آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1460
صيدلية أفلاطون
نویسنده:
جاك دريدا، کاظم جهاد
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
تبیین شناخت مثال خیر بر اساس روش دیالکتیک افلاطون
نویسنده:
سید محمد نقیب ، محمد اکوان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله به تبیین نگرش افلاطون در خصوص چگونگی شناخت مثال خیر از طریق فرایند دیالکتیک پرداخته شده است. روش نگارنده جهت رسیدن به این امر، تحلیل آثار افلاطون و مفسران او در خصوص چگونگی ارتباط دیالکتیک و مثال خیر و نقش دیالکتیک در فرایند معرفت‌شناختی انسان به مثال خیر بوده است. دستاورد تحقیق نشانگر آن است که از نظر افلاطون شناخت انسان دارای مراتبی است که با هر مرتبه‌ای از آن مرحله-ای متناظر از هستی را می‌شناسیم. مثال خیر منشأ هستی و معرفت و خود در فوق مراتب هستی و معرفت جای دارد. فلسفۀ افلاطون جست‌وجوی نفس حقیقت توسط عالی‌ترین مرتبۀ شناسایی انسان، یعنی عقل است که آن لمحه‌ای الهی از عالم حقیقت است و انسان توسط آن، عالم ایده‌ها و نهایتاً مثال خیر را مورد شناخت قرار می‌دهد و دیالکتیک، روش فلسفی او جهت درک این عوالم است که دارای دو وجه عقلانی- مفهومی و عقلانی– شهودی است. نگارنده در صدد است تا فرایند شناخت مثال خیر را بر اساس مبانی فلسفۀ افلاطون به‌گونه‌ای تبیین نماید که هم انسجام درونی و هم سیر منطقی داشته باشد.
صفحات :
از صفحه 65 تا 80
نسبت میان عدالت، دموکراسی و صلح در جمهوری افلاطون
نویسنده:
حسن فتحی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
جمهوری افلاطون بی­تردید یکی از تأثیرگذارترین نوشته­ها در تاریخ فلسفه و مخصوصاً در فلسفه سیاست است. در عین حال که تقریباً همه شاخه­های فلسفه از هستی­شناسی و معرفت­شناسی گرفته تا علم­النفس و تعلیم و تربیت در این نوشته افلاطون مورد بحث قرار گرفته­اند، موضوع محوری آن‌را «عدالت» تشکیل می­دهد. از سوی دیگر در میان انواع حکومت­ها که افلاطون در کتاب هشتم جمهوری بر می­شمارد، دموکراسی را یکی از حکومت­های بد معرفی می­کند. به نظر او دموکراسی ـ که از تحول الیگارشی پدید می­آید ـ نه تنها از جنگ و نارضایتی زاده می­شود، بلکه به واسطه مدیریت نادرستِ دو مقوله آزادی و برابری سرانجام به ضد خودش، یعنی حکومت استبدادی، تبدیل می­شود. مخالفت افلاطون با دموکراسی، که در واقع ناظر بر نوع خاصی ازآن می‌باشد، نشان می­دهد که ملازمه­ای ضروری میان عدالت و صلح از یک طرف و دموکراسی از طرف دیگر وجود ندارد. در این مقاله، پس از بیان نظر افلاطون درباره عدالت، صلح و دموکراسی، نشان خواهیم داد که او چه چیزهایی را از پیش شرط­­های رسیدن به عدالت و صلح بر می­شمارد.
