جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 122
بررسی علم حضوری از دیدگاه شیخ اشراق و علامه طباطبایی
نویسنده:
سعید بخشی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهعلم حضوری زیربنایی ترین موضوع معرفت شناسی و فلسفه الهی به شمار می آید مسأله علم حضوری از دیر باز در بین اندیشمندان مختلف ،به ویژه عرفا واندیشمندان مسلمان ،از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و در معرض برداشتها ونظرورزی های مختلفی قرار گرفته است .این نوع از معرفت به عنوان معرفتی مستقیم وبی واسطه ویقینی ،هم درفلسفه اسلامی وهم در فلسفه غرب پیشینه طولانی دارد برای نخستین بار مفهوم ادراک حضوری و مفاهیم مشابه مانند اشراق در فلسفه غرب، به وسیلة نوافلاطونیان به ویژه فلوطین ، مطرح گردید. و بعدها توسط پروکلوس ، به اتمام رسید.به نظر می رسد در فلسفه اسلامی اولین کسی که به صراحت واژه «علم حضوری اشراقی» را به کار برده و در آثار فلسفی خود از آن بهره برداری کرده، شیخ اشراق (549ـ587ق) است.وی با طر ح علم حضوری به عنوان سر چشمه اصلی و نقطه اتکاءاساسی ان نه تنها دشواری های معرفت را مورد شنا سایی قرار داد بلکه متا فیزیک و الهیاتی متعالی بر پایه استوار معرفت نفس (علم حضوری)بنا نمود...در عصر حاضر علامه طبا طبایی وشاگردان وی بیش از دیگران این مو ضوع را مورد مداقه قرار داده ودر احیای فلسفه جدید و بهره گیری از علم حضوری کو شیده اند. درمورد علت نام گذاری فلسفه اشراق به «حکمه الاشراق». از طرف سهروردی می توان گفت که اشراق به معنای شهود و مشاهده است وچون شهود در فلسفه ایشان اهمیت زیادی دارد از این رو به این نام نام گذاری شده است.. شیخ اشراقدربیان علم حضوری می نویسد:«حضور شیئ برای ذات مجرد ونورانی »به عبارتی حضوروعدم غیبوبت از خود ملاک علم حضوری است. علامه طبا طبایی نیز در موردعلم حضوری اذعان می دارد«علم حضورى يعنى علمى كه- عين واقعيت معلوم پيش عالم- نفس يا ادراك كننده ديگرى حاضر است- و عالم شخصيت معلوم را مى‌يابد.مانند علم نفس بذات خودو حالات وجدانى و ذهنى خود»واژگان کلیدی: علم حضوری،علم حصولی،معلوم بالعرض،معلوم بالذات، اشراق
بررسی تطبیقی شناخت حقیقت انسان و جایگاه آن در نظام هستی از دیدگاه شیخ اشراق و ملاصدرا
نویسنده:
الهام پیرمحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت حقیقت انسان و جایگاه او در نظام هستی از مباحثی است که مورد توجه اندیشمندان بزرگ اسلامی قرار گرفته است. جهت شناخت حقیقت انسان در بحث معرفت شناسانه از امکان شناخت و حدود و ثغور آن بحث شده است. افزون بر آن جایگاه مولفه‌های شهود، برهان و آیات و روایات به عنوان رکن پژوهش یا موید و شاهد در روش شناسی این دو فیلسوف، مبانی هستی شناختی و انسان شناختی این دو متفکر از دیگر محورهای پژوهش در این پایان نامه بوده است و در این حوزه از مبانی-ای چون اصالت ماهیت/ وجود؛ تشکیک ماهیت/ وجود، ثبات جوهر/ حرکت جوهری؛ ثبات حقیقت انسان/ اتحاد عاقل و معقول؛ حدوث روحانی/ حدوث جسمانی؛ قاعده امکان اشرف؛ تشخص و نسبت وجودی نفس و قوا سخن به میان آمده است. سهروردی و ملاصدرا با تکیه بر مبانی یاد شده، انسان را در قوس صعود و نزول برخوردار از کینونت های طبیعی، مثالی، عقلانی و الهی می‌دانند. سهروردی و ملاصدرا هر دو وحدت نوعی متواطی را انکار و از انسان‌های نابرابر سخن گفته‌اند؛ با این تفاوت که سهروردی از وحدت نوعی مشکک و ملاصدرا از وحدت یاد شده و کثرت نوعی انسان