جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 27
بررسی تطبیقی مبانی نظری آراء سیاسی سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
اکرم قاسمی فلاورجانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوشتار پیش رو،مبانی نظری آراء سیاسی سهروردی و ملاصدرا را مورد بررسی قرار می دهد.سهروردی و ملاصدرا ارائه دهنده مستقیمویا غیر مستقیم مبانی نظری آراء سیاسی هستند.گردآوری این مبانی در یک مجموعه و مدون کردن آنها، تاکنون به طور مستقل صورت نگرفته است.از این رو در این رساله برای کشف زوایای مختلف آراء سیاسی این دو فیلسوف،به مبانی معرفت شناسی،خداشناسی،هستی شناسی و انسان شناسی آنها پرداخته می شود، تا مشخص گردد آراء سیاسی این دو اندیشمند بر چه مبانی ای استوار است.به این منظور آراء سیاسی سهروردی و ملاصدرا با توجه به مبانی مذکور ریشه یابی وتحلیل شده است واین نتیجه مهم به دست آمده است،که تحلیل اندیشه سیاسی هر دو فیلسوف،بدون توجه به مبانی نظری آنها،ناقص و فاقد اعتبار علمی است.در این رساله در مقام مقایسه تطبیقی مبانی نظری این دو فیلسوف پیرامون آراء سیاسی، نتایج ذیل حاصل شده است:ا-هر دو فیلسوف از منابع معرفتی عقل،وحی و شهود در فلسفه سیاسی خود بهره می برند،با این تفاوت که سهروردی بر اساس محوریت معرفت شهودی و با طرح حکومت حکیم متأله یا انسان کامل،نظریه ای عرفانی در مورد اندیشه سیاسی عرضه می دارد،ولی معرفت عقلانی در فلسفه سیاسی ملاصدرا سایه افکن است وشهود را در پرتو عقل و وحی هدایت می کند.2-هر دو فیلسوف خداوند را حاکم مطلق و یگانه قانونگذار عالم وجود می دانند وبنابراین بر پیوند سیاست با شریعت(که قانون تدبیر زندگی انسانها از طرف خداونداست)،تأکید می ورزند.البته با این تفاوت که سهروردی تصریحی بر انتصابی بودن رهبری سیاسی ندارد،ولی ملاصدرا بر مبنای تفکر شیعی خود آن را انتصابی می داند.3-هر دو فیلسوف هستی را جلوه ظهور حق تعالی و بنابراین دارای هدف ، قانون ،مبدأ ومعاد واحد ونظام اکمل دانسته، بر اساس این باور، تعالی سیاست را در هماهنگی و حرکت در مسیر قوانین،نظام اکمل و عادلانه هستی می دانند.4-هر دو فیلسوف،سیاست را لازمه وجود انسان دانسته، انسانها را به علت واجد بودن صفاتی چون قوه شناخت، تعقل، قدرت اختیار وانتخاب راه سعادت ویا شقاوت،درتشکیل جوامعی عقلانی و شرعی، در سایه رهبری انسان کامل قادر می‌دانند. بنابراین انسانها خود مسبب تمامی کنش های اجتماعی و سیاسی خود هستند.در پایان به این نتیجه می رسیم که آراءسیاسی سهروردی و ملاصدرا تقریبا منطبق بر هم اند،جز اینکه ملاصدرا با بهره گیری از عقاید شیعی در بسط فلسفه سیاسیش،به فلسفه سیاست اسلامی غنا بخشیده است.