صفحات :
از صفحه 3 تا 20
افلاطون و فلسفه منطق
نویسنده:
مارتا نیل؛ مترجم: مهدی عظیمی
نوع منبع :
مقاله , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
نقد و ارزیابی عدالت در اندیشه افلاطون (نظریه عدالت در رساله جمهوری)
نویسنده:
غلامرضا صائبی؛ سعید اسلامی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
افلاطون این سئوال را اساسی می­دانست که کدام دولت بهتر وکدام نظم منصفانه­تر و چه کسی صلاحیت حکومت بر مردم را دارد؟ از نظر افلاطون، عدالت می­بایست در درون فرد و درون جامعه تحقق یابد. عدالت در شهر در سلسله مراتب طبیعی و تقسیم کار یافت می­گردد. عدالت در نفس آن هنگام صورت می­گیرد که هر جزء از نفس مشغول به کار خویش باشد تا هماهنگی نفس پدیدار آید. افلاطون حکومت را هنری می­داند که حاکم باید نفع کسانی را که تحت حاکمیت قرار دارند را ملاحظه نماید و با در نظر داشتن میانه­روی و هماهنگی از افراط و تفریط دوری کند. افلاطون دولت را مانند بدن انسان دارای سه بخش تصور می­کند که در آن به جای سر و سینه و شکم، حکمرانان و پاسداران و زحمت­کشان وجود دارند. آنگونه که آدم سالم و هماهنگ تعادل و تناسب به خرج می­دهد، نشانه دولت بافضیلت نیز این است که هر کسی جایگاه خود را بداند. این مقاله بدنبال تبیین مبانی نظریه عدالت افلاطونی بر پایه رساله­ی جمهوری و ایرادات مترتب بر آن بوده و دنبال ارایه پاسخی مطلوب به این پرسش است که از منظر افلاطون آیا عدالت، فضیلت است؟
صفحات :
از صفحه 279 تا 298
فرونسیس در نظام فکری افلاطون
نویسنده:
سحر کاوندی، مریم احمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فرونسیس، واژه­ای بنیادین در سنت فلسفی یونان باستان است. این واژه را می توان اساس تفکر «حکیم-حاکم» در جمهوری و «قانون گذار – فیلسوف» افلاطون در قوانین دانست . اکثر فلاسفه و شارحان آثار ارسطو، استفاده روشمند از این واژه را به ارسطو نسبت داده­اند که به نظر می رسد این امر ناشی از شیوه بیان این دو فیلسوف باشد؛ گرچه مبهم بودن محاورات افلاطونی را نمی توان دلیلی بر اهمیت اندکِ فرونسیس در سنت فکری وی دانست. افلاطون در جمهوری جایگاه هستی ­شناسانه فرونسیس را ضمن توجه به قلمرو مثال خیر بررسی می­کند. فرونسیس در جمهوری، روشن­بینیِ حاصل از ادراکِ مثال خیر است. اما در قوانین - آخرین اثر افلاطون- فرونسیس دیگر تنها دارای منشأ الهی نیست، بلکه در معنای حزم­اندیشی و معرفت سیاسی، مکمل سوفیا وبالاترین هماهنگی بین عقل و میل در روح است. فرونسیس در قوانین عهده­دار ساخت قوانین فلسفی حکومتی و قضاوت­ های عملی از طریق تجربه و شورا است. از این طریق صاحبان فرونسیس می­توانند حکمت را با سیاست توأم نموده و بسیار بهتر از دیگران همه چیز را درک کرده و ببینند. بر این اساس سوفیا و فرونسیس افلاطون هرچند در قوانین واژگانی مترادف نیستند، ولی کاربرد مفهومی آن دو کاملاً وابسته به یکدیگر است؛ به گونه­ای که صاحب فرونسیس الزاماً دارای حکمت نظری - سوفیا در تفکر ارسطویی - است.
صفحات :
از صفحه 317 تا 337
تبیین و نقد تربیت اجتماعی مبتنی بر نظریه مدینه فاضله افلاطون با تکیه بر آراء فارابی
نویسنده:
ثریا نوبخت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بحث تربیت اجتماعی به دلیل اهمیت آن در شکل گیری رفتارهای اجتماعی، همواره مورد توجه همه‌ی صاحبنظران تعلیم و تربیت و همچنین جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی بوده است. اما این مسئله که تربیت اجتماعی را نمی توان جدا از بستر و زمینه‌ی آن یعنی جامعه، مورد بررسی قرار داد، کمتر مورد توجه و مداقّه قرار گرفته است. آرمان بشریت همواره تصویر کردن جامعه ای ایده‌آل و تلاش نمودن برای تحقق آن بوده است تا از بسترآن به آرزوهای خود جامه‌ی عمل بپوشاند و زندگی توأم با آرامشی داشته باشد. این تصویر همواره بُعد اجتماعی تربیت را نیز تحت تأثیر قرار داده است. برای نشان دادن تأثیر جامعه بر تربیت اجتماعی، این پژوهش بر آن است تا به بررسی مدینه‌ی فاضله‌ی افلاطون و تربیت اجتماعی منبعث از آن بپردازد به این دلیل که افلاطون اولین فیلسوفی است که نظریه‌ی مدینه‌ی فاضله را حداقل درحوزه‌ی اندیشه‌ی انسانی مطرح نموده و منشأ تأثیرات زیادی نیز در این زمینه و در روابط اجتماعی انسان ها گردیده است. هدف از این تحقیق نقد تربیت اجتماعی منبعث از مدینه‌ی فاضله‌ی افلاطون، با تکیه بر آراء فارابی است که فیلسوفی مسلمان و صاحب نظریه‌ی مدینه‌ی فاضله‌ی اسلامی است. علاوه بر آن در این تحقیق مبانی، اهداف و اصول تربیت اجتماعی نظریه‌ی مدینه‌ی فاضله‌ی افلاطون و همچنین مولفه های تربیت اجتماعی آن نیز مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیق حاضر از نوع بنیادی و روش آن توصیفی- تحلیلی است.