بحث کرده است در پایان آرای انسان شناسانه این دو فیلسوف در محور های روش، مبادی، مبانی، مسائل و اهداف مورد بررسی تطبیقی قرار گرفت. در محور روش هر دو فیلسوف از آیات و روایات، کشف و شهود و برهان بهره می برند اما اعتبار برهان در سهروردی، پسینی و در ملاصدرا پیشینی است، افزون بر این آیات و روایات در حکمت متعالیه از آغاز تا انجام به عنوان رکن پژوهش فیلسوف را همراهی می کند. با وجود برخی تشابهات در روش، اما اختلافات اساسی در مبانی فکری دو فیلسوف، نوع نگاه آنها به انسان را متفاوت کرده است به گونه ای که یکی اصالت را به ماهیت و دیگری به وجود می دهد؛ این نگرش محوری خود سبب تغییر در دیگر مبانی فکری می شود. ملاصدرا توانسته در پی رهیافت وجودی، مبانی‌ای چون اشتداد و تضعف، حدوث جسمانی نفس، و اتحاد عاقل و معقول را مطرح کند و بر پایه آنها از نفس سیال با وحدت سعی ظلی سخن بگوید در حالی که فقدان مبانی یاد شده در تفکر سهروردی، انسانی ثابت به ارمغان می‌آورد. بنابراین عملا تشکیک در ذات در اندیشه سهروردی بنحو پیشینی قابلیت تبیین انسان را دارد نه پسینی. افزون برآن، ملاصدرا با توجه به مبانی گسترده و عمیق و شبکه غنی زبانی فلسفه‌اش توانست تبیین ها و تفسیرهای متنوع و گسترده تری در باب حقیقت انسان و جایگاه او در نظام هستی عرضه کند.
بررسی رابطه نفس و بدن از نظر ابن رشد و ملاصدرا
نویسنده:
حسین رعیتی بادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله چالش‌هایی که فیلسوف در فلسفه با آن روبه‌روست مسئله ارتباط نفس و بدن است. غموض مسئله در تجرد یکی و جسمانیت دیگری می باشد . گواه بر این مطلب تلاش فلاسفه از گذشته تا کنون است که هر یک به زعم و بضاعت خویشتن در پر کردن این خلأ گامی برداشته‌اند. برخی چون ارسطو ، قول وحدت نفس وبدن را مطرح نموده ،و برخی چون ابن سینا ، معتقد است نفس رابطه تدبیری با بدن دارد. بنابراین از آنجا که تلاش اسلاف در شکل‌گیری آخرین نظریات منسجم قابل چشم‌پوشی نیست،در گام اوّل این جستار، مسئله رابطه نفس و بدن را از منظر برخی فلاسفه چون ارسطو و ابن سینا اختصاص دادیم . در گام بعد ابن رشد معتقد است نفس در جسم است به واسطه‌ی جسم عمل می‌کندو این جسم امری مادی است و با مرگ بدن نفس هم از بین می‌رود .به این معنی که بدن از نفس جدا نیست و نفس از آن جدا نمی‌باشد. لذا به وحدت عضوی بین نفس و بدن قائل است. در گام سوم ،ملاصدرا با توجه به مبانی و ابتکارات بدیعی که از خود به نمایش می‌گذارد به سهولت مرز میان موجود مادی و مجرد را بر می‌دارد . ایشان با قول به حدوث جسمانی نفس و حرکت جوهری نفس و اشتداد وجود و تشکیک وجود که همگی از اختصاصات فلسفه وی است بر آن می‌شود که نفس موجودی است واحد سیال و پویا که در ذیل آن بدن و در صدر آن نفس ناطقه است که با حرکت جوهری در ذات خویش از نشئه مادیت محض با طی تبدّلات و تطورات به مرحله تجرد محض بار می‌یابد. هم چنین ملاصدرا، وابستگی نفس و بدن از روی تعلق وجودیمی داند واین که نفس در حدوث محتاج بدن است ولی در تداوم به آن نیازی ندارد و این تعلق صرفاً برای به دست آوردن پاره‌ای کمالات نفسانی است .در گام آخرتطبیق آراء این دو فیلسوف در مسئله رابطه نفس و بدن است و اینکه این دو حکیم چه نقاط افتراق و اشتراکی در این مسئله دارند . البته ، گرچهغموض مسئلهتجردو جسمانیت نفس نزد ابن رشد مطرح نیست ،اما ملاصدرا توانست بر اساس مبانی ابتکاری خود تبیین موفقی را در مسئله ارتباط نفس وبدن ارائه نماید.