بررسي و تطبيق تناسخ ملكي و ملكوتي از ديدگاه افلاطون، شيخ‌اشراق و ملاصدرا (رامين)
نویسنده:
اعظم قنبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دغدغه جاودانگی انسان همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است و در حوزه اعتقاد به جاودانگی روح، گرایش‌های متنوعی وجود دارد که تناسخ با قدمت چندین هزارساله‌اش یکی از این صورت‌ها به شمار می‌رود. اندیشمندان مسلمان با توجه به مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی اسلامی در حوزه‌های فلسفه، کلام و عرفان، تلاش کردند تا براساس مبانی خود به این دیدگاه بپردازند. در حوزه فلسفی دو مکتب اشراق و حکمت متعالیه با بهره‌گیری از مبانی خاص خود علاوه بر بیان نظریات تناسخیه و پاسخ به شبهات آن‌ها، تلاش کردند تا ماجرای حضور نفس پس از مفارقت از بدن، در دنیای دیگر و پس از اتصال نفس به بدن و حشر نفس را تبیین کنند. با مطالعه آثار افلاطون در می‌یابیم که ایشان صراحتاً به انتقال نفس آدمی پس از مرگ به بدن حیوانات سخن گفته پس ایشان تناسخ ملکی را قبول دارند هر چند ملاصدرا سخن افلاطون در مورد این انتقال را حمل بر تناسخ ملکوتی می‌کند و به نظر ایشان این سخنان به زبان رمزگونه گفته شده تا مردم از کردار زشتشان دست بردارند. شیخ اشراق نیز تلاش می‌کند با بیان آراء مکاتب فلسفی، نظرات آن‌ها را با مکتب فلسفی خود مقایسه و حتی آن‌ها را در نظرات خود هضم کند ایشان در ابتدا تلاش می‌کند تا با دلایل مشائی به ابطال تناسخ و شبهات آن‌ها بپردازد به‌طوری که این نظر (تناسخ) را حشو مطلق قلمداد می‌کند، در مرحله بعد با استفاده از ذوق اشراقی خود، ماجرای سعادت و شقاوت نفوس، پس از مفارقت از بدن را به‌گونه‌ای اشراقی، توجیه می‌کند و می‌گوید تناسخ چه حق باشد و چه باطل، اهل شقاوت پس از مفارقت از بدن، به عالم مثال منفصل وارد و نصیب آن‌ها صور مثالی مظلمه خواهد بود. ملاصدرا را نیز ضمن اقامه برهان بر امتناع تناسخ ملکی، با استفاده از اصول خود، به دفاع از تناسخ ملکوتی پرداخت و آن را متناظر با معاد جسمانی می‌داند که انسان‌ها در قیامت طبق رفتار و کردار خویش، به صورت حیوانات محشور می‌شوند هم‌چنان که آیات و روایات زیاد بر تناسخ ملکوتی تأیید می‌کنند.
حقیقت نفس و نحوه ی ارتباط آن با بدن از نظر سهروردی و فخر رازی
نویسنده:
سمیه عباسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نفس‌شناسی اساس و بنیاد همه‌ی معارف بشری می‌باشد. انسان علاوه بر بدن مادی دارای نفس روحانی و ملکوتی نیز می‌باشد. شناخت ماهیت نفس و درک حقیقت آن همواره مورد توجه فیلسوفان و متکلمان اسلامی بوده است. اکثر فیلسوفان اسلامی به پیروی از ارسطو نفس را به کمال اول برای جسم طبیعی آلی، تعریف کرده‌اند. سهروردی با توجه به نظام فلسفی و طبقه‌بندی خاصی که از موجودات عالم انجام می‌دهد، نفس را نوری از انوار حق تعالی می‌داند. ایشان نفس را به جوهری نورانی و قائم به ذات که ورای جسم است، تعریف می‌کند. فخر رازی همانند ابن‌سینا، نفس