيت دل همراه مي شود كه از آن به نور علم ياد مي شود در اين صورت از حيطه عقل و مقوله ادراكات فراتر مي رود و به حيطه قلب و محبت وارد مي شود
از نظر اسلام تحصيل بعضي علوم واجب عيني است و بر هركسي واجب است مثل علم عقايد و اخلاق و احكام اسلامي و تحصيل بعضي علوم واجب كفايي است كه عداه اي بايد دنبال آن بروند مثل علوم حوزوي و علوم دانشگاهي كه براي حفظ نظام و پيشرفت جامعه لازم است بنابراين علوم مختلف دانشگاهي مثل گياه پزشكي، زيست شناسي نيز براي عده اي كه از عهده آن بر مي آيند واجب و لازم است و بعنوان يك وظيفه شرعي مي باشد علاوه بر آنكه انسان بانيت خدايي همه امور را مي تواند به عبادت تبديل كند حتي راه رفتن و آب خوردن را.
توضيح بيشتر:
اهميت و عظمت مقام علم؛ در حدي است که خداوند در قرآن به پيامبرش دستور مي دهد: «
قل هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون... ؛ [اي پيامبر!] بگو: آيا کسي که عالم است با کسي که نمي داند برابر است».
(زمر، آيه 9)پيامبر اسلام در مقام ارزش گذاري به علم مي فرمايد: «
طلب علم فريضه علي کل مسلم الا ان الله يحب بغاه علم؛ دانش آموختن بر هر مسلماني واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد».
(اصول کافي، ج1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35)در زمينه ايمان گفتني است «ايمان» از نظر لغوى به معناى گرويدن، عقيده داشتن، ايمن كردن و باور داشتن است (فرهنگ معين) و از نظر اصطلاحى به معناى گرايش به دين است. گرايش آميزه اي از باورداشت و احساس محبت به دين را مي گويند. ايمان يعنى، انسان به يگانگى خداوند، رسالت پيامبر اكرم(ص)، امامت دوازده امام (ع) و عدالت خداوند و... قائل باشد و با عشق و علاقه به پرستش خداي يگانه بپردازد و از انبيا و اولياي او تبعيت نمايد.
البته اشخاص در اين اعتقادات مختلف هستند: برخى، ايمان زبانى دارند و گروهى ايمان عقلى دارند؛ يعنى، به اين امور علم دارند و برخى نيز از اين دو مرحله گذشته و به ايمان قلبى رسيدهاند كه ثمره آن باور داشتن تمامى اين مسائل همراه با احساس است. و شايد يكى از مناسبتهايى كه باعث شده معناى لغوى ايمان به معناى اصطلاحى ياد شده سوق داده شود، ايمن شدن آدمى از بسيارى از خطرها و مشكلات روحى و اجتماعى در اثر ايمان است.
ايمان قلبي يعني باور آميخته با محبت و احساس و دوست داشتن، زيرا قلب مركز احساس در انسان است. قلب چون به حقيقتي معتقد شود، شوق و حب نسبت به آن پيدا مي کند و همت انسان را به سوي آن برمي انگيزد و در اين حالت است که اطمينان و آرامشي وجود آدمي را فرا مي گيرد و حرکت به سوي عمل آغاز مي شود و اين با مفهوم ايمان که از «امن» گرفته شده و با «امنيت» و «امان» هم خانواده است سازگار مي باشد.
در امان خانه ايمان بنشين و ايمن باش | گر امان بايدت، البته مرو زين مأمن |
علم به معني شناخت و معرفت است, ولي ايمان - كه امرى كاملاً اختيارى است - عبارت است از معرفت توأم با باور و دوست داشتن و تسليم قلبى و خضوع و خشوع دل نسبت به خداوند متعال و رسول او و آموزههايى كه به بشريت ارائه كردهاند. ايمان امرى اختيارى است به دليل آن كه در آيات بسيار به آن، امر شده است و روشن است كه امر به چيزى از سوى حكيم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختيارى بودن آن چيز دارد
نگا: بقره / 41، 91، 186 - نساء / 136 - آل عمران / 179. و در اين آيه به اختيارى بودن آن تصريح شده است:
«إن هذه تذكرة فمن شاء اتخذ إلى ربه سبيلا» ؛
مزمل، آيه 19. «قطعاً اين [آيات] اندرزى است تا هر كه بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پيش گيرد».
ايمان در قرآن، گونهاى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هويت آن، از سنخ علم و معرفت نيست؛ بلكه افزون بر آن تسليم و خضوع در برابر حق نيز مىباشد
حجرات / 15 - بقره / 42 - توبه / 110. ؛
«إنما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لميرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم في سبيل الله أولئك همالصادقون» ؛
حجرات / 15.«در حقيقت، مؤمنان كسانىاند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر ]شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كردهاند. اينانند كه راستكردارند». پس اهل ايمان كسانىاند كه در ايمان به خدا و رسول ترديدى نداشته، به آنها علم و يقين دارند
«ود كثير من أهل الكتاب لويردونكم من بعد إيمانكم كفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبين لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى يأتي الله بأمره...» ؛
بقره / 109. «بسيارى از اهل كتاب - پس از اين كه حق بر ايشان آشكار شد - از روى حسدى كه در وجودشان بود، آرزو مىكردند كه شما را بعد از ايمانتان، كافر گردانند. پس عفو كنيد و درگذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد».
اين آيه، به روشنى حكايتگر اين حقيقت است كه بسيارى از اهل كتاب علىرغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افكنند. بنابراين، ايمان تنها معرفت و علم نيست؛ بلكه بايد در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسليم بود.
كافر و مؤمن خدا گويند ليك | در ميان هردو فرقى هست نيك |
آن گدا گويد خدا را بهر نان | متقى گويد خدا از عين جان |
گر بدانستى گدا از گفت خويش | پيش چشم او نه كم ماندى نه بيش |
سالها گويد خدا آن نان خواه | همچو خر، مصحف كشد از بهر كاه |
گر به دل درتافتى گفتِ لبش | ذره ذره گشته بودى قالبش |
نام ديوى ره برد در ساحرى | تو به نام حق پشيزى مىبرى |
مثنوى / 2 / 502 - 497.از نظرگاه قرآن، عمل جزء ايمان نيست، چرا كه آيات متعددى وجود دارد كه دلالت دارد عمل منفك از ايمان است،
نگا: عصر / 3 - نساء / 124 و 162 - اعراف / 152 - فاطر / 10. اما عمل لازمه ايمان است و در واقع، ثمره و نتيجه آن تلقى گشته است؛ به صورتى كه از ديدگاه قرآن عمل صالح تنها در كنار ايمان، پايدارى و دوام دارد و ايمان نيز تنها با وجود عمل صالح است كه طراوت و نشاط مىيابد.
نگا: نساء / 65 - انفال / 3 و 4 - مجادله / 22 - بقره / 177.از منظر قرآن، به هر اندازه كه معرفت آدمى عميقتر و خضوع و خشوع و تسليم قلبى او ژرفتر و مستحكمتر باشد، ايمان هم افزايش مىيابد و هر چه معرفت كمتر و سطحىتر و خضوع قلبى اندك و كم استقامت باشد، ايمان هم كاهش مىيابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ايمان، يعنى معرفت و تسليم قلبى، ايمان هم امكان كاهش يا افزايش دارد.
نگا: آل عمران / 173 - انفاق، 2 - نساء / 136.مؤمنى او، مؤمنى تو بىگمان | در بيان هر دو فرقى بيكران |