درخشش ابن رشد در حکمت مشاء
نویسنده:
عبدالله صلواتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
جایگاه تعالیم وحیانی در تبیین وجودی انسان نزد ملاصدرا
نویسنده:
عبداله صلواتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مجتمع آموزش عالی شهید محلاتی,
چکیده :
اغلب معارف وحیانی در فلسفه به مثابه فرع و موید لحاظ می شود، اما در حکمت متعالیه این معارف از آغاز تا انجام به عنوان رکن پژوهش، فیلسوف را همراهی می کند. حکیم حکمت متعالیه گاهی در طرح مساله، زمانی در برهان و برخی مواقع در رهیافت خویش وامدار آیات و روایات است و در دوره ای فلسفه اش به موقعیتی رهنمون می شود که فارغ از معارف وحیانی در تبیین پدیده ها کارآمدی خود را از دست می دهد. این جستار درصدد آن است که بیان کند ملاصدرا به مثابه فیلسوف مسلمان در مقام معرفت به انسان و در امتداد نگرش وجودی خویش به انسان و طرح انواع انسانی با بهره گیری از آموزه های دینی نگاه فلسفی به انسان را تعالی بخشیده است.
صفحات :
از صفحه 79 تا 94
مواجهه فلسفی ملاصدرا با عرفان ابن‌‌عربی
نویسنده:
عبدالله صلواتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه فرهنگی تحقیقاتی إسراء,
چکیده :
بی‌تردید ملاصدرا از مکتب ابن‌عربی به طور گسترده‌ای تأثیر پذیرفته است؛ از این رو، برخی ملاصدرا را نه مؤسس یک نظام فکری که تابع ابن‌عربی دانسته‌اند. چگونه می‌توان با وجود استفاده گسترده ملاصدرا از ابن عربی، حکمت متعالیه او را فلسفه‌ای مستقل دانست؟ این پرسش پایه این جستار است. دستاورد این پژوهش نیز عبارت است از اینکه: مکتب فلسفی ملاصدرا در عین پذیرش اولیه اقوال عرفانی ابن‌عربی، وجوه تمایزی نیز نسبت به آن دارد؛ تمایزهایی در محورِ نگرش وجودی و تنوع روشی و تأکید بر برهان. همچنین، از آنجا که فلسفه ملاصدرا به مثابه شبکه معرفتی مشتمل بر نگرش، مسائل، روش و هدف است، در پی دگردیسیِ برخی جنبه‌های عرفان ابن عربی در فلسفه ملاصدرا، دیگر جنبه‌های فلسفه او نیز دست‌خوش تغییر شده است.
صفحات :
از صفحه 61 تا 84
رابطـه خودشناسـی و خداشناسـی نـزد ابـن عربـی و ملاصدرا
نویسنده:
عبـدالله صـلواتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
نقد و بررسی نسبی‌گرایی اخلاقی از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
عبد الله صلواتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علامه طباطبایی در المیزان، روایتی از نسبی‌گرایی اخلاقی را مطرح کرده، به نقد و بررسی آن می‌پردازد؛ نسبی‌نگری‌ای که به هیچ اصل اخلاقی جهان‌شمولی باور ندارد و اخلاق را تابع اهداف و شرایط متغیر اجتماعی و فرهنگی می‌داند. پرسش پایة این جستار این است: علامه طباطبایی چگونه و بر پایة چه پایگاه فکری‌ای نسبی‌نگری اخلاقی را نقد می‌کند؟ دستاورد پژوهش حاضر این است که علامه سه نوع مغالطه را در ادعای نسبی‌گرایان تشخیص می‌دهد که عبارت‌اند از: 1. مغالطة خلط میان اصل اخلاقی و امور ناظر به واقع؛ 2. مغالطة خلط میان اطلاق مفهومی (=کلیت) و اطلاق وجودی (= دوام)؛ 3. مغالطة‌ خلط میان امر عینی و فرضی. همچنین، به نظر می‌رسد: پایگاه فکری علامه طباطبایی در نقد نسبی‌گرایان اخلاقی، شهودگرایی اخلاقیِ مُستنَد به فطرت است؛ شهودگرایی‌ای که از سوی عقل و نقل، تأیید و تفسیر و تبیین شده است و نقل و عقل در حل تعارض میان شهودات متعارض به ما کمک می‌کنند.