قبض و بسط نظریه مثل افلاطونی در مکاتب پس از آن
نویسنده:
مجتبی جعفری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چه چیزی محقق وامی‌دارد؟ هر گاه شخصی برای سوال خود پاسخی نداشته باشد و یا پاسخی که یافته با دانسته‌های پیشین او تناقض داشته باشد. شروع به تحقیق می‌کند. آنچه در این رساله گرد آمده نیز به همین دلایل بوده است . به سوالهای زیر دقت کنید: مثل افلاطونی چیست ؟ چرا افلاطون نظریه مثل را طرح کرد؟ چه کسانی باعث شدند افلاطون نظریه مثل را مطرح کند؟ چه تحولاتی در نظریه مثل افلاطونی ایجاد شده است ؟ چه کسانی این نظریه را پذیرفته‌اند؟ و چه کسانی آن را رد کرده‌اند؟ علت رد و پذیرش آنان چه بوده است ؟ در دنیای اسلامی چه نگرشهایی به مثل وجود داشته است ؟ نگرش مکاتب اشراق، مشا، عرفان و مخصوصا ملاصدرا در این مورد چیست و آیا می‌توان آنها را به هم نزدیک کرد؟ در نگرشهای غربیان و قرون وسطی چه دیدگاه‌هائی به آن وجود داشته است ؟ دیدگاه شرق و غرب در مورد مثل چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟ مثل چه نقشی در معرفت‌شناسی و چه نقشی در هستی‌شناسی دارد؟ آیا اعتقاد به مثل، اعتقادی عقلانی است یا دریافتی شهودی؟ اگر عقلانی است چه براهینی بر وجود آن اقامه شده و اگر شهودی است چه کسانی مدعی شهود مثل شده‌اند؟ حذف مثل از عالم تفکر چه نقصی به آن وارد می‌کند؟ ایا در مکاتب دیگر نیز حقایقی همچون مثل افلاطونی وجود دارد؟ یک مسلمان چگونه می‌تواند به مثل اعتقاد داشته باشد؟ آیا چنین اعتقادی با اعتقاداتی دینی او ناسازگار نیست ؟ اصلا آیا به طور کلی فلسفه با دین سازگار است تا نتیجه بگیریم پس مثل هم که یک مساله فلسفی است با دین متلائم است ؟ آیا می‌توان گفت مثل افلاطونی همان ملائکه هستند؟ اینها سوالهایی است که برای گرد آوردنده این مجموعه مطرح بوده و در صدد یافتن پاسخ آنها برآمده و در حد توان خود برای آنها پاسخ یافته است . به همین خاطر این مجموعه در چهار بخش گردآوری شد. بخش اول این مجموعه کلیاتی است جهت شناختن اندیشه افلاطون. بخش دوم بررسی حقیقت مثل در مکاتب مسلمانان است اعم از فلسفه مشا، اشراق و ملاصدرا و نظریات عرفا. بخش سوم مقایسه‌ای است میان نگرش فلسفه غرب و شرق به مثل مخصوصا با تکیه بر این نکته بر این نکته که در جهان غرب مثل افلاطونی بیشتر از لحاظ معرفت‌شناسی بررسی شده و در دنیای اسلام از لحاظ هستی‌شناسی. در بخش چهارم به این نکته پرداخته شده که آیا در دین اسلام حقایقی وجود دارد که بتوان آنها را چهره دینی - الهی مثل دانست ؟ مطالبی که در این نوشته بیشتر مورد توجه قرار گرفته عبارتند از اهمیت مثل در فلسفه صدرائی و تعدیل اصلاح بخشهای غیراستدلالی آن که در این مورد از نظریات علامه محمدحسین طباطبائی استفاده شده است . مطلب دیگری که مورد نظر نگارنده بوده بررسی صفات متشابه مثل با ملائکه است که در این زمنیه هفت خصوصیت مشترک میان مثل و ملائکه یافته‌ایم.
