جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 11
بازنمایی خود محور در تجربه و عمل [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Matthew Nudds
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : استراسون استدلال کرده است که برای ارجاع به یک چیز خاص باید بتوانیم آن چیز را در فضا پیدا کنیم. این مستلزم این است که ما تصوری از فضا داشته باشیم، اما چه چیزی در داشتن چنین تصوری دخیل است؟ ما می توانیم بین تفکر عینی در مورد فضا و تفکر ذهنی در مورد فضا تمایز شهودی قائل شویم. این تمایز شامل چه چیزی است؟ تمام تفکر در مورد فضا باید از یک چارچوب مرجع برای شناسایی مکان ها استفاده کند. ما می‌توانیم بین روش‌های تفکر درباره فضا که از چارچوب مرجعی استفاده می‌کند که مکان‌های مربوط به بدن سوژه را مشخص می‌کند و آن‌هایی که این کار را نمی‌کنند، تمایز قائل شویم. تصور اینکه این تمایز با تمایز شهودی بین تفکر ذهنی و عینی در مورد فضا مطابقت دارد، غیر قابل قبول نیست. اما یک چارچوب مرجع بدن محور نمی تواند برای شناسایی مکان ها در طول زمان استفاده شود، و از این رو فکری که از چارچوب مرجع بدن محور استفاده می کند نمی تواند تفکر ذهنی در مورد فضا را تشکیل دهد. ممکن است اعتراض شود که ما نیازی به شناسایی مکان‌ها در طول زمان نداریم تا به آنها فکر کنیم، اما استدلال‌های خوبی در تأیید این ادعا وجود دارد که ما انجام می‌دهیم. از آنجا که تفکر در مورد مکان ها مستلزم شناسایی آنها در طول زمان است، ایوانز و طاووس استدلال کرده اند که تفکر ذهنی و عینی در مورد فضا به یکدیگر وابسته هستند. اگر این درست باشد، پس تفکر ذهنی درباره فضا یکی از جنبه‌ها یا عناصر تصور ما از فضای عینی است. اما دلایلی برای این تفکر وجود دارد که تفکر ذهنی در مورد فضای مستقل از تفکر عینی باید امکان پذیر باشد. شاید اشتباه باشد که فکر کنیم تمایز بین تفکر فضایی ذهنی و عینی در چارچوب مرجعی است که در شناسایی مکان ها به کار می رود. آیا حساب دیگری وجود دارد که بتوانیم ارائه دهیم؟ کمپل راه های بازنمایی فضا را بر اساس روشی که سوژه معنا یا اهمیت بازنمایی را درک می کند، متمایز می کند. او روشی را برای بازنمایی فضا توصیف می کند که ذهنی است. اما آیا واقعاً راهی برای نمایش فضا است؟
اراده آزاد و جبر: رویکردی جدید [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Thomas William Startup
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در این پایان نامه به این سوال می پردازم که آیا اراده آزاد با جبر سازگاری دارد؟ من استدلال می کنم که در مورد سازگاری و ناسازگاری چیزی جذاب اما ذاتاً ناکافی است. من در ادامه استدلال می کنم که این نشان می دهد که بحث سنتی بین سازگار گرایان و ناسازگاران بر یک اشتباه استوار است و حل مناسب مشکل تا حدی شامل شناسایی این اشتباه و رد آن است، من استدلال می کنم که اشتباه زیربنای بحث بین سازگار گرایان و ناسازگاران این فرض است که هم اراده آزاد و هم جبرگرایی مناسب حقیقت هستند و بنابراین موضوع سازگاری یکی از سازگاری های منطقی است. من این پیشنهاد را بررسی می کنم که هم اراده آزاد و هم جبرگرایی، در اصطلاح ویتگنشتاین، گزاره های دستوری هستند. من این پیشنهاد را بررسی می کنم و از آن در برابر تعدادی از انتقادات دفاع می کنم. من استدلال می‌کنم که این فرض باعث می‌شود که یک طبقه‌بندی متفاوت و پیچیده‌تر از موقعیت‌ها در مورد سؤال سازگاری نسبت به آنچه که با حساب سنتی مرتبط است، فرموله کند. یک موقعیت در طبقه بندی به ویژه در پرتو نیاز به اثبات روح سازگاری و ناسازگاری جذاب است - موضعی که من آن را پلورالیسم می نامم. موضع پلورالیست تقریباً این است که اراده آزاد و جبر از نظر دستوری ناسازگار هستند، اما با این وجود می‌توانیم هر دو گزاره را به طور مستقل بپذیریم. بنابراین معنایی وجود دارد که در آن دو گزاره با هم ناسازگارند، بلکه معنایی نیز وجود دارد که در آن با هم سازگاری دارند. من پیامدهای پلورالیسم را به عنوان رویکردی به مسئله بررسی و بررسی می کنم و از آن در برابر تعدادی از ایرادات دفاع می کنم. در نهایت، من پلورالیسم را به عنوان رویکردی به مسئله با دو رویکرد متفاوت مرتبط با P.F مقایسه و مقایسه می‌کنم.