را به کمال اول برای جسم طبیعی آلی تعریف می‌کند. یکی از مسائلی که در زمینه‌ی نفس‌شناسی مطرح می‌شود مسئله‌ی تجرد نفس است. در رابطه با این مسئله همواره دو دیدگاه وجود دارد. عده‌ای منکر این نظریه هستند مثل گروهی از متکلمان و مادی گرایان، و عده‌ای به وجود نفس به عنوان موجودی مجرد اذعان دارند که اکثریت فلاسفه‌ی اسلامی در این دسته قرار دارند. سهروردی نفس را جوهری مجرد می‌داند که هر کسی با گفتن ضمیر «من» به آن اشاره می‌کند، نفس مغایر با اعضای بدن است و با تغیییر اعضای بدن تغییر نمی‌کند. او برای اثبات تجرد نفس، از دلایل ابن‌سینا البته با توجه به نگرش خاص خود و با تکیه بر نظریه‌ی علم حضوری، بهره می‌گیرد. فخر رازی گاهی همانند فلاسفه‌ی اسلامی، نفس را جوهری مجرد می‌داند و برای اثبات تجرد آن به دلایل و براهین ابن‌سینا تکیه می‌کند، و گاهی همانند متکلمان اسلامی نفس را جسمی لطیف می‌داند که به قدرت خداوند متعال در بدن تصرف می‌کند. یکی از مسائل دیگری که در زمینه‌ی نفس‌شناسی مطرح می‌شود مسئله‌ی رابطه‌ی نفس و بدن است. سهروردی رابطه ی نفس و بدن را بر اساس نظریه‌ی قهر عالی نسبت سافل و محبت سافل به عالی، بررسی می‌کند و رابطه‌ی آنها را تدبیری و شوقی می‌داند، که نفس به واسطه‌ی روح حیوانی، به تدبیر آن می‌پردازد. فخر رازی در این رابطه نیز نظری دوگانه دارد، آنجا که هم‌رأی با فلاسفه می‌شود رابطه‌ی نفس و بدن را همانند رابطه‌ی عاشق و معشوقی می‌داند و معتقد است زمانی که بدن، استعداد لازم را کسب کند نفس به واسطه‌ی روح بخاری در آن تصرف کرده و به تدبیر آن می‌پردازد. و آنجا که هم رأی با متکلمان می‌شود معتقد است که نفس به خواست خداوند در بدن تصرف کرده و از اول تا پایان باقی است.
بررسی انتقادی قاعده "ذوات الاسباب ..." نزد ارسطو و فیلسوفان اسلامی (با تأکید بر ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا)
نویسنده:
امیر عویطی‌پور دیلمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع رساله حاضر، بررسی انتقادی قاعده «ذوات الأسباب لا تعرف الا باسبابها» نزد ارسطو و فیلسوفان اسلامی (با تأکید بر ابن سینا، سهروردی و ملا صدرا) می باشد. طبق این قاعده راه شناخت اموری که دارای سبب باشند جز از راه علل آنها امکان پذیر نیست. منطق دانان قاعده «ذوات الاسباب»، را عمدتاً در ذیل بررسی اقسام برهان و نقش حد وسط در برهان لمی و انی، مورد تحقیق قرار می دهند. اما از آنجا که قاعده مذکور، ریشه در مبانی فلسفی دو مبحث علم و علیت دارد، و از طرفی اهمیت و جایگاه معرفتی علت را نشان می دهد، ما مسأله اصلی خود را در این رساله، کشف چرایی و چگونگی ارتباط میان علت و معرفت قرار داده ایم. ما این رویکرد را از رویکرد منطقی به قاعده، برای رسیدن به پاسخ سوالها و بررسی صحت و سقم فرضیه هایی که در ابتدای کار تحقیق گمان زده بودیم، بهتر یافتیم.در این پژوهش تبیین شد که1-
ماهیت معرفت عرفانی با تأکید بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان
نویسنده:
مسعود اسمعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این رساله به بحث از این مطلب می‌پردازد که معرفت عرفانی چه سنخ معرفتی است و چه مولفه-ها و مقوماتی دارد. از میان متفکران اسلامی، عارفان اسلامی، به ویژه ابن‌عربی و پیروان مکتب وی، و فیلسوفان اسلامی، یعنی به طور خاص فارابی، ابن‌سینا، شیخ اشراق و صدرالمتألهین، به تفصیل به این موضوع پرداخته‌اند. صاحب‌نظران و فیلسوفان دین و عرفان در غرب نیز در این زمینه، چند نظریه مهم ارائه نموده‌اند. همگی این دیدگاه‌ها و نظریات، در مجموع، در چند گروه قابل دسته‌بندی هستند: 1) احساسی و عاطفی بودنِ معرفت عرفانی (دیدگاه احساس‌گرایان غربی)، 2) متناظر بودن معرفت عرفانی و معرفت حسی (تجلی‌بنیاد بودن معرفت عرفانی؛ دیدگاه آلستون)، و 3) ساخت‌یافته بودن معرفت عرفانی (دیدگاه ساخت‌گرایان غربی) که این سه نظریه از آنِ غربیان بوده و در این رساله به بررسی نقاط قوت و ضعف آنها پرداخته شده و روشن شده است که هیچ‌یک، نظریه‌ای کاملاً صحیح نیستند؛ 4) نظریه اتحادی بودن معرفت عرفانی (دیدگاه عارفان اسلامی): دیدگاه عارفان اسلامی به ویژه ابن‌عربی و اتباع وی، به طور خلاصه فراحسی و فراعقلی بودن، نوری و وجودی بودن، بی‌واسطه بودن و اتحادی بودن معرفت عرفانی است که ساختار معرفت عرفانی را در یک طیف تشکیکی، از دو وجهی تا یک وجهی ترسیم می‌کند. 5) نظریه ارتسامی بودن معرفت عرفانی (دیدگاه حکمت مشاء): فارابی و شیخ‌الرئیس، معرفت عرفانی را تا آنجا که مورد تحلیل قرار می‌دهند از سنخ انتقاش صور کلی و جزئی از عالم عقول به در عقل و سپس در قوه خیال انسان و پس از آن در حس مشترک می‌شمرند و آن را ارتسام می‌نامند؛ 6) نظریه حضوری و اشراقی بودنِ معرفت عرفانی (دیدگاه حکمت اشراق): دیدگاه شیخ اشراق در این زمینه به طور خلاصه این است که معرفت عرفانی از سنخ اضافه اشراقیه علمیه است و هرچند بی‌واسطه است، وجودی و اتحادی نیست ولذا وی، ساختاری دو وجهی را برای معرفت عرفانی در نظر می‌گیرد؛ 7) نظریه حضوری و اتحادی بودن معرفت عرفانی: ملاصدرا با استفاده از نظریه عرفا، معرفت عرفانی را معرفتی حضوری، تشکیکی، وجودی و اتحادی می‌داند و از ساختاری دو وجهی تا ساختاری یک‌وجهی برای مراتب مختلف معرفت عرفانی در نظر می-گیرد. همه دیدگاه‌های عارفان و فیلسوفان اسلامی، حاوی نکات بسیار دقیقی است که در قسمت مربوط به هریک به تفصیل روشن شده است. در نهایت به نظر می‌رسد، یافتن بهترین تبیین برای این مسأله، همچون روش متفکران اسلامی، در گرو بازگشت به رهیافت متافیزیکی، در عینِ توجه به شواهد و قرائن انضمامی و ملموس (همچون روشِ اندیشمندان غربی) است و به هیچ‌وجه رویکرد غیر متافیزیکیِ غربیان در این خصوص، کارساز نیست و از ارائه تحلیل زیربنایی از موضوع، عاجز است. با توجه به این جمع‌بندی و با عنایت به نقاط ضعف و قوت هریک از دیدگاه‌ها می‌توان به دیدگاهی نسبتاً جامع‌تر و هماهنگ‌تر در این خصوص دست یافت که در پایان رساله بدان پرداخته شده است.