فضیلت از دیدگاه افلاطون و سوفسطائیان
نویسنده:
صادق میراحمدی سرپیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چیستی فضیلت و چگونگی کسب آن از مباحث بنیادین اندیشه افلاطون است. وی هرچند به آموختنی بودن فضیلت قائل است با این همه در مقابل سوفسطائیان که خود را حکیم ونیز آموزگار یونانیان و آموزگار فضیلت می دانستند از آموختنی نبودن فضیلت و نیز یگانگی آن در مقابل چندگانگی فضیلت نزد سوفسطائیان سخن می گوید.افلاطون در گفتگوی جمهوری از چهار فضیلت اصلی دانایی ، شجاعت ، اعتدال ( خویشتن داری ) و عدالت نام می برد و هر یک از این فضایل را مرتبط با بخشی از قوای سه گانه دولت – شهر و اجزای سه گانه نفس می داند .فضیلت چهارم یعنی عدالت در دولت- شهر و نفس این است که هر یک از اجزاء آنها کار خود را انجام دهد و در کار دیگری دخالت نکند.در یونان آن زمان فضیلت بیشتر به معنی قابلیت شخص برای انجام موفقیت آمیز نقش هایش در دولت- شهر بود. فضیلتی که سوفسطائیان رواج می دادند و خود را آموزگار آن می دانستند به معنی موفقیت و کارآمدی برای دستیابی به قدرت بود. در مقابل افلاطون که در محاوره های اولیه خود هر یک از فضیلت ها را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار داد پرسش از یکایک فضیلت ها را به ایده فضیلت برمی گرداند و در محاوره های بعدی خود فضیلت را شناخت و معرفت به خیر و عمل بر طبق آن می داند. از نظر او اگر کسی بتواند به شناخت خیر برین نائل شود هرگز مرتکب عمل بد و رذیلت آمیزی نمی شود. بنابراین از دیدگاه او فضیلت و معرفت یکی می باشند. از یکی بودن فضیلت و معرفت ، آموختنی بودن فضیلت و اینکه هیچ کس آگاهانه و از روی اراده مرتکب عمل بدی نمی شودحاصل می شود.هدف ما در این رساله بیان نظر افلاطون و سوفسطائیان درباره فضیلت است. در این راستا مسئله آموختنی بودن یا آموختنی نبودن فضیلت ، یگانگی یا چندگانگی فضیلت ، و پیوند میان معرفت و فضیلت را مورد بررسی قرار می دهیم. همچنین چهار فضیلت اصلی و رابطه آنها با اجزاءِ نفس و قوای دولت- شهر از دیدگاه افلاطون را شرح خواهیم داد.
تحلیل و نقد دیدگاه افلاطون درباره نفس و جاودانگی
نویسنده:
ملیحه السادات حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پرسش هر انسانی که اندکی آشنایی با اطراف خود پیدا کند این است که آیا ما پس از مرگ بدن، باقی هستیم یا مرگ پایان وجود ماست؟ این مسأله در فلسفه به عنوان مسأله‌ی نفس و جاودانگی آن مطرح می‌شود که در این مختصر هدف ما نیز این می‌باشد که این سوال را در فلسفه‌ی افلاطون و مشابه ی آن دنبال کنیم.افلاطون نفس را مهمترین خاصه‌ی ما می‌داند و معتقد است که نفس مطلقا غیرجسمانی است، زیرا نفس همواره مالک حقیقیت و اصل حرکت و بسیط و تقسیم ناپذیر است و همچنین نفس از نظر وی قادر به تذکر و یادآوری است و این ثابت می‌کند که نفس قبلا وجود داشته و چون از صورت معقول حیات بهره‌مند است، دارای فعالیتی ابدی و فناناپذیر و جاودانه می‌باشد.گستره‌ی بررسی‌های تاریخی، باستانی و فلسفی این رساله وام دار این است که همه‌ی ادیان و فلاسفه در مورد اینکهما روزی خواهیم مُرد هم عقیده‌ هستند، اما در چگونگی و نحوه‌ی حضور در آن دنیا تفاوت نظر وجود دارد. در واقع افلاطون سعی کرد که مستدلا نشان دهد که بنابر هر تصویری که از انسان داشته باشیم، حیات پس از مرگ ممکن است. مثلا‌ اگر کسی مانند افلاطون به حقیقیت روح انسان معتقد باشد، در این صورت می‌تواند معتقد باشد که جاودانگی ممکن است. زیرا مرگ فیزیکی لزوما به معنای پایان زندگی نیست و روح پس از مرگ باقی می‌ماند. لیکن اگر کسی دید مادی نسبت به انسان داشته باشد، حیات پس از مرگ را در صورتی ممکن می‌داند که خدای قادر مطلق و عالم مطلق وجود داشته باشد. در واقع خدایی که بتواند انسان‌ها را دقیقا همان‌گونه که قبل از مرگبودند، بیافریند. اگر کسی وجود خدا را انکار کند، یا او را دارای چنین قدرتی نداند که آنقدر قادر و مطلق هست که بتواند انسان را مانند قبل از مرگ بیافریند، در آن صورت است که حیات پس از مرگ ناممکن به نظر می‌رسد.کلید واژه ها: افلاطون، جاودانگی، نفس، روح، بدن مادی، زندگی پس از مرگ، تجرد نفس، مرگ، بقا، عالم روحانی، جوهر مجرد
  • تعداد رکورد ها : 1460