توهم واقعی، وابستگی علی و مفهوم ادراک [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Matthew John Soteriou
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : آیا نظریه عمدی ادراک با مفهوم معمولی «ساده لوحانه» ما از ادراک در تضاد است؟ آزمایش فکری گریس (1961) نشان می دهد که نظریه پرداز غرض ورزی باید نظریه علّی ادراک (CTP) را بپذیرد اگر بخواهد ادعا کند که نظریه اش با مفهوم معمولی ما از ادراک در تضاد نیست. فصل 1 نظریه ادراک قصدی، آزمایش فکری گریس و CTP را معرفی می کند. فصل 2 به بررسی گزارش سرل از تجربه بصری می پردازد و استدلال می کند که اگر نظریه پرداز قصدی موافق باشد که موضوع آزمایش فکری گریس نمی تواند ببیند، پس مفهوم ادراک را نمی توان صرفاً بر حسب واقعی بودن تجربه تحلیل کرد. به عنوان بخشی از محتوای تجربه را شامل می شود. آیا CTP بهترین توضیح را از مفهوم معمولی ما از ادراک ارائه می‌کند، یا صرفاً فرمولی برای تمایز مواردی ارائه می‌کند که معمولاً قضاوت می‌کنیم که سوژه آنچه را که پیش روی او است می‌بیند؟ در فصل‌های 3 و 4، در تلاش برای پاسخ به این سؤال، سؤالی را در نظر می‌گیریم که استراسون (1974) مطرح می‌کند: اگر مفهوم وابستگی علی بخشی از مفهوم ما از ادراک است، پس چه نقشی در آن مفهوم بازی می‌کند؟ من سعی می کنم این ادعا را تضعیف کنم که این مفهوم نقشی دارد. فصل‌ها نظریه انفصالی را به عنوان توضیحی جایگزین برای عدم مشاهده موضوع در آزمایش فکری گریس (به دنبال اسنودون 1981 و 1990) معرفی می‌کنند و رابطه بین نظریه تفکیک و CTP را مورد بحث قرار می‌دهند. فصل 6 نظریه تفکیک را به عنوان ارائه بهترین توضیح از جنبه های معرفت شناختی مفهوم ما از ادراک ارائه می کند. نتیجه‌گیری این است که نظریه تفکیک CTP را بی‌انگیزه می‌گذارد، و پیشنهاد می‌شود که حتی اگر نظریه قصدی بهترین گزارش کلی از تجربه ادراکی را ارائه دهد، ممکن است همچنان با مفهوم معمولی ما از ادراک در تضاد باشد.
نقد راتیکاینِن بر کتاب «فلسفۀ تحلیلی چیست؟»: فلسفۀ تحلیلی چه بود؟
نویسنده:
پانو راتیکاینِن؛ ترجمۀ: علیرضا کاظمی
نوع منبع :
مقاله , نقد و بررسی کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ترجمان علوم انسانی,
چکیده :
نگاه‌های متفاوتی وجود دارد دربارۀ ماهیت فلسفۀ تحلیلی و این که دقیقاً چه کسی یک فیلسوف تحلیلیِ واقعی به شمار می‌آید. اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، دوگانۀ تحلیلی-قاره‌ای مسلماً مشکل‌ساز است. همان‌طور که برنارد ویلیامز اشاره کرده‌است، تقسیم فلسفه به تحلیلی و قاره‌ای یک دسته‌بندی عجیب و بدون معیار واحد است. فلسفۀ تحلیلی را سنتی می‌دانند که از یک طرف از فرگه و از طرف دیگر از مور و راسل شروع شده ‌است و در کشورهای انگلیسی‌زبان رواج و غلبه دارد. پارادایم فلسفۀ تحلیلی از یک طرف پوزیتیویسم منطقی حلقۀ وین و به طور عام‌تر تجربه‌گرایی منطقی است که از دل آن برخاسته‌ است و از طرف دیگر فلسفۀ تحلیل زبانی که در کمبریج و آکسفورد رایج بوده و خویشاوند آن است.