سعادت در حکمت اشراق و مشاء (مطالعه موردی افلاطون، ارسطو، فارابی، سهروردی)
نویسنده:
اکبر عروتی موفق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله سعادت به عنوان يکي از مباحث اصلي اخلاق و فلسفة اخلاق، از بنيادي‌ترين و قديمي‌ترين مباحث فلسفي بشر است. تمامي انسان‌هاي صاحب انديشه پيوسته در جستجوي آن بوده و هستند. به همين جهت اکثر فلاسفه و انديشمندان در طول تاريخ سعي نموده‌اند تا در نظام فلسفي خود جايي براي بحث از آن باز نموده و ابعاد و زواياي مختلف آن را از ديدگاه خود مورد بررسي قرار دهند .در اين رساله ديدگاه حکمت اشراق و حکمت مشاء (افلاطون ،ارسطو ، فارابي و سهروردي) در باره سعادت در محدوده سئوالات پژوهشي ارائه شده در اين رساله يعني روش-شناسي بحث از سعادت، ماهيت سعادت، مؤلفه‌هاي دروني وعوامل بيروني سعادت و رابطه عوامل الاهياتي و متافيزيکي با سعادت، مورد بررسي قرار مي‌گيرد. سعادت در هر دو ديدگاه فعاليتي عقلي است اما در باره دخالت عناصر دبگر در چيستي سعادت و نيز در تفسيري که از فعاليت عقلي دارند، داراي اختلاف مي‌باشند.از نظرافلاطون سعادت آدمي در معرفت عقلي و لذت بدني و حسيبي ضرر ، مشروع و معتدل است. ارسطو يودايمونيا (سعادت) را با بهره‌گيري از برهان کارکرد، فعاليت اخلاقي و نظري(تأمل) مي‌داند. البته در باره تفسير نظريه ارسطو دو ديدگاه وجود دارد: جامع که دراين رساله از آن دفاع مي‌شود و غالب(عقل گرايانه)که در اين رساله رد مي‌شود.از نظر فارابي سعادت حقيقي، غايت نهايي انسان بوده و فضيلت‌هاي نظري، فکري، خلقي و صناعات عملي لازمة آن مي‌باشد. فارابي از ديدگاهي در باره سعادت دفاع مي‌کند که امروزه در فلسفة اخلاق معاصر به ديدگاه غايت جامع معروف است. از نگاه سهروردي سعادت حالت و وضعيت خوبي است که در نهايت انسان را به سوي بهشت جاوداني هدايت مي‌کند. از نظر او سعادت قصوي تشبه به مبادي عاليه است و از جمله نتايج آن اتصال عقلي به عالم علوي است.برخلاف ارسطوکه معتقد بود سعادت را در همين جهان بايد جست و جو کرد، از نظر فارابي و سهروردي سعادت قصوي در آخرت متحقق مي‌شود.
ربط حادث به قدیم ازدیدگاه ابن سینا و سهروردی، با تکیه بر آثار تمثیلی سهروردی
نویسنده:
اسفندیار غلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظام آفرینش ازدیدگاه فلسفه ی مشاء،برمبنای عقول ده گانه است وآنها معتقدند که این عقول واسطهآفرینش سایر موجودات جهان هستند.سپس آنها به اصل سنخیت یافتن میان علت ومعلول تاکیدمیکنند.ومیگویندکه ازموجودبسیط تنها یک معلول صادر میشود. که منظورازآن عقل اول است وسپس باوجودجهاتی که درعقل اول است عقل دوم وفلک اول به وجود می آیندوبه همین ترتیب سایرعقول وسایرافلاک به وجودمی آیند تانوبت به عقل دهم وفلک نهم می رسدکه ازعقل دهم که نام دیگرآن عقل فعال است عقل وفلکی دیگرصادر نمیشودبلکه صوراجسام عناصرازعقل فعال به وجود می آیند ودر تحقق هیولای مشترک عناصرسه عامل عقل فعال،اجرام آسمانی(افلاک)وصور عناصر دخالت دارند.وپس ازپیدایش عناصرچهارگانه، سایرموجودات عالم کون وفساداز جمله انسان به وجود می آیند. ابن سینا وجودنفس رادرانسان اثبات کرده وحدوث آن را جسمانی می داند.لیکن نظام آفرینش ازدیدگاه سهروردی برمبنای انوارطولیه وعرضیه واشراقات ومشاهدات میان آن ها صورت می پذیرد.واین امربراساس تباین میان موجودات وسنخیت بین علت ومعلول است.سپس سهروردی پیدایش کثرت درعالم رابه واسطه ی نوردوم (صادراول) می داند.وهمین طور بروجود ارباب انواع ومثل عقلانی ونوری تاکیدکرده است ووجوداین انواررادلیل وجودانواع کثیرموجودات مادی می داند ومی گویداین رب النوع ها به مدیریت وهدایت انواع خود میپردازند.سهروردی براساس قاعده ی امکان اشرف ترتیب وجودی موجودات راتبیین می کند که بعدازخلقت موجودات عالی وعالم انوار، نوبت به پیدایش عالم ماده وعناصرمادیمی رسد که ازعناصرچهارگانه ی آب وآتش وهواوخاک، سایر موجودات ازجمله انسان ازاین عناصربه وجود می آیند. اودرآخربه چگونگی حدوث نفوس بشری پرداخته وآنهارا جسمانی الحدوث دانسته است.