صفحات :
از صفحه 35 تا 58
بررسی تطبیقی سعادت از دیدگاه ارسطو وفارابی
نویسنده:
فریده تالانه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سعادت از دیر باز مورد توجه فیلسوفان زیادی بوده است، فیلسوفانی که در طول تاریخ نظرات ارزشمندی را تقدیم جامعه بشریت نموده اند. که از آن میان می توان به اندیشمندانی چون ارسطو و فارابی اشاره کرد. و ما در این پایان نامه برآنیم که با استفاده از آثار این دو فیلسوف بتوانیم، تعریف سعادت و راههای به دست آوردن و شرایط تحقق و ویژگی های آن را که ناظر بر مسئله مهم و حیاتی سعادت است، بهتر بشناسیم. لذا ارسطو سعادت را بر اساس فضیلت و خیر چنین تعریف می کند: که سعادت نوعی فعالیت نفسانی مطابق با یک فضیلت یا مجموع آنها می باشد و هر فن و علمی متوجه خیری می باشد که غایت است و منظور از خیر همان خیرهای نوع اول می باشند و فارابی نیز در سه موضع سعادت را بر اساس خیر لذاته، اکمل و خیر مطلق چنین تعریف می کند، که سعادت نوعی کمال است که لذاته خیر و مطلوب است و انسان ها برای رسیدن به آن در تلاش وکوشش هستند. هردوی آن ها معتقدند که سعادت خیریست که خود غایت است و مهم ترین راه دست یابی به آن نظریه ی (اعتدال طلایی) می باشد، که از مهم ترین مبانی اخلاقی ارسطو است و اولین بار توسط وی به کار گرفته شد و فارابی که یکی از سر حلقه های اتصال جهان اسلام به یونان است به تبع آن از این نظریه استقبال نمود، از نظر ارسطو این سعادت ویژگی عمده ای دارد که انسان خوشبخت درتمام طول مدت زندگی در این جهان به این فیض اکمل دست می یابد و فارابی نیز برای آن ویژگی های را درنظر گرفته است که مهم ترین آن ها خیر بودن و خود بسندگی می باشد و بر تمام خیرهای دیگر برتری دارد. و سعادت دنیوی مقدمه ای برای رسیدن به سعادت حقیقی درجهان آخرت می باشد. و برای رسیدن به این اهداف، نیازمند ابزاری هستیم که کسب فضایل همان ابزار رسیدن به سعادت می باشند.کلید واژه‌ها: سعادت، خیر، فضیلت، کمال، مدینه فاضله، ارسطو، فارابی
بررسی تطبیقی عقل نظری و عقل عملی از دیدگاه ابن سینا، قطب الدین رازی و ملاصدرا
نویسنده:
عارفه پوشیان جویباری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان به عنوان اشرف مخلوقات دارای نفس ناطقه است؛ نفس ناطقه ازدو قوه نظری و عملی برخوردار است. ماهیت، مراتب و کارکردهای این دو قوه از دیر باز در اندیشه حکمای مسلمان جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. ابن سینا، قطب الدین رازی و ملاصدرا از جمله فیلسوفان مسلمانی هستند، که به این مسأله پرداخته اند. از آنجا که موضوع اصلی این رساله تحلیل و بررسی آرای این سه حکیم در مورد عقل نظری و عقل عملی است؛ پس از جمع آوری و بررسی آرای آن ها در مورد این مسأله شباهتها و اختلافاتی بین دیدگاه های ایشان در این زمینه به دست می آید. شباهت هایی که در این مجال می توان به آن اشاره کرد، عبارتنداز: هر سه حکیم عقل نظری را قوه عالمه می نامند و آن را ناظر بهرابطه ی نفس و عقل فعال می دانند. در حالیکه عقل عملی را قوه عامله معرفی می کنند؛ که ناظر به رابطه نفس با بدن است. آنها برای عقل نظری مراتب چهارگانه ای در نظر می گیرند؛ که پایین ترین مرتبه آن عقل هیولانی است و نفس در این مرحله قوه محض بوده و پس از گذشتن از مرتبه عقل بالملکه و عقل بالفعل در مرتبه عقل بالمستفاد قرار می گیرد؛ که کمال قوه نظری است. نفس ناطقه از جهت قوای نظری و عملی دارای خصوصیاتی است و هرگاه نفس ازجهت این دوقوه به کمال دست یابد، از این خصوصیات در حد اعلای آن برخوردار است و در چنین شرایطی این خصوصیات را باید معجزه نامید. در دیدگاه این حکیمان در زمینه قوه علمیه و عملیه اختلافاتی نیز مشاهدهمی شود و آن عبارتنداز: ابن سینا و ملاصدرا برای هر دو قوه نقش ادراکی قائلند؛ در حالی که قطب الدین رازی ادراک را به عقل نظری نسبت می دهد و قوه عملی را مبدأ حرکت می داند. از موارد دیگر اختلاف نظر می توان به مراتب عقل عملی اشاره کرد؛ ابن سینا و ملاصدرا مراتب چهارگانه ای برای این قوه در نظر می گیرند. اما ملاقطب برای قوه عامله قائل به هیچ مرتبه ای نیست. تفاوت دیگر در زمینه قوه قدسی است؛ که ابن سینا و ملاصدرا آن را بالا ترین مرتبه قوه نظری می دانند؛ این در حالی است که قطب الدین رازی قوه قدسی را در کنار فکر و حدس یکی از طرق کشف مجهول البته بالاترین مرحله کشف مجهول و برترین مرتبه قوه حدس است؛ معرفی می کند.
  • تعداد رکورد ها : 122