بررسی آراء ج.ل آستن،پی.اف استراسون و آر.جی والاس در باب مسئله آزادی اراده و دترمینیسم
نویسنده:
پدیدآور: فخرالسادات علوی ؛ استاد راهنما: محمدعلی اژه‌ای ؛ استاد مشاور: یوسف شاقول
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
مسئله ی جبر و اختیار یکی از مسائل بنیادین تاریخ اندیشه ی بشری است که ذهن هر انسان متفکری را به خود مشغول می دارد.در حالی که اعتقاد رایج بر این بوده که دو سویه ی مسئله در تعارضی آشتی ناپذیر با یکدیگر قرار دارند گروهی از فلاسفه توانستند با طرح اندیشه ی سازگاری آزادی و جبر پرتوی تازه بر شیوه ی نگرش به این مسئله بیفکنند.امروزه سازگارگرایی به دلیل سرشت میانه جوی خود مورد اقبال هر چه بیشتر فلاسفه واقع شده و ساحت اندیشه با خیل نظریات سازگارگرایانه ی اندیشمندان جدید روبرو است.در رساله ی حاضر برآنیم که ضمن ترسیم تصویری کلی از مباحث تاریخی پیرامون این مسئله به شرح و بسط آراء سه سازگارگرای جدید بپردازیم: ج.ل آستن، پی.اف استراسون و آر.جی والاس. قابل ذکر است که روش تحقیق و بررسی ما در راستای این مهم متناسب با ماهیت موضوع مورد بحث از نوع اسنادی، توصیفی و تحلیل محتوایی می باشد.نام آستن پیوندی نا گسستنی با سنت "فلسفه زبان معمولی" دارد؛ سنتی که مدعی بود حقایقی در متن زبان روزمره و معمول ما نهفته است که بی توجهی به آن فلاسفه را گرفتار مشکلاتی بزرگ و خیال پردازی هایی عظیم نموده است.در این راستاست که آستن سعی دارد یکی از همین مشکلات بزرگ را -یعنی مسئله ی آزاد بودن اراده ی انسانی یا مجبور بودن آنرا - حل نماید: همه ی ما بطور معمول زمانی که مرتکب عملی نادرست یا نامطلوب می شویم به عذر تراشی و توجیه عمل خود می پردازیم، عذر هایی که چنانچه موجه و پذیرفتنی باشند ما را از ساحت مسئولیت و تبعات آن می رهانند. به این ترتیب کاربرد پذیری عذر ها در زندگی روزمره حاکی از مجموعه ای از کنش های نا آزاد و متقابلا مجموعه ای از کنش های آزاد است.این نتیجه به تعبیر آستن "ما را از شر مسئله ی آزادی خلاص می کند".در استراسون، دیگر فیلسوف نام آور این سنت و بنیان گذار رویکرد رفتار بازتابی در حل مسئله ی اراده آزاد،با تلاشی مشابه تلاش آستن و البته در قالبی جدید روبرو هستیم."آزادی و آزردگی " مقاله ی مشهور و تاثیر گذار وی، شامل ارائه ی گزارشی توصیفی از روانشناسی اخلاقی بالفعل انسانی است. نقطه آغاز تحقیقات ما، به پیشنهاد وی، عبارت است از اهمیت بسیاری که برای رفتارها و منظورهای دیگران نسبت به خودمان قائلیم، آنچه که به نوبه خود عکس العملها و احساسات متقابل ما را در قبال آنها شکل می دهد. بروز این عکس العملها و در واقع رفتارهای بازتابی از سوی ما برخاسته ازبطن طبیعت انسانی ما و بیانگر نیاز نوع بشر به احساس حدی از احترام و اراده خوب از سوی دیگران نسبت به خود است .مسئول دانستن - یعنی در معرض سلسله رفتارهای بازتابی قرار دادن آنها- بخشی از نحوه ی زندگی طبیعی ماست و بر فرض که روزی صحت فرضیه ی دترمینیسم به اثبات برسد، آنرا یارای مقابله با طبیعت گریز ناپذیر آدمی نیست.رویکرد نو آورانه ی استراسون در عین نقاط قوت و کارایی های خود، گرفتار اشکالاتی نیز بود که اصلاح و بازبینی دیگر فلاسفه را می طلبید. والاس فیلسوف اخلاق معاصر و یکی از سازگارگرایان جدیدی است که در عین اذعان به ارزشمندی ایده رفتار های بازتابی به بسط و تکمیل این رویکرد همت گماشته است.وی می کوشد با منظور نمودن ملاحظات منصفانه بودن ِ اعتقاد به مسئولیت رویکرد بازتابی کارا تری را ارائه دهد.
فلسفه تحلیلی و تاثیر آن بر فلسفه تعلیم و تربیت
نویسنده:
طیبه توسلی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
فلسفه تحلیلی فلسفه غالب در کشورهای انگلیسی زبان (آمریکا، انگلستان، کانادا، استرالیا و نیوزیلند) در قرن بیستم است. مهم ترین ویژگی این نحله فلسفی توضیح و تحلیل ساختار فکر از طریق تحلیل های منطقی و زبانی است. در نزد بسیاری از فیلسوفان تحلیلی ایضاح گزاره های فلسفی از طریق تحلیل مفاهیم راه گشای حل مسایل فلسفی است. فلسفه تحلیلی دارای سه شاخه اصلی است: مکتب کمبریج، پوزیتویسم منطقی و مکتب آکسفورد. اندیشه های فیلسوفان تحلیلی بر حوزه های مختلف دانش، از جمله اخلاق، سیاست، حقوق، و تعلیم و تربیت تاثیرگذار بوده است. معرفی اجمالی فلسفه تحلیلی و چگونگی تاثیر آن بر فلسفه تعلیم و تربیت هدف اصلی نگارش این مقاله است.
