جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1
سیر تاریخی علم النفس در فلسفه اسلامی (از کندی تا ملاصدرا)
نویسنده:
پدیدآور: سیدعلی دشتی خویدکی ؛ استاد راهنما: محمدحسین دهقانی محمودآبادی ؛ استاد مشاور: عباسعلی آرامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علم النفس یکی از موضوعات مهم در مکاتب فلسفه اسلامی و دیگر فلسفه هاست؛ زیرا فلاسفه و منطق دانان بر این باورند که این نفس ناطقه و عاقله آدمی است که فصل ممیز بین انسان و سایر حیوانات است و بدون شناخت چنین نفسی نمی توان انسان را شناخت و به گوهر وجودی و کمالات بالقوه او آگاهی یافت. از همین رو است که علم‌النفس نزد فیلسوفان مسلمان نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. اهمیت بالای علم‌النفس سبب شده است تا شناخت نفس نزد آنان ضرورتی مضاعف یابد. در اهمیت نفس شناسی همین بس که بسیاری از فلاسفه بزرگ مانند فیثاغورس، سقراط، افلاطون و ارسطو اساس فلسفه خویش را نفس قرار داده اند. از سقراط نقل است که می گفت: بیهوده در شناختن موجودات بی روح و خشک رنج مبر، بلکه خود را بشناس که شناخت نفس بالاتر از اسرار طبیعت است. ارسطو شاگرد افلاطون در باب نفس، اثری ارزشمند و مستقل با نام «درباره نفس» از خود باقی گذاشته است. بررسی سیر تاریخی علم‌النفس در فلسفه اسلامی حاکی از تفاوت دیدگاه‌ها و فزونی یافتن عمق نفس‌شناسی فلاسفه مسلمان در بستر تاریخ است که این امر نیز حاکی از گستردگی زوایای مبحث نفس و پیچیدگی و دشواری شناخت حقیقت نفس است. کندی: اولین فیلسوف مسلمان که به مسئله نفس پرداخته است ابویوسف یعقوب بن اسحاق کِندی معروف به فیلسوف العرب می‌باشد. تعاریف متعددی از نفس در آثار کندی بچشم می‌خورد. این گوناگونی تعریف از نفس و تفاوت ظاهری کلام وی در باب نفس، ریشه در بهره مندی او از نظریات ارسطو و افلاطون در این باب دارد. بهره مندی وی از ارسطو موجب شده تا کندی نفس را «استکمال اول برای جسم طبیعی که دارای حیات بالقوه است» بداند‌. و بهره مندی وی از افلاطون در این باب سبب شده تا نفس را اینگونه تعریف کند: نفس دارای شرف و کمالی است که جوهرش از جوهر خداوند متعال است، همچون نور خورشید نسبت به خورشید». البته باید پذیرفت که آرای کندی در باب نفس بیشتر افلاطونی است تا ارسطویی و این امر به دلیل همخوانی آرای افلاطون با تعالیم اسلامی است. از این رو است که وی نفس را وجودی بسیط می داند که جوهر و حقیقتش را از خداوند می گیرد همانطور که پرتو خورشید از خورشید سرچشمه می گیرد و پس از مرگ انسان، نفس به عالمی به نام عالم عقول رهسپار می گردد. دیدگاه کندی در باب قوای نفس، ترکیبی از باورهای ارسطو و افلاطون است؛ زیرا نفس در نفس شناسی افلاطون دارای سه قوه: شهویه، غضبیه و عاقله است. همچنین نفس در نزد ارسطو دارای قوای سه گانه است اما با تعبیر نفس: نفس نباتی، نفس حیوانی و نفس عاقله. باید اذعان کرد که دیدگاه کندی در باب قوای نفس، دیدگاهی ویژه است؛ زیرا تقسیم بندی وی از قوای نفسانی متمایز از تقسیم بندی ارسطو و افلاطون است. کندی نفس را دارای سه قوه اصلی می داند که هر یک از آنها مشتمل بر قوای گوناگونی هستند. قوای اصلی نفس از نظر کندی عبارتند از: قوای حاسه، متوسطه و قوه عاقله. فارابی: دیگر فیلسوف مسلمان که به مسئله‌ی نفس پرداخته ابو نصر فارابی است. فارابی مانند دیگر فلاسفه به اثبات وجود نفس و دلایل وجود آن نمی‌پردازد؛ زیرا هر کس خویشتن را و نفس خود را با علم حضوری درک می‌کند و آنچه با علم حضوری دریافت می‌شود نیاز به اثبات ندارد در حالی که علم آدمی به بدنش با علم حصولی است. دیدگاه فارابی نیز در باب نفس مستفاد از ‌باورهای ارسطو و افلاطون است. وی انسان را موجودی ترکیبی و تلفیقی از جوهر روحانی و از امر پروردگار که منشأ آن عالم امر و غیر مادی است و دیگری جوهر جسمانی و بدن که منشأ آن عالم مادی با ویژگی‌های شکل، صورت، کیفیت، حرکت و سکون، تجسد و انقسام پذیری است می‌داند. فارابی معتقد است نه تنها انسان، حیوان و نبات دارای نفس هستند، بلکه افلاک نیز دارای نفس هستند. حقیقت نفوس فلکی با حقیقت نفس انسانی، حیوانی و نباتی متفاوت است. علی‌رغم آن که تا اندازه‌ای با نفس ناطقه انسانی تجانس دارند. وی نفس آدمی را پیش از بدن موجود دانسته و پس از تعلقش به بدن یا سعادتمند است یا شقاوتمند. فارابی نفوس انسانی را بلحاظ بقا و فناء به جاودانه در سعادت، جاودانه در شقاوت و نیازمند به ماده‌ تقسیم میکند. دسته اول نفوسی هستند که سعادت را شناخته و برای دستیابی به آن تلاش کرده اند. دسته دوم سعادت را شناخته‌ اما از آن رویگردان شده اند و دسته آخر نفوسی هستند که سعادت را نشناخته‌اند و به درجه عقل مستفاد نرسیده‌اند و همچنان نیازمند به ماده‌اند. ابن سینا: فیلسوف مسلمان قرن چهارم (428- 370 ق)، توجه‌ای خاص به مسئله نفس نموده است. وی نزدیک به سی اثر ماندگار از خود در باب نفس خلق کرده است. این آثار گویای آن است که با وجود اشتراکات بین علم النفس ابن سینا و ارسطو، از بُن علم النفس سینوی متفاوت است؛ زیرا ابن سینا نفس را مانند صورت که منطبع در ماده است منطبع در بدن ندانسته بلکه رابطه میان نفس و بدن را رابطه تعلقی می داند نه رابطه انطباعی. این رو است که نظرات وی در باب نفس بدیع و قابل توجه است. به دیگر سخن از منظر ابن سینا نفس و بدن ارتباط نزدیکی با هم دارند آنگونه که ارسطو تبیین می کرد اما با این تفاوت که ابن سینا برخلاف ارسطو نفس و بدن را از هم جدا می داند یعنی همان نظریه دو جوهری نفس و بدن. وی دو دلیل در راستای اثبات نظریه خویش بیان می کند یکی دلیل خود آگاهی مستقیم و دیگری دلیل تجرد عقل. او بر این باور است که نفس جوهری بسیط، غیر مادی، محرک بدن و فناناپذیر است.
  • تعداد رکورد ها : 1