مراتب هستی از منظر ابن سینا و شیخ اشراق
نویسنده:
مجید احسن
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله‌ی حاضر در پی بررسی دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در مورد مراتب هستی است. در این راستا پس از بیان کلیات رساله در فصل اوّل، نخست به دیدگاه شیخ الرئیس پرداخته می‌شود و بیان می‌شود که وی اساساً یک فیلسوف وجود است که با روش خاص فلسفی خود که مبتنی بر بحث و استدلال است دو اصل اساسی را نتیجه می‌گیرد؛ یکی تمایز میان وجود و ماهیت اشیاء و دیگری تمایز میان واجب و ممکن و بدین سان این اصول، زمینه‌ای می‌شوند تا با تکیه بر آنها جناب ابن سینا مراتب هستی را سامان دهد. مراتب هستی در دیدگاه او نظامی هرمی دارد که در رأس آن واجب الوجود بالذات قرار دارد که همۀ موجودات امکانی از او ناشی شده‌اند بنابراین سر سلسله هستی، صرفالوجودی است که دارای همۀ صفات کمالی و منزه از تمام نقایص امکانی است و در مرتبه بعد، موجودات امکانی قرار دارند که همگی زوج ترکیبی از وجود و ماهیت و در نتیجه معلول هستند. ممکنات خود به دو دسته جواهر و اعراض و جواهر نیز به عقل، نفس، جسم و ماده و صورت تقسیم می‌شوند که به ترتیب شرافت، عالم عقول طولیه، عالم نفوس (فلکیه و ارضیه) و عالم اجرام (فلکی و ارضی) را تشکیل می‌دهند. فصل سوّم رساله به دیدگاه شیخ اشراق می‌پردازد که در آن بیان می‌شود وی با ارائه مکتبی بدیع که بر سه عنصر یعنی روش اشراقی، علم النفس اشراقی ومتافیزیک نوری پایه‌گذاری شده تحولی عمیق را در حوزه فلسفی به وجود می‌آورد به طوریکه در آن علاوه بر پذیرش روش بحثی، شهود نیز به عنوان ابزاری مهّم در فهم حقایق پذیرفته می‌شود و از طرفی دیگر مبانی فلسفی مشاء که بر محور موجود پایه‌گذاری شده بود نیز تحول پیدا کرده و همۀ هستی بر محور نور تفسیر می‌شود. سهروردی با تقسیم عالم به نور و ظلمت معتقد می‌شود که منشأ هستی را نورالانوار تشکیل می‌دهد و همۀ انوار از او پدید آمده‌اند و ظلمت نیز زائیده از جهت فقر انوار است. نگاه سهروردی به مراتب هستی اگر چه همچون ابن سینا نگاهی هرمی است که در رأس آن نورالانواری قرا رگرفته که همۀ عالم اشعه ای از فیض او هستند امّا کامیابی او در اتخّاذ روش فلسفی بحثی و شهودی این قوت را به او داده است که در نظام عالم مراتبی (عالم مثل و عالم مثال) را مطرح کند که در فلسفه ابن‌سینا یا وجود نداشته و یا تفسیر ناصوابی ازآن شده است علاوه بر اینکه مراتب مورد توافق نیز در فلسفه نوری وی تفسیر و تحلیل‌های جدیدی پیدا می‌‌کنند. بنابراین نظام هستی به عالم نور و عالم ظلمت و عالم انوار قاهره نیز به عالم انوار طولیه و عرضیه، عالم انوار اسفهبدیه (فلکی و انسانی) و عالم مثال (در مورد نوریت عالم مثال تردیدی وجود دارد که در رساله به آن پرداخته شده است ) تقسیم می‌شود که همۀ آنها جلوه و اشعه‌ای از نور حضرت حق می‌باشند. فصل پایانی رساله نیز عهده دار بررسی مقایسه‌ای دیدگاه این دو فیلسوف گرانقدر است که در آن ضمن بررسی جامع دیدگاه آنها بیان می‌شود که در حوزه مباحث استدلالی و بحثی، ابن سینا و در حوزه شهودی، شیخ اشراق کامیاب‌تر می‌باشد.