صفحات :
از صفحه 1 تا 32
فلسفه اللغه والمنطق عند بيتر فردريك ستراوسن
نویسنده:
مايسه عبده علي السيد؛ اشراف: رمضان بسطاويسى محمد, سعدية رجب عبد العليم
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
توجیه استقرا راه حلی عقل گرایانه برای مساله ی کلاسیک استقرا
نویسنده:
رضا صادقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
لورنس بونژور،که اکنون استاد فلسفه در دانشگاه واشنگتن است،در کتاب دفاع از خرد ناب،افزودن بر ارائه‌ی تبیینی عقل‌گرایانه برای توجیه پیشین و جانبداری از نقش‌ مبنایی آن در ساختار معرفت،تلاش می‌کند راه‌حلی عقل‌گرایانه برای مسأله‌ی‌ کلاسیک استقرا بیابد.او ناکامی تلاش‌های تجربه‌گرایانه در تبیین توجیه استقرا را ناشی از پیش‌فرض‌های تجربه‌گرایانه‌ی آن‌ها می‌داند و نشان می‌دهد توجیه پیشین‌ استقرا تنها رهیافتی است که می‌توان امید داشت مسأله‌ی استقرا را به شکلی واقعی‌ حل کند و ما را از شکاکیت استقرایی افراطی نجات بخشد.
صفحات :
از صفحه 215 تا 252
کتاب: گفت‌وگو با فیلسوفان تحلیلی
نویسنده:
ویراستار:اندرو پایل؛ ترجمه: حسین کاجی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , مناظره،گفتگو و میزگرد , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
تهران: نشر مرکز,
چکیده :
کتاب حاضر 20 گفتگو از مهمترین چهره‌های (انگلیسی – آمریکایی) فلسفه تحلیلی در ربع قرن آخر قرن بیستم را در بر دارد که طی سالهای 1987 تا 1996 به چاپ رسید. این چهره ها عبارتند از: «کواین»، «دن دنت»، «نانسی کارترایت»، «مارتا نوسبام»، «السدیر مک اینتایر»، «مایکل دامت»، «مری وارنوک»، «راجر اسکروتون»، «پیتر استراسون»، «هیلری پاتنم»، «اشتفان کورنر»، «ریچارد داوکینز»، «هیو ملور»، «ریچارد سورابجی»، «دیوید گوتیه»، «برنارد ویلیامز»، «آدام مورتون»، «درک پارفیت»، «جان کاتینگام» و «جین همپتون» می باشند.
پارادوکس تعیین حد
نویسنده:
محمدرضا عبدالله‌نژاد، عبدالله نصری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دانشگاه قم,
چکیده :
متافیزیک توصیفی استراوسن، همانند رئالیسم تجربی کانت، با توصیف ساختار واقعی اندیشه ما از جهان، به تعیین محدودیت‌های شناخت تجربی ما از جهان می‌پردازد. در این صورت، ایدئالیسم استعلایی کانت همچون آموزه نا منسجمی می‌ماند که گرویدن به آن به معنای باز گشت مجدد به شکاکیتی است که فلسفه انتقادی خواهان حل آن بود. مطابق نظر استراوسن، کافی است فقط درباره حد، فکر کنیم و نه اینکه همانند آموزه ایدئالیسم استعلایی کانت به هر دو طرف حد فکر کنیم، چرا که اندیشیدن دربارۀ هر دوطرف حد منجر به پیدایش پارادوکس تعیین حد می‌گردد. اما آیا متافیزیک توصیفی او می‌تواند محدودیت‌های شناخت ما را توصیف کند بدون اینکه به هر دوطرف حد فکر کند؟ ظاهراً او به هنگام توصیف محدودیت شناخت ما٬ زبان باور را اتخاذ کرده و ما را مقید به نوعی الزام متافیزیکی می‌کند که مخالف با طرح کلی متافیزیک توصیفی‌اش است. به این ترتیب٬ او نیز مرتکب همان پارادوکسی می‌شود که آنرا در کانت کشف کرده بود. به نظر می‌‌رسد تفکر دربارة حد اصولاً پارادوکسیکال است و ما نمی‌توانیم براساس آن شکاکیت را حل کنیم. در نتیجه راه برای مطالعات آتی در متافیزیک همواره باز است.
صفحات :
از صفحه 41 تا 60
  • تعداد رکورد ها : 11