مقایسه عالم مثال شیخ شهاب‌الدین سهروردی و حکیم صدرالمتالهین شیرازی
نویسنده:
محسن شیرمحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عالم مثال یا عالم برزخ یکی از عوالم موجود در هستی است که از زمان افلاطون تا به اکنون در مورد آن به بحث و اثبات و استدلال پرداخته‌اند. جناب حکیم سهروردی از جمله کسانی است که برای اثبات مستقل این عالم به استدلال پرداخته و چهار دلیل بر وجود عالم مثال اقامه می‌کند و آنرا توضیح می‌دهد. اما مکتب مشاء به دو دلیل منکر عالم مثال بوده که بعدها جناب صدرالمتألهین به جواب آنها پرداخته است. مکتب حکمت متعالیه که از دو چشمه فلسفه و عرفان سرچشمه گرفته است. و این دو مکتب یعنی فلسفه پس از سهروردی و عرفان پس از ابن عربی نیز به وجود عالم مثال اذعان داشته‌اند هر چند عرفا مهمترین دلیل خویش بر وجود آنرا کشف و شهود می‌دانند،ملاّصدرا در نهایت قوّت و شدّت با شهود عرفا و دلائل فلاسفه به تبیین عالم مثال پرداخته است و علاوه بر پذیرش چهار دلیل شیخ اشراق خود نیز سه دلیل بر آنها افزوده است . و کمبودهایی و نقائصی که در کار سهروردی بوده برطرف ساخته است. ولی در راستای توضیح و تبیین عالم مثال با شیخ اشراق اختلافاتی نیز دارد که مهمترین اختلاف آندو در بحث تجرد قوه خیال و تقسیم عالم مثال به منفصل و متصل می‌باشد که شیخ اشراق به تبعیّت از فلسفه مشاء قائل به مادّی بودنقوه خیال می‌باشد. و عالم مثال را تنها با عالم مثال منفصل تبیین می‌کند ولی صدرالمتألهین تجرّد برزخی قوه خیال را به اثبات می‌رساند . و عالم مثال را همانند عرفا به دو قسم ، متصل و منفصل تقسیم می‌نماید. و آنرا در دو قوس نزول و صعود به بحث می‌گذارد. و با تجرد قوه خیال و اثبات قوس صعودی برزخ، معاد جسمانی را به نحو احسن به تصویر می‌کشد. و آنچه را که شرع در تثبیت معاد جسمانی و روحانی فرموده را با بیاناستوار خود اثبات می‌کند.
وجوه سیاسی فلسفه شیخ شهاب الدین سهروردی ( 587 -549)
نویسنده:
رجبعلی اسفندیار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شیخ اشراق اموردنیوی را به دو بخش امور متعلق به اعمال انسان و اموری که مربوط به آنها می باشد تقسیم می کند و از این رهگذر وارد عرصه سیاسی می شود و در تقسیم بندی حکمت در بخش حکمت عملی ، تدبیر مدن را برای رسیدن به زندگی دنیوی انسان ضروری می داند و با جرئتی وصف ناشدنی به بیان دیدگاههای خود در باب رهبری داناترین فرد در جامعه می پردازد .اهیت سیاستی که سهروردی از آن سخن می گوید بر پایه مبانی نظری وی ، حکایت از نگاه آن جهانی سهروردی به دنیا دارد . بدین ترتیب وی با اعتقاد به ضرورت زندگی جمعی انسان ضمن اثبات نبوت به حکومت حاکم تاله به عنوان الگوی حکومت مطلوب خود نظر دارد و از این منظر مفاهیم حاکمیت ، قدرت و سیاست را معنا می کند .
  • تعداد رکورد ها : 27